۰
يکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۱:۳۰

دیده شدن یا بذرپاشی برای بذرپاش شدن؟!

احتمالا جوان مثلا معترض یا برخی مانند او الگوهایی مثل آقایان مهرداد بذرپاش و علیرضا زاکانی و محسن دهنوی را در نظر دارند که با این شیوه‌ها به سرعت مدارج ترقی را طی کردند و وزیر و شهردار و عضو هیأت رییسه مجلس شدند...
دیده شدن یا بذرپاشی برای بذرپاش شدن؟!

با این که اعلام شده بود اولین حضور مسعود پزشکیان به عنوان رییس جمهوری ایران در دانشگاه تهران به مناسبت آغاز سال تحصیلی دانشگاه‌ها و تقدیر از رتبه‌های برتر آزمون سراسری است برخی دانشجویان و مشخصا منتسب به تشکل‌های حامی رقیب او یا نماینده بسیج دانشجویی با لحن اعتراضی خواستار طرح دیدگاه‌های خود شدند.

   هر قدر کارمندان حاضر مایل بودند مراسم را به سمت‌و‌سوی طرح خواست‌های اداری بکشانند و تیم رییس جمهور به جانب آیین رسمی ومطابق برنامه بعضی هم دوست داشتند حال‌و‌هوای معمول در 16 آذر با پرسش و پاسخ دانشجویی و طرح موضوعات صریح بر آن حاکم شود و جالب این که نماینده بسیج دانشجویی چنین خواستی داشت که با اعتراض دیگر دانشجویان و حتی برخی از سهمیه‌ای‌ها رو‌به‌رو شد که او صدای ما نیست و خود هم البته توضیح داد نمی‌خواهد به عنوان صدای دانشجویان صحبت کند بلکه از رییس جمهوری می‌خواهد به آنان صدا بدهد. اصطلاح صدا دادن هم ابداع ایشان بود چون معمولا می گویند صدای آنان را بشنود.

   به این بهانه این حاشیه نکاتی را می‌توان یادآور شد با این تأکید که احتمال اصلی همان است که در عنوان آمده است:

 1. بحثی که میان رییس جمهور پزشکیان و یکی دو نفر درگرفت خود گواهی است بر عبور از عصر خالص‌سازی چراکه سه سالی بود که فضای امنیتی شدیدی حاکم شده بود. انتظار می‌رفت رییس جمهور هم با ظرافت بیشتر عمل کند و مثلا بگوید خوش‌بختانه شما نگران برخورد امنیتی و احضار به کمیته انضباطی نیستید و از این قبیل سخنان ولی برخورد او در این حد بود که گفت: دانشجو که شلوغ نمی‌کند. بعید است آقای پزشکیان که برای انتصاب مدیران ارشد خود نیازمند تأییدیه از نهادهای مورد علاقه آن دانشجوی خاص است نداند  فرد معترض نه یک فرد که یک تشکل یا یک تفکر است کما این که از قبل از مراسم اعلامیه داده و بر سر دانشگاه پلاکارد نصب کرده بودند و مُصرّ بودند مراسم را از حالت اداری به سمت سیاسی سوق دهند منتها سیاسی از نوع سلیقه خودشان.

 2. پخش مستقیم مراسم از شبکۀ خبر انگیزه‌ای است برای دیده شدن. کما این که ساکت‌ترین نمایندگان مجلس -که گاه در هیچ بحث و حتی رأی‌گیری شرکت نمی‌کنند- در روزهای رأی اعتماد کابینه که دوربین تلویزیون و پخش مستقیم را می‌بینند نطق‌شان گل می‌کند و می‌کوشند به مردم حوزه انتخابیه بگویند چقدر به فکر آنان هستند!   

احتمالا همین پخش مستقیم برای آن کارمند و آن که گفت فرزند شهید است انگیزه‌بخش بود تا صدای‌شان ضریب بگیرد. ‌نماینده بسیج دانشجویی ولی بی‌تریبون نیست و در زمان‌های دیگر هم به اسامی مختلف از رسانۀ انحصاری صدا و سیما استفاده می‌کنند.

3. واکنش دانشجویان دیگر که او صدای ما نیست جالب بود و اذعان خود او که مدعی نیست صدای آنهاست بلکه از رییس جمهور می‌خواهد به آنها صدا بدهد هم قابل توجه.

4. این که اگر عصر خالص‌سازی باشد به دانشجویان بگوییم گِرد سیاست نچرخید و گَرد آن از دامن بزدایید و درس‌تان را بخوانید ولی اگر رییس جمهور دیگری بر سر کار آمده باشد سیاست امر خوبی شود قدری توی ذوق می‌زند. آیا در فضای امنیتی سه سال خالص‌سازی خصوصا بعد از اعتراضات مهسا هم این حق را برای دیگران قایل بودند؟

5. با این همه به نظر می‌رسد انگیزۀ دیگری در کار باشد. احتمالا این جوان یا برخی مانند او الگوهایی مثل آقایان مهرداد بذرپاش و علیرضا زاکانی و محسن دهنوی را در نظر دارند که با این شیوه‌ها به سرعت مدارج ترقی را طی کردند و وزیر و شهردار و عضو هیأت رییسه مجلس شدند.

