به روایت جماران، قائم مقام ستاد استان تهران مسعود پزشکیان منتخب مردم، با تاکید بر اینکه مردم از وعدهها ناامید و بیزارند، گفت: مردم از دروغ خسته و فراری اند. مردم نفاق را میفهمند مردم از تکرار خسته اند؛ از تکرار راههای تجربه شده. مردم از بی حاصلی و بی ثمری به تنگ آمدهاند. اولین اقدام شما با تشکیل کارگروههای تعبین وزرا امیدبخش است.
بهرام فیاضی قائم مقام ستاد استان تهران دکتر مسعود پزشکیان در آیین سپاس از فعالان ستادی که با حضور رئیس جمهور منتخب در سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی ظهر امروز ۲۱ تیرماه برگزار شد، گفت: امروز که بنای آن را داشتم که از پس سالها و ماهها و روزهایی که برین خاک و مُلک و ملت گذشته است در برابر رئیس جمهور ایران سخن گویم با انبوهی از امّاها و اگرها مواجه بودم. نمیدانستم در حضور شما باید از ابرچالشها بگویم و به عنوان یک شهروند علاقهمند به کشور اخطار و انذار دهم یا باید از بحرانهای پیش رو و و سنگلاخهای فردا بگویم.
او ادامه داد: از قصه کاسبی بگویم یا از قصه غارت؛ کاسبان تحریم را بیشتر خطاب قرار دهم یا کاسبان اصول و ارزشها را؛ کاسبان عدالت را یا کاسبان پیشرفت را؛ کاسبان اصلاح در امور را یا کاسبان اعتماد عمومی را.
این فعال سیاسی با اشاره به اینکه آنچه روشن است ایران ما در سایه سیاستهای غلط، حکمرانی ناصواب، به کار گماردن کوتاه قامتان به جای نخبگان، انحصار در منابع عظیم ملی اعم از ثروت قدرت و منزلت، دوقطبی کردنهای مخرب، حاکم کردن دروغ، ریا و نفاق و مهمتر از همه قیمت گذاری بر شرافت، میهن دوستی و دینداری به وضعیتی دچار شده است که همه شاهد آن هستیم، تاکید کرد: سرمایه اجتماعی ازبینرفته و شکافی که میان ملت و دولت ایجاد شده است به این سادگی پر شدنی نیست.
فیاضی معتقد است: امیدهایی که در این چند دهه اخیر اگر نگوییم از بین رفته، دست کم کمرنگ شده است. رویاهایی که نسلهای مختلف برای کشور خود بافته بودند برباد رفته است. فرداهای ما هر روز خرابتر از امروزها و دیروزهایمان شده است. بسیاری از دوستان، یاران و همقطاران ما دربهدر و مجبور به ترک دیار و وطن شدهاند و آنچه که باقی مانده گرههای فروافتادهای در کار کشور و ملت است که گویی فقط با معجزه میتوان آنها را گشود. آری! معجزه.
او خطاب به پزشکیان، تصریح کرد: شما در طول مبارزات انتخاباتی خود از کلیدواژههایی استفاده کردید که نباید به راحتی از کنار آن گذشت. «معجزه گفتگو» یکی از آن کلیدواژهها است. کلیدواژهیی که آئین آن گویی به فراموشی مطلق رفته است؛ امید، هم سفرهگی با مردم، رفع تبعیض، پاکدستی و ایجاد وحدت ملی و البته پیادهسازی برنامههای نظام، همگی کلیدواژههای مصرح شما در گفتگوهایتان بوده است که امید آن میرود تحقق یابند.
او گفت: رسالت اصلی شما بهعنوان طبیبی برآمده از آرای مردم، احیای این پیکر بیجان است. بازگرداندن نبض حیات، و نشاندن دوباره لبخند بر لبان جامعه است. بازگرداندن امید در دل درد کشیدگان و رنجدیدگان است. این امر محقق نخواهد شد؛ مگر با دلجویی از همه آسیبدیدگان، این امر محقق نخواهد شد مگر با نرمخویی و نرمگویی با مردم و محق دانستن آنها در اداره امور کشور. این امر محقق نخواهد شد مگر با سهیم کردن مردم در دستاوردها و شادیها و البته تقسیم درست و عادلانه دستاوردها. این امر محقق نخواهد شد مگر با رفع تبعیض و ایجاد امکان دسترسی برابر برای همه گروهها به فرصتها.
به گفته این فعال سیاسی، رفع تبعیض یعنی استفاده از شایستگان و متخصصان یعنی در صدر نشاندن نخبگان و هنرمندان یعنی طرد فرصتطلبان یعنی نصب العین کردن احترام به کرامت انسان، یعنی توجه ویژه به سالخوردگان، زنان، جوانان، کارگران، معلمان، معلولان، اقوام و مذاهب، یعنی نفی قبیله سالاری و دورهمی هاب انحصار طلبانه چه نتیجه آن مشارکت همگان در تصمیمات کلان کشور و همدلی و حرمت از منافع فردی و گروهی به سوی منافع جمعی و ملی است.
او با بیان اینکه ما خویشتن را باید به زره مبارزه با ناامیدی تجهیز کنیم این گونه نباشد که دوباره اندکی اعتماد ایجاد شده را در سایه آزمندیهای حریصانه بسپاریم، گفت: ما از شما عاجزانه میخواهیم همچون شیوه زندگی تان که بهترین گواه بر این است که مولای شما امیرالمومنین (ع) است بر صداقت با مردم شفافیت پایبندی به قانون و محق دانستن مردم خود را پایبند بدانید. مردم از وعدهها ناامید و بیزارند مردم از دروغ خسته و فراری اند. مردم نفاق را میفهمند مردم از تکرار خسته اند؛ از تکرار راههای تجربه شده. مردم از بی حاصلی و بی ثمری به تنگ آمدهاند.
قائم مقام ستاد استان تهران دکتر مسعود پزشکیان با اشاره به اینکه ما از شما میخواهیم صداقت را مهمان خانههایمان کنید، تاکید کرد: شایسته است که خط قرمز دولت شما احترام به آحاد مردم و حقوق انسانی آنها باشد. چه آنها که همراه شما بودهاند چه آنها که در برابر شما هستند و چه آنها که با شما و انتخابات قهر بودند وحدت ملی صرفا با نگاه به هسته سخت قدرت حاصل نمیشود وحدت ملی یعنی درک درست از مناسبات کشور، تعامل به هسته قدرت و مشارکت گرفتن از تمام ظرفیتهای عمومی کشور. باید بکار گیری نیروهای شایسته جوان و انگیزه دار به اصلاح ساختار بروکراسی کشور اقدام کنید
فیاضی پیشنهاد داد: اولین اقدام شما در ایجاد کارگروه های تعیین وزرا بسیار امیدبخش بود امیدوارم با ادامه همین رویکرد مشارکت حداکثری در دولت شما تحقق یابد.
امسال در تحلیل انتخابات دربارهی نسلها و ناهمانندیهای بیننسلی و نبود پل ارتباطی میان نسلها گفتهاند. زمان آن است که دریابیم گرچه نسلها باورها و خواستههای متفاوت دارند ولی یاران و یاوران نازنین شما
نه تنها زنان و مردان زادهی دهههای بیست و سی و چهل، فرهیختگان و کارگران، جانبازان و رزمندگان، کارآموزدهگان و بازنشستگان
بلکه از متولدان دهههای پنجاه و شصت و هفتاد هستند، بسیاری از ما که هنوز اشک شوق جوانیمان برای ساختن ۲ خرداد در چشممان و رنجها در دلمان برجا مانده است
در جستجوی گمشدهی تاریخیمان، "قانون"، درس خواندیم کار کردیم، باورمند زیستیم ولی هربار عدهای کار، شوق، و امیدهایمان را از ما گرفتهاند.
ریشه در باورهای دینی و ارزشهای فرهنگ کهن سرزمینی، دل نبریدیم، عهد نشکستیم.
فرزندانی پرورش دادیم که امروز اینجا همشانه ما ایستادهاند. دهه هشتادیها و نودیهایی که نقاب بر چهره ندارند، دلیرند، بی لرزش صدا سخن میگویند، و چیزی را بیدلیل و برهان نمیپذیرند ولی آنچه را باور کنند و سازنده بدانند با همهی جان، پایش میایستند.
همان نسل زدی ها که به زبان و با روش خود باورتان کردهاند تا گامی به جلو بردارند.
در همین روزهای طاقتفرسای امسال، دستان گرم سالمندانی را فشردهایم که برای آیندهی بچههای ایران نگرانند و پشتوانهی آمدنتان به میدان هستند.
نیازهای امروز ایران و ایرانیان ریشه در وضعیت اقتصادی و سیاسی دارد ولی چند سرفصل بنیادی دیگر را دربرمیگیرد:
یک- بهبود زندگی اجتماعی با بهزیستی روانی شهروندان در پیوند است.
برای بهبود بهداشت روان نیازمند دسترسی همگان به آموزش و خدمات هستیم.بهداشت روانی بر چگونگی زندگی اجتماعی و رویکردهای سامانههای سیاسی و مدیریتی اثرگذار است.
چنین هدفی برآورده نمیشود مگر اینکه مدیران و سیاستگذاران و فعالان سیاسی، ضرورت توجه به بهداشت روان را نخست در مورد خود باور داشته باشند و از انکار، فرافکنی، برچسبزنی، طعنهزنی و ... بکاهند.
دو- قدرت واقعی درک متقابل و تلاش برای آموختن است.قدرت در شکل و جای درست، باید عزت نفس و خودباوری فرد یا مجموعه را قوی کند و عزت نفس بیشتر همراه با خود درنگ، تابآوری، و تفکر انتقادی و خلاقیت بیاورد نه خشونت و تندخویی و تلخزبانی. مدیران ما همگی به آموختن مهارتهای بنیادی به ویژه خوب گوش دادن نیاز داریند. .باید یاد بگیریم دربارهی مسالهها بگوییم و بشنویم و چارهجویی کنیم ولی تلاش تندروهای داخلی یا برونمرزی از هر گروه و دستهای که باشند، پافشاری بر روش و ابزار تحکمی و تنبیهی، ترس و تحقیر بوده و خواهد بود.
سه -."اقلیت یا اکثریت؟ هیچکدام، شهروندی؛ مساله این است!"
فشار برای یکسانسازی در ایران ریشهی فرهنگی دیرین دارد، مساله فقط چالش این چند سال نیست. این رویکرد دستوری که بهویژه از سوی برخی مدیران دولت مستقر دنبال میشد به تنش و گاهی درگیری اجتماعی، اقتصادی و بهویژه در مورد زنان و جوانان انجامید. چنان که دیدیم و میدانیم این کشمکش با رویدادهای تلخ، تحقیرآمیز، و تند همراه شد تا جایی که زنجیرهای هولناک از برخوردها و تنشهای آسیبزا برای کسبوکارها در شرایط بسیار سخت اقتصادی امروز رقم زد.
چهار- از پایههای پیشبرد دگرگونی اجتماعی، آموزش است. در مسیر این بالندگی پیشرفت و پسرفتهایی هم تجربه شده که واقعیت و اقتضای رشد است و نباید مایهی ناامیدی و درماندگی شود. بهبود سواد پایه و سواد فرهنگی کم کم موجب دگرگونی تودهی بیشکل رعیت به سوی جامعهی شهروندان شده و کشمکش درست بر سر همین دگرگونی "توده به شهروند" است، نه فقط پوشش و نه فقط زنان. مساله ایران بازخواستی دربارهی حق و البته مسولیت شهروندی است که نیروی پیشران آن بهویژه زنان و جوانان هستند ولی تحولی فراگیر و چندنسلی است. فقر و تقویت حلقههای ویژهسالار(رانتیر) دو ابزار مهم از کارانداختن شهروندان است.
به مثابه یک شهروند ایرانی همچنان امیدوار، دهه پنجاهی دلبسته به ایران، دانشگاهیِ بیرونرانده شده از دانشگاه ولی متخصصی متعهد به ایران تا پای جان از شما میخواهم با تکیه بر دو سرمایهی اصلیتان: شخصیت سالم و اعتماد مردم استوار بمانید، باشد که روشناییهای این خانه، برای همهی شهروندان، افزون و پایدار شود.
چنان که گفتهاید میگوییم: "تنهایمان نگذارید، تنهایتان نمیگذاریم."
رنج مشترک همه ما مردم، سوگ و اندوه جمعی، فریاد دادخواهی طبیعت ایران، یاد و نام فرزندان مظلوم میهن، سنگینی آوار دروغ و ناراستی، دلتنگی فرزندان هجرتکرده میهن، و عزم اقلیتی تمامیتخواه و اقتدارگرا، که اندک ولی چیره بر منابع و فرصت های ملی هستند، واقعیتهایی انکارناپذیر بودهاند.
پس از وقوع سانحهای پیشبینیناپذیر، و در پی فراهم شدن فرصت انتخاباتی که به ناگهان با ورود دکتر مسعود پزشکیان به صحنه ایجاد شد، پرتو امیدی برای کنشگری و تکاپوی موثر در راستای بازسازی کشور و بازگشت به قانون به چشم آمد.
ما با دلی خونین و رنجیده ولی با عزمی پایدار و استوار بر آن شدیم که دکتر مسعود پزشکیان را که بر دو اصل حق و عدالت پافشاری داشت تنها نگذاریم و برای برقراری ارتباط او با مردم یاریگرش باشیم. صدایش بودیم تا بتواند صدای بیصدایان باشد، تا فریاد بزند ایران از آن همهی ایرانیان است.
فریادمان #بازگشت_به_زندگی و تلاشمان #برای_ایران بود.
قدردان همه کسانی هستیم که با وجود آزردگی و دلشکستگیها، با همهی آسیبدیدگیها به دعوتمان پاسخ مثبت دادند. آمدند و دیدارشان قوت قلب مان شد، همت و یاوری شان پرتوان و امیدوارمان ساخت. ما با هم، در کنار هم و وفادار به اصول و باورهای اخلاقی و میهنی ماندیم.
هر کسی به ستاد ما آمد شاهد است که از مذهب و مرامش نپرسیدیم. از هر قومیت و پیشه، همراه یا نقاد را درود گفتیم و همدلیاش برای ایران را باور داشتیم
و برای جستن روشنایی و عبور از دشواریها دست یاریاش را فشردیم. مشی و منش ما رواداری و گفتگو و امیدواری بود. ستاد ما ستادی برای ایران و برای بازگشت به زندگی بود و انشالله همیشه همچنان امیدوار خواهد ماند. اکنون روی سخنم با منتخب مردم ایران است.
استاد، دوست و برادر بزرگوار جناب دکتر پزشکیان!
شما شجاعانه در مسیری گام نهادید که مخاطرات زیادی داشت. شرایط کشور در حوزه های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به گونه ای بود که با چشم انداز ، سباستهای کلی نظام و برنامه توسعه فاصله جدی داشت. کاش آن حادثه دردناک اتفاق نمی افتاد و دولت مستقر سال آینده پاسخگوی عملکرد ۴ ساله بود.
اکنون شما و با رای اعتماد اکثریت مردم ایران در شرایط بسیار سخت و دشواری مسئولیت پذیرفته اید. میدانیم که راهی پر از موانع مختلف پیش رو دارید. بنابراین همچنان همراهتان هستیم.
ما مجاهدان جمعه هستیم که از نخستین روز در سعادت آباد گرد شما آمدیم و تا امروز در کنارتان ایستاده ایم. کمک ما تا روز انتخابات تبیین شرایط خطیر کشور و تشویق همگان به حضوری پر شور و شعور بود و از امروز کمک ما به شما حمایت همه جانبه است.
