در شرایطی که مراجع فرهنگی و دینی در ایران، حساسیت شدیدی نسبت به حفظ حدود دینی و اخلاقی از خود نشان میدهند، تلاش برای توجیه تجاوز به زنانی که حجاب را رعایت نمیکنند و نیز تجویز نادیده گرفتن مزاحمت برای زنانی که بدحجابی متهم میشوند با هیچ واکنش قانونی یا مذهبی همراه نشد.
موضوع عفاف و حجاب در سالهای گذشته، از مهمترین مباحث در میدان سیاسی و اجتماعی ایران و سرآغاز نگرانیهای زیاد در حوزه فرهنگ، اخلاق و دینی بوده است.
حل معضلات مربوط به این مسأله، تعیین چهارچوب قوانین و هنجارها و مسئولیتها و روشن کردن نقش نهادهای گوناگون حاکمیت در این باره گاه به تنشهای مهم سیاسی نیز تبدیل شده است. این موضوع هر ساله به ویژه با رسیدن فصل گرما، شاهد پدیدهها و موضوعات جدیدتری هم بوده است.
افزون بر تلاش برای تعریف و روشن ساختن مسئولیتهای حکومت، شکافتن موضوع عفاف و حجاب به محافل فکری و رسانهها کشیده و هر مرجع فکری برای حل مسأله به روشنگری روش های مطلوب خود نیز پرداخته است.
با وجود همه این حساسیتها، دو مسأله جدید مطرح در هفتههای اخیر با هیچ واکنش و اعتراضی روبه رو نشده است.
بنا بر این گزارش، به تازگی رسانهها شاهد اشاعه دو نظر بیسابقه و البته نزدیک به یکدیگر بوده است. در آشفتهبازار فعالیتهای فرهنگی، یکی از کسانی که عنوان فعال فرهنگی را یدک میکشد، با توجه به هنجارشکنی برخی زنان، این کار ناپسند را مجوزی برای تجاوز دانسته و دیگری ایده داده که اگر نهادهای انتظامی مسئولیت چندانی در تأمین افراد بدحجاب بر عهده نگیرند و اجازه دهند برای آنها مزاحمت ایجاد شود، مشکل بدحجابی از بین خواهد رفت.
صاحب نظریه اول مدعی شده که برخی طرفداران کشف حجاب عنوان کردهاند این حق زن است که به هر نحو و با هر پوششی که بخواهد در جامعه حاضر شود و کسی حق ندارد این حق را از او بگیرد؛ سپس این را برابر با ادعای داشتن حق عریانی دانسته است. صاحب چنین ادعایی را بیدین خوانده است و مستحق عواقب نظر غیردینی خود و سپس مدعی شده است که در مبانی غیردینی در برابر حق عریانی زن، حق التذاذ نامحدود مرد وجود دارد و این حق نیز به مردان اجازه میدهد به زنان تجاوز کنند.
بیتفاوتی همگانی نسبت به این نظریه غیراخلاقی در حالی است که حتی در بیقانونترین نظامهای اخلاقی و فرهنگی، حق انتخاب پوشش برابر با حق عریانی دانسته نشده است و شاید جایی در دنیا نباشد که برای کسی حق عریانی قائل باشد، بیمبالاتترین فرهنگهای غربی نیز به کسی حق التذاذ نامحدود نداده است و تجاوز نیز اغلب نه در لذتجویی بلکه در سقوط و بیماریهای اخلاقی ریشه دارد.
فراتر از این، حتی اگر فردی همه این مبانی سست و ضعیف این نظریهپردازان رهای از هر قید و بندی را بپذیرد، آیا میتوان یک جامعه اسلامی و یا حتی انسانی را تصور کرد که نسبت به تجاوز به دیگران و یا مزاحمتهای دردآور علیه زنان بیتفاوت باشد؟
در حالی در رسانههای امروز ایران، تجاوز به زنان توجیه و بیتفاوتی نسبت به مزاحمت برای آن تجویز میشود که چنین تجویزهایی نشانه جوامعی سخت عقبافتاده و در اوج توحشهای تاریخ بشری است. استفاده از تجاوز به زنان حتی برای مقاصد نظامی یا از صربهای بوسنی سر میزند، یا از پلیدترین جنگسالاران در جنگهای داخلی آفریقا و یا از تکفیری هایی که هر که جز خود را کافر و مشرک میدانند.
تلخ و سخت این است که چنین افکار هراسانگیزی در رسانههای یک کشور اسلامی منتشر شود و کسی نسبت به آن واکنش نشان ندهد.