روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: داستان معروف مرغ و تخم مرغ و اینکه کدامیک از این دو اول بود و آن دیگری را به وجود آورد، این روزها درباره جایگاه وفاق ملی هم در حال تکرار شدن است.
از روزی که رئیس جمهور پزشکیان سخن از «دولت وفاق ملی» به میان آورد، این سؤال مطرح شد که با تشکیل یک کابینه مرکب از افکار و احزاب مختلف، وفاق شکل میگیرد یا یک کابینه منسجم میتواند جامعه را به وفاق برساند؟ آنچه مسلم است اینست که عرصه تجلی وفاق و جائی که این همگرائی ملی خود را نشان میدهد، جامعه است.
بنابراین، اگر کابینهای با حضور افرادی با گرایشهای متفاوت تشکیل شود نمیتوان آن را مظهر وفاق ملی دانست بلکه چنین کابینهای حتی نمیتواند ابزاری برای ایجاد وفاق ملی در جامعه باشد. قاعدتاً آقای رئیس جمهور درصدد هستند از طریق کابینهای با ویژگی سهمیهای بودن اولاً اعلام کنند که «وفاق ملی» ایجاد کردهایم و ثانیاً انتظار داشته باشند چنین کابینهای عامل پیدایش «وفاق ملی» در سطح جامعه باشد.
درست در همین نقطه است که داستان مرغ و تخم مرغ تداعی میشود و این سؤال به ذهنها راه پیدا میکند که دولت سهمیهای میتواند جامعه را به وفاق برساند، یا جامعهای که از وفاق برخوردار است، میتواند حکمرانی مبتنی بر «وفاق ملی» به وجود بیاورد؟
پاسخ این سؤال بقدری روشن است که اصل سؤال را زیر سؤال میبرد و تفاوت این موضوع با داستان مرغ و تخم مرغ را منتفی مینماید. وفاق ملی، همانطور که از اسمش پیداست از جامعه برمیخیزد و حکمرانی را به رنگ خود درمیآورد. تجربه چهار دهه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران خودمان نیز کاملاً همین واقعیت را به اثبات رسانده است.
این، یکپارچگی ملت ایران بود که توانست رژیم وابسته شاهنشاهی را ساقط کند و نظام سیاسی جدید را که مبتنی بر وفاق ملی بود به وجود بیاورد. این، انسجام و همبستگی ملی بود که توانست دفاع مقدس را شکل بدهد و جنگ تحمیلی را به نفع ایران به پایان ببرد و صدام و حزب بعثش را دچار شکست کند. این، وفاق ملی مردم ایران بود که توانست به عمر دنبالههای رژیم پهلوی و اربابان خارجی آن از منافقین گرفته تا سایر گروهکهای شورشی، تجزیهطلب و ضدخلق پایان بدهد.
اگر امروز دچار فقر وفاق ملی هستیم، مشکل از عملکردهای همان سهمیهخواهانی است که به بهانه وفاق ملی هرکدام در تکاپوی به چنگ آوردن بخشی از قدرت هستند. با تبدیل کردن دولت به گوشت قربانی، توقع رسیدن به وفاق ملی، بر هیچ معیاری منطبق نیست به ویژه وقتی شکل دادن به ترکیب وفاق در اختیار دیگران باشد.
رئیس دولت چهاردهم اگر این واقعیت را بپذیرد که خاستگاه «وفاق ملی» جامعه است و اگر اصحاب قدرت با اشتغال به جنگ قدرت درصدد تخریب وفاق ملی برنیایند، نوبت به این سؤال میرسد که اکنون برای بازسازی وفاق ملی چه باید کرد؟
جواب اینست که وفاق ملی باید از آباد کردن سفرههای مردم شروع شود. اگر دولت چهاردهم به معیشت مردم برسد، بحران اقتصادی را به شکوفائی اقتصادی تبدیل کند، تورم را مهار کند و رفاه را به زندگی مردم برگرداند، مردم به دولت اعتماد میکنند، به نظام خوشبین میشوند، به دین گرایش بیشتری پیدا میکنند و رفتارشان با همدیگر نیز اصلاح میشود. این مجموعه است که «وفاق ملی» ایجاد میکند نه دور هم جمع شدن عدهای با افکار متفاوت که حقوقهای نجومی میگیرند، وابستگیهای حزبی و جناحی خودشان را دارند و برای به چنگ آوردن قدرت زمینهسازی میکنند. اگر آقای رئیس جمهور بتواند بر این تمایلات که به جای وفاق ممکن است نفاق ایجاد کنند فائق آید و سفره مردم را آباد کند، قطعاً «وفاق ملی» نیز تأمین خواهد شد.