جاوید جعفری فراهانی در اعتماد نوشت: ابزار كافي براي طراحي و اجراي استراتژي مورد نظرت را در اختيار نداري، امكان تغيير سريع مهارتها و آموختههاي قبلي بازيكنانت هم محال است و انتظاري شايد بيش از حد هم از تو به عنوان يك مربي بينالمللي براي موفق بيرون آوردن تيمات از جهنم چشم باداميها وجود دارد، چه خواهي كرد؟
مربيگري و رهبري از جمله مهارتهايي است كه با دو فاكتور كيفيت و نتيجه معمولا آن را ميسنجند. پيوستگي رفتار و كيفيت كار يك مربي در يك بازه زماني مشخص هم منجر به شناخته شدن او به عنوان يك فرد متبحر يا معمولي ميشود. اما چه چيزي يك مربي را به يك فرد خاص تبديل ميكند تا در لحظه به اوج برسد و ديگري را شكست خوردهيي مغموم باقي ميگذارد؟
كارلوس كيروش، در حالي تيم ملي ايران را پيروز از زمين بيرون آورد كه كمتر كسي قبل از بازي توان پيشبيني اين نتيجه را داشت. فراز و فرودهاي فني تيم ملي و نتايج متفاوتي كه در اين چند وقت گرفته بود امكان خوشبيني را به اين تيم كمرنگ كرده بود. اما او در بازي ديشب عيار واقعي خود و تفاوت تمام قدش را با مربيان درجه اول آسيا و البته ايران نشان داد.
كيروش ابزار كافي در اختيارش نداشت، دژاگه و داوري را مصدوم، كريمي را بازنشسته و محرم را بيميل به بازگشت به تركيب تيم ملي ميديد. بازيكنانش از لحاظ توان بدني در مقايسه با حريف كرهيياش شرايط چندان مساعدي نداشتند و هماهنگي و انسجام تاكتيكي آنها هم بعد از يك ليگ فرسوده و بي كيفيت تعريف چنداني نداشت.
در سوي ديگر، او منتقديني را دارد كه چشمها را بسته و بدون استناد به منطق و سنجش خاصي رگبار انتقادات بي پايه را به او ميبندند. كساني كه نهايت موفقيت بينالملليشان ممكن است افتخار شركت در تورنمنتهاي آسيايي باشد و هميشه براي شكستهاي خود بهانهيي مثل زمين بازي، داوري و هر آنچه به غير از خود آنها مربوط است در آستين دارند.
در نهايت او با جامعهيي روبهرو است كه بعد از چند سال افسردگي و رنج، در اوج تورم و بحران اقتصادي اندكي طعم شادي را در همين چند روز چشيده است و اصلا حوصله تلخ شدن كامش را بعد از آفرينش يك حماسه سياسي ندارد.
در چنين شرايط پيچيدهيي، تنها راه كار كيروش استفاده از لحظهها، بالا بردن سطح انگيزش و ميل به جنگجويي بازيكنانش با تمام توان و يادگيري در حين بازي! بود. استراتژي فني او در نيمه اول، دادن توپ به كره و مجبور كردن آنها به فاصله گرفتن از دروازه ايران بود، چيزي شبيه استراتژي گاس هيدينگ در چلسي يا اينتر مورينيو در مقابل بارسلونا زماني كه مهارتهاي فردي و گروهي حريف در فاز تهاجمي از آنها برتر بود. اين استراتژي در نيمه اول از ايران يك تيم ترسو و مضطرب را ساخت كه وقتي حتي توپ جلوي پاي مدافع ما بود و در شعاع چند مترياش هم بازيكني قرار نداشت باز به زير آن ميزد. ايران در زماني كه توپ را در اختيار نداشت با ۴ هافبك سعي ميكرد بين توپ و خط دفاعي فاصله ايجاد كند اما توان دوندگي بسيار پايين مسعود شجاعي تلاش بيحد و حصر آندو و نكونام را خنثي ميكرد. ايران در واقع با ۱۰ نفر داشت بازي ميكرد چرا كه مسعود شجاعي نه در پرسينگ خط مياني كره موفقيتي نشان ميداد و نه در نگه داشتن توپ و گرفتن سرعت بازي. از بزرگترين مهارت مربيگري كيروش، در نيمه دوم پردهبرداري شد. او هوشمندانه در نيمه اول استراتژي اصلي تيم را سعي كرد به بازيكنانش بفهماند. بازيكناني كه هرگز در ليگ برتر ايران مقابل چنين فشار و كيفيتي بازي نكردهاند و با آن كوچكترين انسي ندارند. او در نيمه دوم با تغيير رفتار هافبكهايش ضعف دوندگي ميان ميدان را جبران كرد. به جاي قرار دادن ۴ هافبك در مقابل كرهييها به ۴-۳-۲-۱ رو آورد، تا با سه هافبك روي يك خط سدي در ميانه ميدان ايجاد كند و فاصله كره را با دروازه خودي بيشتر كند. اين بار استراتژي ايران رفتن نكونام به سمت توپ و پوشش او توسط آندو بود يا برعكس. ديگر انتظار پرس همزمان توپ توسط اين دو روي يك خط جواب نميداد. حاصل اين استراتژي بي نظير هم فرصتي شد كه براي آندو در يك جابهجايي و حضورش در سمت راست هافبك ايران در لحظهيي پديد آمد تا با ارسال توپي براي قوچان نژاد استارت گل ايران را بزند. كيروش، حين بازي، بدون اينكه بازيكنانش نيازي باشد كه خود را درگير فهم استراتژي جديدش كنند، با جابهجايي فضايي ساختار مياني ايران، هم توان تنفسي و دوندگي تيم را در ميانه ميدان تقسيم كرد و هم امكان ايجاد چند حمله هر چند خفيف را به سمت دروازه كره پديد آورد. او، از تيمي كه در ليگ ايران نه درست بدنسازي داشت و نه كيفيت تاكتيكي بالايي را تجربه كرده بود، يك گروه كامل ساخت كه با تمام وجود و دقت سعي در خنثي كردن خط آتش كرهيي داشته باشند كه از لحاظ سختافزاري و سطح فني ليگي كاملا متفاوت با ليگ ما دارد. كيروش، چوي را شكست داد و به او آموخت كه حتي با دستان خالي هم گاهي ميتوان پيروز شد، اگر تدبير و اميد به موفقيت را در گوشه ذهنات با هم درآميخته باشي، هر چند حريفات يك قدرت بزرگ و پرخاشگر باشد.