  دانشجویان فارغ‌التحصیل شده و غالبا کوچیده از وطنِ دانشگاه شریف آن دانشجوی بلند قامت را به خاطر دارند که در جریان اعتراضات آنان به حکم دکتر هاشم آقاجری در دهه 80 در صف مقابل آنان بود. اندکی بعد که محمود احمدی‌نژاد شهردار تهران شد او را به عنوان رییس شورای مشاوران جوان منصوب کرد و همین پلۀ ترقی شد تا در دولت همان شهردار رییس سازمان ملی جوانان شود. مدیر عامل پارس خودرو و سایپا هم شد و در دولت ابراهیم رییسی به وزارت هم رسید و بخت با او یار بود که جای خود در هلی‌کوپتر رییس جمهور را به استاندار آذربایجان داد و زنده ماند ولی به سرعت بر تألمات خود چیره شد و برنامه مفصلی نوشت تا نامزد انتخابات ریاست جمهوری شود و البته او را رجل سیاسی تشخیص ندادند.

  تصور بیرونی این است که فعالیت دانشجویی سکوی پرتاب او بوده یا آقای زاکانی شهردار فعلی تهران که رییس همین بسیج دانشجویی بوده یا آن دیگری که گویا در اشغال سفارت عربستان سعودی نقش داشته و بعد وارد مجلس شده. 

  به بیان روشن‌تر: هر چند ظاهر قضیه اعتراض است ( به چی؟ معلوم نیست) و مثلا صدای دانشجویانی که اکثر آنها از جنس او نیستند یا استفاده از فرصت پخش مستقیم تلویزیونی اما خوب که دقت کنیم حس می‌شود چه بسا نوعی بذرپاشی است برای بذرپاش شدن. 

  چون در تصور و تلقی بیرونی مهرداد بذرپاش همین مسیر را طی کرد و به سرعت در مدارج اداری بالا رفت و بعد از وزارت به ریاست جمهوری هم می‌اندیشید که بساط خالص‌سازی بعد از سانحه و انتخابات تیرماه تا حدی برچیده شد.

  در ساختار شفاف حزبی جوانان علاقه‌مند به فعالیت سیاسی از حزب شروع می‌کنند و در مراتب حزبی ارتقا می‌یابند و در انتخابات شوراها و پارلمان مطرح می‌شوند. اینجا اما دانشجوی علاقه‌مند به سیاست یا باید هزینه سنگین بپردازد یا اگر مثل این جوان خودی باشد از تشکل‌هایی مرتبط با نهادهای قدرت شروع می‌کند و به سرعت بالا می‌آید.

  البته محاسبات همیشه هم درست از کار درنمی‌آید کما این که وقتی مهرداد بذرپاش تازه وزیر شده و از بیرون وزارتخانه تخصصی آمده و مدیری تخصصی - خانم فرزانه صادق - را برکنار کرد هرگز و هرگز تصور نمی‌کرد یک سال بعد وزارت را تحویل او دهد! 

  وقتی رییس جمهور شدن احمدی‌نژاد از سکوی شهرداری تهران، باقر قالیباف و علیرضا زاکانی را هم به این سودا انداخت نحوه ترقی مهرداد بذرپاش هم برای برخی از داشنجویان ارزشی این تصور را ایجاد کرده که راه ترقی همین است. ژست اعتراضی دانشجویی در عین بهره‌مندی از امکانات حکومتی و سپس ورود به مناصب بالا و چند پله یکی مثل جناب بذرپاش بالا رفتن.

  اینها البته در حد حدس است و شاید هم واقعا آن جوان می‌خواسته صدای دانشجویان باشد اما وقتی خود حاضران می‌گویند او نمایندۀ ما نیست و رییس جمهوری که می‌خواهد صدای اکثریت رأی داده به او و رأی نداده‌ها باشد همان جا حیّ و حاضر است بهتر بود آن جوان از طرف خودش و نهایتا تشکل متبوع صحبت کند و در زمان مناسبِ خودش و اگر سیاسی شدن دانشگاه خوب است این حق را برای همه قایل باشند چون در بیرون این تلقی شکل می گیرد که آقای بذرپاش الگویی شده برای ارتقای سریع در این ساختار و با این شبه اعتراضات بی هزینه برای آینده خود در ساختار رانتی بذر می‌پاشند!/عصرایران

کد مطلب: 224687
برچسب ها: مهرداد بذرپاش
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *