; ?>; ?> زاکانی، شهرداری که روی دست اعضای شورای شهر تهران مانده - مردم سالاری آنلاين
۰
چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۳۰

زاکانی، شهرداری که روی دست اعضای شورای شهر تهران مانده

هرچند خبرگزاری اصول‌گرای تسنیم با استناد به خوش و بش و روبوسی پایان جلسۀ دیروز شهردار و اعضای شورای شهر تهران نتیجه گرفته سؤال‌کنندگان قانع شدند اما اظهارات جعفر تشکری‌هاشمی، رئیس کمیسیون عمران و حمل و نقل که سوالات اصلی را طرح کرد هرگز این ادعا را تأیید نمی‌کند؛ چراکه او به صراحت گفته است آقای زاکانی به بسیاری از سوالات یا پاسخ نداد یا پاسخ روشنی نداد و ابهامات همچنان باقی مانده اما نگفت چگونه پی‌گیری می‌کنند و به رئیس شورا محول کرد.
زاکانی، شهرداری که روی دست اعضای شورای شهر تهران مانده

آقای تشکری دلیل خوش و بش پایان جلسه را هم که مستند ادعای قانع شدن قرار گرفته این نکته اعلام کرده که «می‌خواستیم بگوییم ما مشکل شخصی نداریم ولی پای حقوق شهروندان ایستاده‌ایم و کوتاه نمی‌آییم.»

روزنامه هم میهن نوشت:با توجه به اینکه شمار اعضای منتقد زاکانی در شورا به اندازه‌ای نیست که به استیضاح او بینجامد مضافاً به این که مهدی چمران رئیس شورا نه‌تنها با استیضاح موافق نیست بلکه عملاً از شهردار حمایت می‌کند و از عمر شورای فعلی هم کمتر از یک سال باقی مانده، بعید است کار به استیضاح و عزل شهردار بکشد اما ناظران تصدیق می‌کنند انتخابات ریاست‌جمهوری در تیرماه علیرضا زاکانی را در موقعیت دشواری قرار داده است.

رفتارهای واقعاً زننده او در مناظره‌ها با وعده‌های پوچ و پوک و ادعای ماندن تا پایان انتخابات و پوششی نبودن ولی ناگهان کنار کشیدن با پرنسیب مورد انتظار از کسی در جایگاه شهردار تهران آشکارا تعارض داشت و دارد و بعد از انتخابات هم عملاً برای اصلاح آن روند گام مؤثری برنداشته و به همین خاطر به نظر می‌رسد برخی از اعضای شورای شهر تهران بر آن شدند دست‌کم آبروی خود را به او گره نزنند.

وجه شگفت‌آور ماجرا این است که تصدی شهرداری تهران نه‌تنها موقعیت یا محبوبیت یا اعتبار علیرضا زاکانی را در مناسبات سیاسی و روندهای درون قدرت ارتقا نداده بلکه به عکس به تنزل این جایگاه در افکارعمومی انجامیده و رسانه‌های متبوع شهرداری هم به جای کمک به اصلاح آن به عکس در تخریب بیشتر نقش داشته‌اند تا جایی که از شکل رسانه حرفه‌ای خارج شده به بولتن‌هایی با پول عوارض مردم تبدیل شده‌اند.

همین که علیرضا زاکانی که در انتخابات ۱۴۰۰ به عنوان رقیب مرحوم ابراهیم رئیسی وارد صحنه انتخابات شد و بعد به پاس همراهی با او در کنار کشیدن نهایی به شهرداری تهران رسید خود جای سؤال داشت خاصه این که با حرف و حدیث بسیار از قم نامزد و نماینده این شهر در مجلس شده بود و تحصیلات دانشگاهی او هم کمترین ارتباط با حوزه شهری را نداشت و انتصابات سؤال‌برانگیزی هم انجام داد.

با این همه عصر، عصر خالص‌سازی بود و در غیاب اکثریت مردم در انتخابات ۱۴۰۰ که هم ریاست‌جمهوری را شامل می‌شد و هم شورای شهر را همان‌گونه که دولت به دست اصول‌گرایان رادیکال افتاد ترکیب اکثریت شورا هم چنین شد و حاصل این روند انتخاب علیرضا زاکانی به شهرداری تهران بود که اگرچه پیدا بود اسب خود را برای ریاست‌جمهوری ۱۴۰۴ زین می‌کند ولی با سانحۀ بالگرد در ورزقان و ناخواسته یک سال زودتر شال و کلاه کرد و در پی حذف تمامی اعضای دولت مرحوم رئیسی منهای قاضی‌زاده‌هاشمی او با عنوان میراث‌دار رئیسی کاندیدا شد و در مناظره‌ها رئیسی عزیز و شهید رئیسی از دهان او نمی‌افتاد منتها همان گفتار و رفتار سال ۱۴۰۰ را تکرار کرد با این تفاوت که در آن موقع دولت روحانی بر سر کار و او نماینده مجلس بود و عبدالناصر همتی هم از دولت روحانی در میدان رقابت باقی مانده بود.

این بار اما سه سال از پایان دولت روحانی می‌گذشت و تاختن به او درحالی‌که در زمان مرحوم رئیسی از انواع پیشرفت و رسیدن به قله و ساخت یک میلیون مسکن در هر سال و احیای هزار کارخانه در هر سفر استانی سخن گفته می‌شد وجهی نداشت و تنها اسباب اشمئزاز افکار عمومی را فراهم ساخت.

در این سو و در جبهه مقابلی که او ترسیم کرده بود مسعود پزشکیان حاضر بود که نسبتی با روحانی نداشت و انتساب خود به دولت خاتمی را یادآور می‌شد چراکه در سال‌های ۸۰ تا ۸۴ وزیر بهداشت آن بود و وقتی دید زاکانی اصرار دارد خود را حریف اصلی پزشکیان معرفی کند و نادیده گرفته نشود در لحظه‌ای تاریخی ناگهان رو به او گفت: تا آخر می‌مونی دیگه؟!

پزشکیان که ۱۱ سالی از زاکانی بزرگ‌تر است و با توجه به اشتغال به حرفه پزشکی و نه مثل زاکانی صرف تحصیل در شاخه‌ای فرعی از آن مواجهه‌ای آسان‌تر با دیگران دارد لبخند معنی‌داری هم چاشنی پرسش خود کرد و در نگاه مخاطبان با نیشخندهای زاکانی مقایسه شد و با این حال شیرینی آن سبب شد به سرعت در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اصطلاحاً وایرال یا به تعبیر فرهنگستانی‌ها «گرایه» شود.

زاکانی هم متقابلاً پاسخ داد: «می‌مانم و نمی‌گذارم شما رئیس‌جمهور شوی. به اذن خدا و با یاری امام زمان.» به‌تازگی البته وقتی این نکته به او یادآوری شد با اعتمادبه‌نفسی که در گفتار عامیانه مفهوم دیگری بر آن بار می‌شود پاسخ داده است: گفته بودم به اذن خدا و خدا اذن نداد!

با این همه کیست که انکار کند زاکانیِ پساانتخابات با آن زاکانیِ پیشاانتخابات فرسنگ‌ها فاصله گرفته تا جایی که به گفتۀ یک فعال سرشناس محیط زیست مسجدسازی در پارک‌ها را هم دیگر با سماجت قبل دنبال نمی‌کند.

به طریق اولی حالا دیگر خبری از توزیع گسترده گوشت قرمز گرم در میدان‌های میوه و تره‌بار هم نیست تا ثابت کند می‌تواند از عهده تحقق وعده‌های انتخاباتی هم برآید اما نشانه‌هایی دال بر این که بخواهد از شهرداری تهران کنار بکشد نیز دیده نمی‌شود و مواضع منتقدین شورای شهر هم او را در این زمینه مردد نکرده است.

شاید بخشی از آن به خاطر استمرار حمایت مهدی چمران باشد که ۲۰ سال قبل در مقام رئیس شورای شهر تهران سکویی شده بود برای پرتاب محمود احمدی‌نژاد به ریاست‌جمهوری و شاید اگر بیم عضویت مصطفی تاج‌زاده در شورا را با خروج خود نداشتند آقای چمران معاون اول احمدی‌نژاد می‌شد و برخی دیگر از اعضا هم وزیر دولت او اما ترجیح دادند یک‌دستیِ شورا را حفظ کنند و دودستی به شورا چسبیدند.

نسبت رئیس شورا با شهردار فعلی البته مانند نسبت او با احمدی‌نژاد نیست. ۲۰ سالی هم گذشته و گرد پیری و بی‌حوصلگی هم بر سیمای رئیس نشسته ولی اگرچه در زمره حامیان اولیه زاکانی نبود اکنون در بیرون این گونه به نظر می‌رسد که دست حمایت او نباشد از این نردبان می‌افتد و وقتی ۷ دقیقه دیرتر از دفتر خود به سالن شورای شهر آمد حاضران محاسبه می‌کردند مگر هر طبقه پایین آمدن از دفتر شهردار تا تالار جلسات شورا چقدر زمان می‌برد؟

در تاریخ بلدیه تهران که حالا از ۱۰۰ سال فراتر می‌رود هر شهردار را با یک یا چند کار بزرگ و ماندگار می‌شناسند و از این رو در سال‌های پیش از انقلاب نام سه شهردار پایتخت بیشتر در یادها مانده است: اولی کریم بوذرجمهری در سال‌های دورتر و بعد احمد نفیسی در دهه ۴۰ و غلامرضا نیک‌پی در دهه ۵۰ خورشیدی.

در سال‌های بعد از انقلاب هم نخست محمد توسلی که هنوز از طرح او برای ترافیک شهر تهران با عنوان طرح ترافیک یاد می‌شود و سپس غلامحسین کرباسچی که طی ۱۰ سال (۱۳۶۸ تا ۱۳۷۸) سیمای تهران را به معنی واقعی کلمه مدرن کرد و سومی هم محمد باقر قالیباف که از ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۶ شهردار تهران بود و زاکانی به تأسی از او که می‌خواست از شهرداری به ریاست‌جمهوری برسد و هر بار ناکام ماند وارد این عرصه شد و همین ناکامی را او هم دوبار تجربه کرده است.

با این حال قرار گرفتن نام او در کنار قالیباف برخی اعضای متمایل به رئیس فعلی مجلس و شهردار اسبق را خوش نمی‌آید چون او را در این اندازه نمی‌بینند و حال به سخنی می‌رسم که این سطور به قصد بیان آن نوشته شد.

نه‌تنها قبای ریاست‌جمهوری بر اندام آقای زاکانی گشاد بود که اکنون جامه شهرداری تهران نیز بر تن او زار می‌زند و این را هم از در و دیوار شهر می‌توان حس کرد و هم از ابرپروژه‌هایی که دیده نمی‌شود و شهرداری عملاً سرگرم و در کار روزمرگی است و انگار درون مجموعه بلدیه هم تلاشی در جریان است تا خود را از شهرداری که نسبتی با شهرداری ندارد جدا نشان دهد.

این‌گونه است که نام زاکانی نه مثل نیک‌پی بزرگراه شاهنشاهی (مدرس) را به یاد می‌آورد نه چون کرباسچی شهروند و همشهری و بزرگراه و نمایشگاه گل و گیاه را و نه چون قالیباف تونل و طبقه دوم بزرگراه صدر را و ما را بیش و پیش از تهران به یاد وعده‌هایی می‌اندازد که انگار در طرح و تدوین آنها اصرار داشت عقل و شعور مخاطب را به عمد نادیده انگارد: حل مشکل مسکن طی ۴ سال و تحویل گوشت گرم قرمز درِ منازل و به تعبیر ایشان درب منازل از ایام انتخابات در یادها مانده است اما قبل از آن در شهرداری هم از اعطای پروانه ساختمانی ظرف مدت دو ماه رونمایی کرده بود و این در حالی بود که اخذ تأییدیه سازمان آتش‌نشانی خود نزدیک به دو ماه زمان می‌برد!

دوطبقه کردن میادین تره‌بار و شهروند و کیف پول شهروند و جمع‌آوری معتادان متجاهر ظرف مدت دوماه از دیگر وعده‌ها بود و البته هوشمندسازی تهران.

این یادداشت بنا ندارد وعده‌های عمل‌نشده او را مرور کند و به مواردی چون احداث ال‌ارتی یا تکمیل خطوط مترو تنها ظرف ۵ سال و افتتاح ماهانه یک ایستگاه مترو و وارادات اتوبوس‌های دست دوم اشاره کند اما هیچ یک به توزیع گوشت گرم قرمز در خانه مردم نمی‌رسد که به خاطر برق قضیه وعده طلا تحت‌الشعاع قرار گرفت.

واقعیت این است که در وضعیت امروز نه شهرداری تهران به یاری احیای سیاسی علیرضا زاکانی می‌آید و نه از علیرضا زاکانی کاری برای شهرداری بر می‌آید.

این که آقای زاکانی علاقه داشته باشد سکان نهادی را در دست داشته باشد که از دولت بودجه نمی‌گیرد و امکانات رسانه‌ای و مالی و انسانی هم دارد و این جایگاه را بر انتقال به دستگاه‌های خارج از دولت ترجیح دهد طبیعی است چون جایی هم در دولتی که به اذن خدا نمی‌خواست رئیس آن انتخاب و پیروز شود برای او متصور نیست.

تنها وجه شگفتی‌آور ماجرا استمرار حمایت مردی است که در دهۀ نهم عمر اعتبار و اشتهار او را به شهردار فعلی گره زده است.

هر قدر دختر سردار سلیمانی حفظ محبوبیت و اعتبار پدر را از دور شدن از زاکانی دیده، برادر دکتر چمران اما گویا مشکلی نمی‌بیند برای او هزینه کند.

شهرداری که بیش از آن که شهروندان را به یاد بوستان و حمل و نقل و اوقات فراغت شهروندان و هوای پاک و هر موضوع دیگر مرتبط با حوزه شهری بیندازد نیشخندهای کاندیدای ناکام انتخابات ریاست‌جمهوری را به یاد می‌آورد که به سبک محمود احمدی‌نژاد در مناظره‌ها عکس و تصویر رو می‌کرد و به جای آن که مانند رفتار اولی حیرت‌افزا و شگفتی‌زا باشد چندش‌آور بود و دیروز بی‌میل نبود مخالفان خود در شورا را با تهدید به بگم‌بگم منکوب کند.

غافل از این که وقتی احمدی‌نژاد اصلی کمی آن سوتر زبان در کام کشیده تقلید از او به طریق اولی راه به جایی نمی‌برد چراکه روزگار، دیگر است و این را «ارباب وعده‌ها» باید همان نیمۀ تیر ۱۴۰۳ درمی‌یافت و رئیس شورای شهر تهران را در دهۀ نهم عمر گرفتار رودربایستی حمایت از خود در مقابل انتقادات برخی اعضا نمی‌کرد.

کد مطلب: 226125
برچسب ها: زاکانی
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *