اصغر کفشچیان مقدم، عضو هیات علمی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران، هنرمند پیشکسوت نقاشی و هنر جدید و دبیر جشنوراه هنر جوان حوزه هنری گفت: وقتی هنر كانالیزه میشود، طبیعی است كه بخشی از مخاطبان آن از دست میرود بنابراین مدیریتی كه با عبور هنر از فیلترهای غیرتعریف شده بخش اعظمی از مخاطبان خود را از دست داده یا باید برای بخش دوم مخاطبان بستر تعاملی متناسب فراهم كند یا اینكه نقشه راهی، برای هنر ارائه دهد که سه راس اصلی هنر (هنرمند، سرمایهگذار، خریدار) در ارتباط با اقتصاد هنر بدانند كه هر كدام از شاخههای تولید هنری كشور طی ۲۰ سال آینده با چه دورنمای فرهنگی- اجتماعی- اقتصادی روبروست و به چه دستاوردهایی میرسند. یا اینكه دولت تصمیم بگیرد، به طور كلی هنر را به حال خود رها كند.
وی افزود: دولت در حوزه هنرهای تجسمی، قوانینی گذاشته و محدودیتهایی ایجاد كرده اما برای آن دسته از مخاطبان كه این محدودیت را برنمیتابند، جایگزینی ارائه نداده است و وقتی فرهنگسازی مناسبی برای مخاطب صورت نپذیرفته و درصدد فهم مشترکی از ارزشهای واقعی هنر و محصول هنر برنیامده، طبیعی است که اصولا تعاملی میان مخاطب و هنر برقرار نشده است اما ما به اشتباه شعار تکراری و توهین آمیز «اثر را نمیفهمند پس آن را نمیخرند» را برای پاک کردن مسئله بکار میبریم. بنابراین، واضح است که در این بستر بی انگیزگی در فهم هنر، نمیتوان توقع داشت كه هنر درآمدزا باشد.
عضو هیات علمی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران ادامه داد: این در حالی است كه همین هنرهای تجسمی كه تاكنون با دست خالی حركت كرده، در خارج از مرزهای كشور، خریدار دارد طوری كه همین حالا در تهران، كارگاههایی وجود دارد كه به دانشجویان هنر برای كشیدن یك نقاشی، ۲۰ تا ۵۰ هزار تومان پول میدهند و همان تابلوها را در آن سوی مرزها، با قیمتهای گزافی به فروش میرسانند بنابراین هنر میتواند از نظر اقتصادی خودكفا باشد. چنان که محصولات هنری دست چندم کشورهای آسیایی در ایران مشتری دارد.
وی خاطرنشان کرد: همین حالا هم اگر هنرهای تجسمی و هنرمندان این رشته، نامی در عرصه جهانی ایجاد كردهاند، به دلیل برنامههای دولت نبوده بلكه بر اساس ذات هنر بوده است. هنرمندان نه تنها منشاء اشتغالزایی در کشور بودهاند بلکه در همین فضای محدود نیز نام ایران را در عرصه جهانی با کسب افتخارات هنری، بلند كردهاند.
دبیر جشنواره هنر جدید از کانالیزه شدن هنر توسط تمام نهادهای متنوع خبر داد و گفت: از همه جالبتر این است كه نهادهای متنوع دولت با سلایق غیر تخصصی، هنرهای تجسمی را كانالیزه میكنند و میخواهند بنابر برداشتهای شخصی خودشان آثار هنری را شكل دهند، اما برای همین كار نیز هزینه و بسترسازی مناسب نمیكنند، طوری كه گاهی دوسالانههای هنری، هر شش یا هشت سال یكبار برگزار میشود.
وی درباره این فرضیه كه مردم از سینما استقبال میكنند ولی با وجود قیمت كمتر بلیتهای موزه به استقبال هنرهای تجسمی نمیروند، گفت: تاكنون یك صدم هزینه تبلیغ و سرمایه گذاری كه دولت و نهادهای وابسته بر روی محصولات متنوع سینما صرف کردهاند، صرف شاخههای مختلف هنرهای تجسمی نشده است. در حالی كه اگر كمی در خصوص فرهنگ موزه، گالری و محصولات هنرهای تجسمی فرهنگ سازی میشد، مردم به این هنر بیش از حوزههای دیگر علاقهمند میشدند، همانطور كه تلویزیون برای مدتی نقاشیهای «باب راس» را تبلیغ كرد و حالا تمام ایرانیان، او را بهتر از آقا میرک و استاد حمیدی میشناسند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: از سوی دیگر در رسانههای عمومی كشور، هرروزه میزان فروش فیلمهای سینمایی، قیمت دلار و سكه و... بارها مطرح میشود ولی خبری از ارزش افزوده آثار هنرهای تجسمی كه اتفاقاً بسیار سودآوراست، برده نمیشود. من مطمئن هستم اگر همانگونه كه نوسان قیمت ارز و سكه، جزو اخبار هر روز رسانههاست، بخشی هم به نوسان قیمت تابلوهای نقاشی و آثار هنرمندان تجسمی اختصاص یابد و مردم بدانند كه با سرمایهگذاری بر روی این آثار چه سود معنوی و مادی نصیبشان میشود، به سمت بازار دلار و سكه هجوم نمیبرند.
وی در پایان گفت: همه این محدودیتها و كم لطفیهای دولت در حوزه هنرهای تجسمی، در حالی اتفاق افتاده كه با فعالیتهای محدود خود هنرمندان، در همین چند سال اخیر چند میلیون دلار ارز وارد کشور شده و برخی از بانكهای خصوصی كشور به جای خرید سكه و دلار، با سرمایهگذاری بر روی آثار هنرهای تجسمی، به سودهای میلیاردی رسیدهاند.