او درخصوص ارتباط موجود بین تغذیه و سلامت روان گفت: «خوردن غذا راهی برای تأمین انرژی و تقویت عملکرد مغز و بدن است، اما گاهی برخی افراد به سبب تجربیات روانی ناخوشایندی که دارند، از غذا بهعنوان وسیلهای جهت کنترل و کاهش هیجانات و تنشهای روانی و همچنین بهبود خلق و خو استفاده میکنند. همچنین در برخی موارد ممکن است افراد به لحاظ نارضایتی از ظاهر خود و علائم چاقی، با هدف کنترل این شرایط، بهواسطه انواع و اقسام رژیمهای غذایی، تعادل در خوردن را رعایت نکنند و با سرکوب این نیاز طبیعی بدن، آن را نادیده بگیرند. این موارد علاوه بر ناراحتیهای جسمی، به مرور منجر به اختلالاتی چون پرخوری عصبی، استرس، اضطراب، افسردگی ناشی از چاقی و ... میشوند.»
به باور این پزشک، میان چاقی و افسردگی رابطه متقابلی وجود دارد. کریمی در این راستا اضافه کرد: «از آنجا که افراد چاق اغلب در معرض یک شرم و انگ اجتماعی قرار دارند، معمولاً ترجیح میدهند کمتر در مجامع عمومی حضور پیدا کنند؛ که همین موضوع باعث میشود این دسته از انسانها تحرک کمتر و انگیزه پایینتری هم برای ورزش داشته باشند. منشأ این کمتحرکی، تنبلی یا کمبود انگیزه نیست، بلکه اضطراب اجتماعی تحمیلشده به آنها، اراده لازم برای این کار را سلب میکند و به مرور بر مشکلات روانی و متابولیک آنها میافزاید. به طور کلی، تغذیه و سلامت روان ارتباط دوسویهای با یکدیگر دارند؛ یعنی افراد ممکن است بهواسطه مشکلات روحی یا دچار بیاشتهایی شوند یا به پرخوری عصبی تمایل داشته باشند. همچنین چاقی و عوارض آن هم به نوبه خود در تخریب روحیه افراد، انزوای اجتماعی و اختلالات روانی نقش بسزایی دارد.»
این روانپزشک در انتها به نقش مؤثر و پررنگ رسانهها در زمینه اثرگذاری سلامت روان بر جسم و بالعکس اشاره کرد و گفت: «رسانهها و فضای مجازی نقش بسزایی در شکلگیری عادات سالم و ناسالم سبک زندگی دارند. همچنین شبکههای اجتماعی بهجای اینکه مردم را به سمت مقایسه کردنهای ظاهری با مدلها و ... سوق دهند، میبایست مسئله سلامت و تندرستی را اولویت قرار دهند.»