سعید جلیلی در تازهترین اظهارات خود در همایش «وحدت کلمه» که توسط خود او در حسینیه جماران برگزار شده و حلقه نزدیکانش یعنی امیرحسین ثابتی، حجتالله عبدالملکی، بیژن نوباوه و فریدون عباسی نیز در آن حضور داشتند، گفته است «به این که هرگز کاری را برای فتح انجام نداده افتخار میکند.»
جلیلی با بیان این جمله البته مشخص نکرده است که منظورش از فتح دقیقا چه اقدامی است که خود را از آن مبرا دانسته، بلافاصله بعد از این جمله به موضوع انتخابات اشاره و تاکید کرده است که « انتخابات یکی از جاهایی بوده که همه باید وظیفه خود را انجام بدهند؛ و این راه ادامه دارد.»
پس تا اینجای کار مشخص است که جلیلی می گوید کاندیداتوری اش در انتخابات برای پیروزی نبوده بلکه تنها به وظیفه خود عمل کرده است. عمل به تکلیف با کاندیداتوری در انتخابات البته رویکرد و شعار کلی و قدیمی چهره های جناح راست است اما این که آیا عدم توفیق او در هر انتخاباتی که در آن شرکت کرده است- از کاندیداتوری برای مجلس ششم و هفتم تا انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ و دو دوره انتخابات ریاست چهاردهم – را باید بی اعتنایی به فتح یا عدم توفیق در آن ارزیابی کرد، موضوع دیگری است.
او همچنین به مساله دولت سایه اشاره کرده آن را حرکتی با «مبنای دینی» و «یک گفتمان» خوانده و تاکید کرده است که «دولت سایه یعنی مشکلات کشور را سایه به سایه دنبال کنیم. معنای امر به معروف و نهی از منکر این است».
بخش مهم دیگر اظهارات جلیلی در این همایش اما جمله ای است که به فاصله کمی بعد از ماجرای فتح و انتخابات بیان کرده است:«چند ماه گذشته کار بزرگی را شروع کردهایم؛ این راه باید ادامه پیدا کند»
مشخصا اشاره جلیلی به کاربزرگی که شروع شده و باید ادامه پیدا کند، «دولت سایه» نیست چرا که حداقل بر اساس انطباق زمانی فعالیت آنچه «دولت سایه» خوانده می شود از حدود ۱۰ سال قبل شروع شده است. اشاره جلیلی به موضوع «کار بزرگی که از چند ماه قبل شروع شده» مشخصا اشاره به تحرکاتی دارد که او و نزدیکانش بعد از شکست در انتخابات ریاست جمهوری چهاردهم علیه دولت وقت و با برنامه ای کلان تر از انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۷ دنبال می کنند. برنامه ای که شاید جلیلی به آن به دید تکلیف نگاه کند اما در واقع کاری تشکیلاتی برای رسیدن به یک الگوریتم جدید در راستای در اختیار گرفتن نهادهای مختلف در کشور است.
او بعد از عدم توفیق در چهار دوره انتخابات و ۵ مرحله رای گیری – ۲ انتخابات مجلس و ۳ مرحله انتخابات ریاست جمهوری- احتمالا به این نتیجه رسیده است که هرگز نمی تواند به صورت مستقیم از یک انتخابات وارد نهادهای حاکمیتی شود و این درک او را به سمت برنامه ای دیگر سوق داده است.
مشخصا جلیلی و رفقایش در حال حاضر چند نهاد مهم نفوذ دارند و او از طریق حضور همین نیروهای نزدیک به خود در این نهادها کار سنگ اندازی و نقد تمام عیار دولت و حتی مجلس فعلی را پیگیری می کند.
ستاد امر به معروف و نهی از منکر این روزها عملا اتاق فکر و بخش پیاده نظام فعالیت علیه دولت در محورهای مختلف است؛ از فشار برای ابلاغ قانون حجاب تا مطالبه وعده صادق ۳ و البته تلاش برای حذف ظریف از دولت چهاردهم.
ترکیب اعضا ستاد امر به معروف و رویکردهای آن ها در ماه های اخیر به خوبی نشان می دهد که این ستاد از نهادی فرهنگی و حقوقی فاصله گرفته و محفلی سیاسی برای فعالیت انتخاباتی برای ریاست جمهوری ۱۴۰۷ تبدیل شده است.
نهاد مهم دیگر سازمان عریض و طویل صداوسیما است که زیر سایه قائم مقامی برادر سعید جلیلی اداره می شود؛ وحید جلیلی رییس در سایه سازمان صداوسیما در عمل با نیروهای مختلفش در بخش های مهم در عمل این سازمان را به ستاد سیاسی سعید جلیلی تبدیل کرده و در آنتن زنده، سریال، برنامه تحلیلی، گفتگومحور و ...یک صدا بر علیه دولت، رییس دولت و فعالیت ها و چهره های آن تولید محتوا می کنند.
هر اندازه باور داشته باشیم که صداوسیما مرجعیت رسانه ای خود را از دست داده است اما با توجه به اینکه انحصار رسانه رسمی در دست این سازمان است هنوز می تواند به عنوان سنگر غیرقابل فتح برای نیروهای دیگر در نظر گرفته شود.
البته در رزمی که صداوسیما علیه رقبای سعید جلیلی آغاز کرده هدف تنها پزشکیان و دولت اش نیست. محمدباقر قالیباف، رییس مجلس دوازدهم که در سال های اخیر خودش و حلقه نزدیکانش نزاعی غیرقابل توقف را با این طیف آغاز کرده اند، نیز یکی از اهداف است تا رقبای سعید جلیلی هم بیرون از دایره اصولگرایان خلع سلاح شوند و هم در داخل آن.
وقتی اول مهرماه سال جاری محمدعلی صائب به عنوان یکی از مخلص ترین نیروهای برادران جلیلی به سمت ریاست شبکه خبر رسید تا این شبکه به عنوان خط مقدم و اتاق فکری که میتوان محتوای تولیدی صداوسیما در حوزه سیاسی را با ظرافت یا صراحت دستکاری کند، به تریبونی برای برنامه های جلیلی و نقد رقبایش تبدیل شود، قابل حدس بود که به واقع جریان جلیلی برنامه ای مهم در پیش دارند.
برنامه ای که این روزها جلیلی درباره آن سخن می گوید از همان روزهای آغاز به کار دولت پزشکیان در صداوسیما کلید خورد؛ وقتی وحید و سعید جلیلی با تغییراتی از جنس استراتژیک آخرین سنگر باقی مانده در دستشان را تجهیز کردند تا رقبای اصلاحطلب و اصولگرای سعید جلیلی را هدف قرار دهند.
علاوه بر ستاد امر به معروف و البته صداوسیما، سعید جلیلی نیروهای پیدا و پنهانی نیز در مجلس دوازدهم دارند. نیروهایی که شاید از منظر آماری قلیل باشند اما صدای بلندی دارند و می توانند با مدیریت فضای روانی مجلس اثرگذاری خود را داشته باشند.
این البته تنها سه بخش و نهاد است که چهره های شناسنامه دار سعید جلیلی در آن فعال هستند. به این لیست می توان بخش ها و نهادهای دیگر حتی وزارتخانه های دولت چهاردهم را نیز افزود که هنوز رسوبات نیروی انسانی دولت سیزدهم که عموما نیروهای سعید جلیلی بودند را نیز اضافه کرد.
علاوه بر این نباید از حضور چهره اصلی جریان سعید جلیلی یعنی محمدمهدی میرباقری در مجلس خبرگان فعلی نیز غافل شد. مجلسی که البته کارکرد قانونی دیگری دارد اما حضور متحد جلیلی یعنی میرباقری در این مجلس و سخنرانی ها و رفتارهای سیاسی او در جای خود می تواند برگی در دست جریان جلیلی باشد.آن هم در مجلسی با ترکیب قابل توجه از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
بدون شک جریان جلیلی هدف گذاری خود را تنها انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۷ قرار نداده است. الگویی که در دو دهه گذشته توسط بسیاری از جریان های سیاسی مورد توجه بوده است تمرکز بر نهاد شوراهای اسلامی شهر و روستا برای رسیدن به ساختمان پاستور است. انتخابات دوره هفتم شوراها کمتر از شش ماه دیگر برگزار می شود وضعیت کلی اقتصادی کشور می تواند مهمترین محور نقد جریان به دولت وقت باشد تا نیروهای سیاسی نزدیک به خود را به نهاد شوراها بفرستد.
سکوی بعدی برای سعید جلیلی البته مجلس سیزدهم است که با فاصله زمانی کمی قبل از انتخابات ریاست جمهوری پانزدهم تشکیل خواهد شد و به نوعی پیش زمینه نتیجه انتخابات را تعیین می کند. تردیدی نیست که در این دوره از انتخابات مجلس نیز نیروهای سعید جلیلی هم با نیروهای خارج از جریان اصولگرایی رقیب خواهند بود و هم با برادران اصولگرای خود که حالا ناتنی از آب در آمده اند؛ مانند نیروهای محمدباقر قالیباف!
سطح تنش های بین نیروهای قالیباف و جلیلی در انتخابات مجلس دوازدهم فراتر از حد تصور بود تا جایی که اخبار پادرمیانی برخی چهره های نظامی در اینباره نیز به گوش رسید و حتی خبرهای تایید نشده ای از حضور چهره های حزب الله در مشهد برای پادرمیانی بین قالیباف و جلیلی نیز منتشر شد.
فارغ از صحت این گفته ها اینبار هم بدون شک هیچ وحدتی بین نیروهای قالیباف و جلیلی شکل نخواهد گرفت. تردیدی نیست که شکاف بین این طیف که از سال ۱۳۹۲ در انتخابات ریاست جمهوری منتهی به پیروزی حسن روحانی شکل گرفت نه تنها ترمیم نشده که حالا گسلی عمیق است.
در این شرایط به نظر می رسد با توجه به این که فرصت نقد وضع موجود بیش از همه در اختیار طیف سعید جلیلی خواهد بود و می تواند با قرار دادن قالیباف و مجلس دوازدهم در کنار دولت فعلی، لیستی از متهمین برای وضع فعلی را بتراشد، نیروهایش را در قالب منجی های خروج از وضع فعلی وارد عرصه انتخابات خواهد کرد.
علاوه بر این نباید از جریان شریان نیز غفلت کرد که به صورت جدی در حال سازماندهی خود برای انتخابات شوراها و مجلس آتی است و این جریان هم پوشانی هایی نیز با جریان جلیلی دارد، همان اندازه که با محمدباقر قالیباف و نیروهایش فاصله های قابل توجه دارد.
جلیلی می داند که هدایت او از طریق نهادهای مختلف و وارد کردن نیروهایش در انتخابات مجلس سیزدهم به بهارستان تنها مسیر و الگوریتمی است که شاید بتواند بالاخره زیر سایه ردصلاحیت های شورای نگهبان او را در مسیر رسیدن به ساختمان پاستور قرار دهد.
نیت این که او می گوید هرگز به دنبال فتح نبوده هر اندازه مبهم باشد اما رفتارها و خیزهای سیاسی نیروهایش در ماه های اخیر به خوبی گویای این است که تعریف جدیدی از فتح را در دستورکار خود قرار داده اند. الگوریتم سعید جلیلی اینبار حرکت مرحله به مرحله را در نظر دارد تا حضور او در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۷ اگر به روایت خودش تکلیف است اما همراه با تضمینی حداقلی برای پیروزی باشد.