میدانیم که شما همراهانتان را فراموش نمیکنید ولی ما از شما انتظاری جز عمل به حق و عدالت نداریم. ما انتظاری جز شادی ، سرافرازی و سعادت مردم ایران نداریم. ما از شما انتظاری جز سربلندی ایران و باز گرداندن عزت مردمانش نداریم
ما با شما قهر نمیکنیم و با شما هستیم با عهدی که بستیم، همه برای ایران و ایران برای همه ایرانیان
میخواهم به عنوان کسی در یک ماه اخیر قدم به قدم و نفس به نفس همراه این پوسترچسبانهای کف خیابانهای تهران بوده، دو نکته را خدمت شما عرض کنم. با زبان نهجالبلاغه هم میگویم که به گوش شما آشناست:
«اما بعد، فلا تطولن احتجابک عن رعیتک». بقیهاش را خودتان بلدید. با مردم صحبت کنید آقای دکتر! نگذارید طول بکشد و فاصله بیفتد بین گفتوگوهای مستقیم خودتان با مردم. شما سه هفته هر روز بین مردم بودید و با ایشان رودررو حرف میزدید. چرا باید الان یک هفته بگذرد و تنها صدایی که از سمت شما به مردم میرسد، صداهای ناهنجار و حرفهای مجعول و مجهول و خبرهای بیپایه و ضد و نقیض باشد؟ چرا خودتان جلوی دوربین و میکروفون نمیآیید و با مردم صحبت نمیکنید؟ صداوسیما پا به پای شما نمیآید؟ اینهمه بسترهای اینترنتی که هست. زنده صحبت کنید، همزمان در چنل یوتیوب و لایو اینستا و اتاقهای کلابهاوس و اسپیس توییتر و انواع و اقسام پلتفرمها میتوانید زنده پخش کنید. مردمی که به شما رای دادند، یا رای ندادند اما الان امید بستهاند، تشنهی ایناند که قدم به قدم و لحظه به لحظه در این مسیر همراه شما باشند. این لازمهی حفظ اعتمادشان است.
«الناس ینظرون من امورک فی مثل ما کنت تنظر فیه من امور الولاه قبلک، و یقولون فیک ما کنت تقول فیهم». نکند که بگویند پزشکیان رای را گرفت و رفت سراغ کار خودش! نکند که حس تبختر و خداینکرده بینیازی به مردم بدهید! ما که شما را میشناسیم و میدانیم اهلش نیستید. شما که خودتان را میشناسید و میدانید سرمایهای جز همین مردم ندارید. نگذارید که مردم از شما بیخبر بمانند. نگذارید کسانی به جای شما به نام شما حرف بزنند. مردم به پزشکیان رای دادهاند و میخواهند او با ایشان حرف بزند و همراه باشد. حتی اگر کم و کاستی یا مشکل و مانعی هم هست، خودش به مردم بگوید و «اصحر لهم عذرک» باشد.
نکته دوم را سربسته و بدون ترجمه میگم: «ان شر وزرائک من کان للاشرار قبلک وزیرا». نکند که شما هم مثل قبلیهایی که بهشان دل بسته بودیم اما امیدمان را ناامید کردند، در حلقهی بستهی فسیلهای همیشهمدیر و چسبیده به صندلی گیر کنید! مبادا به روزی دچار شویم که اگر تا دیروز مخالفان شما میگفتند نکند دولت سوم روحانی شوید، حالا هواداران شما بگویند نکند دولت سوم روحانی را تشکیل دهید.
ما از طرف شما به مردم قول دادیم. قول ندادیم که کارهای بزرگ بکنیم، ولی قول دادیم رفتارهای بدی که قبلیها در حق این مردم روا داشتند را تکرار نکنیم. ما نگرانیم که شما هم مثل گذشتگان به نسل بعد اعتماد نکنید. نگرانیم که شما را هم از ادامه همنشینی با اصلاحطلبان هزینهداده بترسانند.
نگرانیم که کسانی که از شنبه دور شما نشستهاند و مینشینند، غیر از کسانی باشند که تا جمعه برای شما و برای ایران کف خیابانها بودند. نگرانیم که این بار هم، با وجود خواست شما و وعدههای شما، روندها غیرشفاف و غیرکارشناسی طی شود. ما نگرانیم که شما گرفتار «من شرکهم فی الآثام» شوید، گرفتار «اعوان الاثمه و اخوان الظلمه» شوید.
از شما انتظار داریم به جای کهنهمدیران جاخوش کرده روی صندلیها، به نسل جدید اعتماد کنید. اینها توانستند آن جامعهی سرد و خوابیده را بیدار کنند و این نتیجهای که عاید شد، محصول مستقیم عزم و همت آنهاست. من از شما خواهش میکنم که نگذارید شما را از اعتماد به جوانترها بترسانند، نگذارید به بهانه تجربه و رزومه و توانایی و سابقه و چه و چه، شما را از شکستن حلقهی بستهی مدیران ناکارآمد چهلساله بترسانند. حالا نه که در این چهل سال خیلی درست و خوب کار کردهاند، که حالا فکر میکنیم آنها بلدند و نسل بعد تجربهی مدیریتی و سابقهی فلان ندارند!
گرفتاریهای امروز مردم و کشور حاصل عملکرد آنهاست. حاصل چسبیدن آنها به صندلیهاست. حاصل بیکفایتیهای آن آدمهای خاصی است که رنگ و لعاب تجربه به سوءمدیریتهایشان میزنند و ژست کاربلدی میگیرند تا زگهواره تا گور مدیر بمانند. دنبال راضی نگه داشتن امثال اینها نباشید. بگذارید آنها از شما عصبانی باشند اما این بچهها و این مردم از شما راضی شوند.
کنار بزنید اینها را! به نسل بعد اعتماد کنید و مطمئن باشید که اینهایی که از هیچ برای شما و برای ایران رای ساختند، بهتر از آن قبلیها میتوانند کشور را اداره کنند؛ علیبن ابیطالب میگوید: «انت واجد منهم خیر الخلف ممن له مثل آرائهم و نفاذهم». نگران نباشید؛ به جای آن همیشگیها، کسانی را پیدا میکنید که از آن بهتر میدانند و میتوانند؛ ولی مثل آنها شریک ظلمها و بدکرداریها نبودهاند و دردسرشان برای شما کمتر است.
آقای رئیس جمهور! من به عنوان یک دهه شصتی به نمایندگی از نسلی که فرصت متراکم کشور و نظام بوده و هست اما در طول سالهای گذشته به چشم هزینه و تهدید به آنها نگاه کردند با شما سخن میگویم
انتخاباتی که ثمره ی آن شکوفا شدن بذر امید در جان ایران و ایرانیست نشان داد که شما آخرین سنگر امید ما دهه شصتی ها ، هفتادی ها و هشتادی ها هستید نسلهایی که آرزوی آنان، توسعه ی ایران است ما از مفهوم توسعه بدنبال منافع شخصی نبوده و نیستیم چرا که بارها ثابت کردیم در مقاطع حساس کشور، پای کار ایران بودیم حالا هم نگرانیم،
نگران ایران عزیزمان که این روزها از جایگاه قدرت اول منطقه به جایگاه پایین اقتصادی و اجتماعی و توسعه ای و امید به آینده نزول پیدا کرده است هستیم و آرزویمان بازگشت به جایگاه واقعی متناسب با شان و منزلت ایرانی است.
آنچه ما را آزار میدهد تخریب جایگاه ایران در عرصه های بین المللی، کاهش سطح کیفیت زندگی ایرانیان و گروگان نگه داشتن سفره های مردم در بند جریان های خالص ساز و دولت سایه هاست!
در این زمان دشوار، که منابع کشور محدود و راه برون رفت از مشکلات پر از موانع بزرگ و کوچک است، ما از شما میخواهیم که با به کارگیری جوانان، نخبگان و متخصصان و کارشناسان و دوری از نگاههای سنتی، کیفیت زندگی مردم را ارتقا دهید امنیت سرمایه گذاری در کشور را بالا ببرید برای آینده ی کشور جانشین پروری کنید و عزت مردم را به آنان بازگردانید
ما از شما میخواهیم صدای بی صدایشان باشید، تا بتوانیم در پایان این چهارسال ۵۰ درصدی که رای ندادند را به صحنه سیاسی کشور و آشتی با دولت مستقر برگردانیم، مردم میخواهند زندگی کنند!
بیایید ذهن آنان را با دعواهای سیاسی و عمر آنان را با اتلاف انرژی در صفهای طولانی بروکراسی به اتلاف نکشانیم
از شما می خواهیم تمام قد در مقابل سفارت نوردان، ریاکاران، خالص سازان و تمامیت خواهان و کاسبان تحریم و عوامل فیلترینگ ایستادگی کنید، ما انتظار داریم حفظ کرامت زنان و دختران سرزمینمان بیش از پیش نگه داشته شود.
اعتماد به سرمایه گذاری در ایران را برگردانید تا صنعت گران و معدن کاران و بازرگانان و فعالین فناوری و نوآوری و بازار سرمایه بدون هیچ ترسی از تعطیلی تا تهدید به مصادره در کشور فعالیت کنند.
ما ایران را برای همه ایرانیان میخواهیم؛ فارغ از نژاد و قومیت و جنسیت و دین و مذهب. و این یعنی همدلی و گرهگشایی؛ و گرهگشایی محقق نخواهد شد جز از معبر اقتصاد و صنعت؛
ما نیازمند توجه و اهتمام جدی نسبت به موضوعات اقتصادی، صنعتی و تجاری هستیم. در این مسیر لایههای متعددی وجود دارد. در نخستین گام باید «کیک اقتصاد ایران» را از طریق دستگاه دیپلماسی «بزرگ» کنیم. باید از یاد نبریم که اگر این اقدام صورت نگیرد، با کیکی کوچک در اقتصاد مواجهیم که نزد عده معدودی دست به دست میشود و مردم هیچ سهمی از آن نخواهند برد.
در لایه دوم نیازمند شفافیت هستیم. این شفافیت نه در پستوها حاصل میشود و نه در تاریکخانههای هوادار اقتصاد رانتی؛
شفافیت در همه دنیا یک قاعده کلی است که بسیاری از کشورها آن را پذیرفته و به آن عمل میکنند. از fatf تا پالرمو تلاشی است به منظور دستیابی به این مهم؛ این از ارکان اصلی نور انداختن بر تاریکخانههایی است که سرمایه و ثروت کشور را به تاراج میبرد. باید سایهنشینان را نسبت به این نورافکنها بیمناک کرد.
از دیگر اقداماتی که دولت چهاردهم را از دیگر اسلاف خود متمایز میکند، توجه به بخش خصوصی است. بخش خصوصی واقعی .
اقدام اثربخش دولت چهاردهم در حوزههای نهادی، بازگرداندن استقلال آنها و به تبع آن فعالسازی ظرفیتهای مغفول و در حوزههای کلان اقتصادی عدم مداخله و پرداختن به حوزههای نظارتی و راهبری است.
ما بیش و پیش از هر چیز نیازمند همدلی، همراهی، همزبانی و در نتیجه همافزایی هستیم؛ و این محقق نخواهد شد مگر از طریق وفاق ملی و سامانبخشی به گفتوگوهای بیننسلی؛ تجربهاندوختهها و استخوانخوردکردههای عرصه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی است
علی رغم همه ی بی مهری ها ما به میدان آمدیم و در کنار شما هستیم و انتظار است با انتخاب کابینه ای جوان در مسیر توسعه کشور گام بر دارید.