اهورا جهانیان در عصر ایران نوشت:
ایران در هفته جاری، یکی از شادترین کشورهای جهان بود. پیروزی حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری و صعود تیم ملی فوتبال ایران به جام جهانی، شادی بینظیری به جامعه ایران تزریق کرد.
دو بار حضور خودجوش و طولانیمدت مردم در خیابانهای شهرهای گوناگون، بویژه تهران و سایر شهرهای بزرگ کشور، از زوایای گوناگونی قابل بررسی است. مثلاً از منظر کمبود شادی در جامعه ایران؛ و یا از منظر فقدان خشونت در شادیهای خودجوش مردم ایران. برخلاف بسیاری از کشورهای دنیا، در ایران وقتی که مردم به خیابانها میریزند تا پیروزیای ملی را جشن بگیرند، کارشان به خشونت و درگیری نمی کشد.
اما در این یادداشت کوتاه، به نکته دیگری میپردازیم که جنبه سیاسی دارد. شنبه شب و سهشنبه شب که شهر تهران آکنده از حضور شاد و آزاد مردم بود، هیچ اثری از نیروهای خودسر نبود. انبوهی از ایرانیان به خیابانها آمدند و فریاد شوق کشیدند و خواندند و زدند و رقصیدند و آخر سر بیدردسر به خانههایشان بازگشتند.
شادی توام با رقص و آواز ایرانیان در این "شبهای روشن"، چندان در دایره خطوط قرمز رسمی تعریف شده برای رفتارهای اجتماعی، نمیگنجید ولی با این حال، هیچ کجا هیچ خبر و هیچ اثری از نیروهای خودسر نبود.
پیشترها، نیروهای خودسر به کنسرت شجریان هم رحم نمیکردند! اواسط دهه هفتاد بود که محمدرضا شجریان در نمایشگاه بینالمللی تهران چند شب کنسرت داشت و هر شب نیروهای ظاهراً خودسر با حضور تهدیدآمیزشان در اطراف محل کنسرت جمع میشدند، به مردم چشمغره میرفتند و اواخر کنسرت نیز که شجریان یکی دو تصنیف درخواستی مردم را برایشان میخواند، درها را باز میکردند و جلوی در ورودی سالن کنسرت میایستادند که یعنی زودتر تمامش کنید! آن قدر این رفتارها را تکرار کردند که استاد را آزردهخاطر کردند و او هم اجرای شب آخر را لغو کرد.
پس از آن، در دوران هشت ساله خاتمی، همه جا سر و کله نیروهای خودسر پیدا بود. در انواع و اقسام تجمعات سیاسی مجوزدار، مردمی که به خاتمی رای داده بودند، باید طعم حضور تهدیدآمیز نیروهای خودسر و گاهی نیز طعم مشت و لگد آنها را میچشیدند. میتینگ بدون چک و لگد که میتینگ نبود و هیجانی نداشت! وزرای خاتمی نیز توسط همین نیروهای خودسر گوشمالی داده شدند. متفکران دگراندیش و خیلیهای دیگر نیز هم.
در دوران احمدینژاد، نیروهای خودسر پیشرفت بیشتری کردند و کارشان بالا گرفت. آنها دیگر به لغو کنسرتهای مجوزدار شهرهایی مثل مشهد راضی نبودند. سخنرانی نوه امام را هم در حرم امام به هم میزدند. حتی وقتی که با احمدینژاد هم چپ افتادند، سخنرانی رئیسجمهورشان را نیز خراب کردند. صابونشان به تن ناطق نوری هم خورد؛ ناطقی که روزگاری برای پیروزیاش در انتخابات ریاست جمهوری، چه کارها که علیه خاتمی نکردند. به در خانه هاشمی رفسنجانی هم رفتند و هاشمی و خانوادهاش را به دشنامهای آبدار میهمان کردند. قصه فائزه هاشمی و جوان ارزشی شهر ری هم که زبانزد عام و خاص شد و صدای مخالفان هاشمی را هم درآورد که آخر اینجا دیگر کجاست و این دیگر چه رسمی است؟! آخر سر به سراغ علی لاریجانی هم رفتند و حرم حضرت معصومه (س) را با غوغاکدهی سیاسی خود اشتباه گرفتند. در کشرفتن مجسمههای تهران هم ظاهراً دستی داشتند!
آری، نیروهای خودسر همه جا بودند. از کنسرت شجریان تا درِ خانه هاشمی. ولی در این چند روز گذشته، اثری از نیروهای خودسر نبود که نبود. اگر قبلاً محرکهایی وجود داشت که نیروهای خودسر را تحریک میکرد به خودسری، همه این محرکها در این "شبهای روشن" نیز وجود داشت. از شعار مردم تا اطوار مردم. از پوشش مردم تا جوشش مردم. اینکه نیروهای خودسر این دو شب را بیخیال شدند و به شادی و آزادی مردم رحم کردند، به خوبی نشان میدهد که گام نهادن آنها در میدان خودسری، دلیل و منشاء دیگری دارد.
نوع پوشش و طرز رفتار و اندکی شعار مردم نیست که زمینهساز تاخت و تاز خودسرانه آنها میشود. مشکل چیز دیگریست و در جای دیگری و نیروهای موسوم به خودسر ، نه خودسر که ناخودسرند و تا دستور نرسد ، نمی تازند. اگر این نیروهای به ظاهر خودسر ، شأنی بیشتر از سایرین برای خود قائل نباشند دیگر هیچ کنسرت و هیچ میتینگ سیاسیای به هم نمیخورد. هیچ دگراندیش و سیاستمداری کتک نمیخورد. همه چیز بر مدار قانون پیش خواهد رفت. متخلفین احتمالی میتینگها و تجمعات نه به چوب و چماق نیروهای خودسر، که به چوبدستی قانون و عدالت تادیب میشوند. کار ممکلت بر چرخ قانون میچرخد و روزگارِ خوشِ نورسیدهی ایرانیان، خوشتر میشود و رفتارها و روندهای عقلانی و قانونی در جامعه ایران، نهادینه میشود.