۰
يکشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۰:۴۵

بعد از عملیات وعده صادق؛ اکنون فرصت طلایی گفت‌وگوی همه جانبه با امریکا است

دیپلمات پیشین کشورمان در گفتگویی اظهار داشت: متأسفانه عملکرد جمهوری اسلامی طی سال‌های گذشته منجر به این شده که در بین کشورهای منطقه، جای ایران با رژیم صهیونیستی عوض شود.
بعد از عملیات وعده صادق؛ اکنون فرصت طلایی گفت‌وگوی همه جانبه با امریکا است

تحلیل امروز شرایط منطقه و وضعیت کشور ما در این بین، نیازمند درک تاریخی از پهنه‌ای است که در آن زیست می‌کنیم. موجودیتی به نام اسراییل به شرایطی رسیده که برای برخی کشورهای منطقه تهدید جدی است و برای برخی دیگر فرصتی به حساب می‌آید. در این بین شرایط برای جمهوری اسلامی ایران چگونه است و چه چیزهایی می‌تواند فرصت باشد و چه چیزهایی تهدید است. دانستن این‌ها می‌تواند بن مایه سیاست‌گذاری درستی در سیاست خارجی باشد.

با حسین صادقی، دیپلماتی که سال‌ها در حوزه کشورهای عربی فعالیت کرده و دو نوبت تجربه سفارت ایران در عربستان را در کارنامه کاری دارد، در مورد سپهری که بین ایران و اسراییل در منطقه شکل گرفته، گفت‌وگو کردیم.

 

اتفاق‌های قابل تاملی در ماه گذشته رخ داده که باید تبعات و سوابق آن مورد بررسی قرار گیرد. اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق حمله کرد و ایران در واکنش به آن حمله عملیات موشکی به اسراییل انجام داد. این موضوع جزء اتفاق‌هایی است که حتماً یک بسته دیپلماتیک برای ادامه لازم دارد. اکنون تهران و تل‌آویو در چه شرایطی با هم قرار دارند؟ چه تصویری از یکدیگر دارند و ممکن است بعد از عملیات «وعده صادق» چه اتفاق جدیدی در این صحنه مشاهده کنیم؟

ورود به این موضوع بسیار دشوار وپیچیده، چند وجهی و چند ساحتی و از زاویه‌ای دیگر ساده است. متعاقب حمله اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق که با زیرپا نهادن تمامی قواعد و موازین بین‌المللی از سوی رژیم صهیونیستی صورت گرفت. این عملیات در نوع خودش بی‌سابقه بود. قبلاً اسرائیل حملات متنوعی علیه جمهوری اسلامی ایران در داخل و خارج از سرزمین ایران انجام داده بود، که به‌طور مشخص می‌توان به ترورهای داخلی و حمله به نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در سوریه اشاره کرد. حمله به یک مرکز سیاسی در یک کشور دیگر که حفاظت آن به‌عهده کشور میزبان است، خلاف تمامی موازین شناخته شده بین‌المللی است. عملیات بی‌سابقه تروریستی اسراییل که منجر به شهادت هفت تن از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد، با سکوت مجامع بین‌المللی و عدم محکومیت جدی خیلی کشورها نسبت به این اقدام جنایت‌کارانه رژیم صهیونیستی روبه‌رو شد. متأسفانه ما با محکومیت قابل اعتنایی در صحنه منطقه‌ای و جهانی روبه‌رو نشدیم. به نظر می‌رسد اگر جمهوری اسلامی با یک محکومیت گسترده جهانی علیه اسراییل روبه‌رو می‌شد، شاید واکنش ایران با حفظ حق پاسخگویی به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد. ایران ناگزیر شد واکنش درخوری نشان دهد که به باور من، جمهوری اسلامی ایران با نگاه واقع بینانه و ملاحظات فرا رو و با رعایت شش عنصر کلیدی اقدام بایسته و درخوری انجام داد.

این ملاحظات چه بود؟

قبل از پاسخ به پرسش، ضروری است به چند نکته مهم در تصمیم اتخاذ شده اشاره کنم: ۱- تجربه نیروهای مسلح به‌ویژه در جنگ تحمیلی ۲- درک نسبتاً واقعی از شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی ۳- باز شدن فضای نسبی گفت‌وگو با طرف‌های ذی‌نفع مستقیم یا غیرمستقیم ۴- درک از پیامدهای گسترش بحران ۵- محاسبه و ارزیابی هزینه فایده بر پایه ملاحظاتی که اشاره کردم. به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت که اقدام تلافی جویانه‌اش تامین‌کننده شش هدف روشن باشد: ۱- با اطلاع دادن به بازیگران منطقه‌ای و جهانی، هماهنگ و مقتدرانه باشد۲- متناسب با اقدام متقابل باشد۳- کنترل شده باشد۴- در بر گیرنده پیامی روشن و اطمینان بخش برای کشورهای منطقه خاور میانه بویژه کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس باشد ۵- بازدارنده، به‌گونه‌ای که از گسترش بحران جلوگیری یا حداقل مهارکننده باشد۶- اقدام مشروع و در چارچوب نظام بین‌الملل باشد در اتخاذ چنین تصمیمی عوامل و عناصر بسیار زیادی دخالت داشته است. از جمله می‌توان به تحرکات سیاسی که در صحنه منطقه‌ای و جهانی صورت گرفت اشاره کرد، اقداماتی که خود آمریکایی‌ها صورت دادند، چه در رابطه با اسرائیل، چه در رابطه با ایران و تلاش‌هایی که کشورهای منطقه، برای جلوگیری از تشدید بحران کردند. به‌هرحال این اقدامی که توسط جمهوری اسلامی صورت گرفت، در برگیرنده پیامدهای مثبت و منفی بود، نمی‌خواهم وارد آن عرصه شوم و بگویم دستاوردهای مثبت و منفی آن برای ما چه بود، خسارت‌هایش چه بود و اما آنچه مشخص است، حمله موشکی و پهبادی ایران، منجر به این شد که قواعد بازی در خاورمیانه و در صحنه بین‌المللی و در رابطه با اسرائیل، دچار تغییر و بازنگری در ارزیابی‌ها شود.

تغییری که می‌فرمایید، در چه سطحی است؟ منظورتان این است که پیش‌تر تصویری از ایران وجود داشت که ایران واکنش سخت و نظامی نشان نمی‌دهد، اما این تصویر تغییر کرد؟ یا جمهوری اسلامی به قدرت متفاوتی در منطقه تبدیل شده؟

تصویری که از توان نظامی و تسلیحاتی ایران داشتند، تغییر کرد و در واقع یک تصویر واقعی‌تری از توان بالای موشک‌های ایرانی به دست آوردند. الان ما با جنگ روایت‌ها روبه‌رو هستیم، هنوز دقیق مشخص نیست که چند فروند از موشک‌های شلیک شده به اهداف از پیش تعیین شده اصابت کرده است. به هر حال مهم است که پرتابه‌های ایرانی، ولو اندک از سیستم دفاع موشکی اسرائیل عبور کرده و توانسته‌اند از حریم دفاع هوایی عبور و اهدافی را درداخل خاک اسرائیل مورد اصابت قرار دهند.

اگر صریح بپرسم، آیا تصویر پیشین این بود که ایران بلوف نظامی می‌زند و الان بعد از این حمله موشکی با این مواجه شدیم که گنبد آهنین بلوف دفاعی بود؟ این گزاره درست است؟

ج: نه برای ایران بلوف نظامی بوده است، نه گنبد آهنین بلوف دفاعی بوده است. این‌ها کارکردهای خاص خودشان را داشتند. اسرائیل متوجه شد که بدون حمایت آمریکا، فرانسه، انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی و برخی از کشورهای منطقه خاورمیانه نمی‌تواند به‌تن‌هایی از خودش دفاع کند یا فضای خود را امن نگه دارد. این‌ها واقعیت‌هایی است که اتفاق افتاده و طرفین به باور من، درس‌های زیادی گرفتند. هدف ایران از اقدامی که انجام داد، بازدارنگی بود. این‌که در برابر حمله‌های احتمالی آینده اسرائیل بتواند بازدارنده باشد و این پیام خیلی روشن داده شد، که اسرائیل دیگر نمی‌تواند هر اقدامی را انجام دهد و هیچ پاسخی دریافت نکند این برای اولین بار بود که ایران بصورت مستقیم و از داخل خاک خودش به اقدامات جنایت کارانه اسرائیل پاسخ و به اهدافی در داخل اسرائیل حمله کرد.

 

به نظر شما موضوع کنش و واکنش نظامی اکنون خاتمه پیدا کرده؟

به‌نظر می‌رسد درگیری بین طرفین، کاهش و یا خاتمه پیدا کرده است، این دیدگاه را بوضوح می‌توان در اظهار نظرهای طرفین مشاهده کرد. مگر این که عناصر جدیدی وارد این تنش‌ها شود. ممکن است تندروهایی که در دو طرف وجود دارند، در ایران و در اسرائیل، نقش‌هایی ایفا کنند که به این بحران و تنش دامن‌زده شود و خدای نکرده به سمت تشدید تنش یا یک جنگ فراگیر منطقه‌ای پیش برویم که بسیار خطرناک است و به نفع هیچ طرفی نیست به غیر از کشورهایی که منافع خودشان را برای انحراف افکار عمومی در تشدید بحران و جنگ فراگیر منطقه‌ای تعریف کرده‌اند. در صورت بروز چنین پدیده‌ای در درجه اول خسارت بسیار زیاد و ویرانگری به ایران سپس به منطقه و جهان وارد می‌کند. با توجه به تجربه‌هایی که وجود دارد ممکن است تنش در خاورمیانه بالا بگیرد و خشک وتر هم در این میان از بین بروند و آسیب ببینند. از این‌رو در شرایط حاضر هیچ طرفی خواهان تشدید بحران یا یک جنگ دیگر در منطقه خاورمیانه نیست.

به‌نظر می‌رسد ما با صحنه جدیدی در منطقه مواجه هستیم. صحنه‌ای که ایران، قدرت نظامی جدیدی از خود نشان داده است. از آن سو، اسرائیل با پتانسیل و توانایی و ضعف‌هایش مواجه شده است. یارگیری‌های همیشگی منطقه‌ای نیز وجود دارد که احتمال دارد چینش جدیدی پیدا کند. معادله‌ای که الان در منطقه در حال شکل‌گیری است چه مختصاتی دارد؟ مسأله عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل به کدام سمت می‌رود؟ آیا سرعتش کند می‌شود یا کلاً با بازنگری مواجه می‌شود؟

در بررسی پدیده‌ها به باورم باید نتیجه‌محور بود، نه تکلیف‌مدار. در هر کاری که انجام می‌دهیم باید ببینیم اقدامی که می‌کنیم نتیجه‌ای برای منافع ملی کشور داشته است یا نه؟ در هر عرصه‌ای، چه در عرصه منطقه‌ای، و چه در عرصه بین‌المللی. نه این که بگوییم تکلیفی داریم که به تکلیف خودمان عمل می‌کنیم؛ ولو به هر قیمتی. متأسفانه عملکرد جمهوری اسلامی طی سال‌های گذشته منجر به این شده که در بین کشورهای منطقه، جای ایران با رژیم صهیونیستی عوض شود. یعنی اعراب منطقه، امروز اسرائیل را دشمن اصلی خودد تلقی نمی‌کنند و به این نتیجه رسیده‌اند که اسرائیل در منطقه یک واقعیت است و این واقعیت را باید بپذیریم. از این گذشته باید قبول کنیم که مسأله رژیم اشغال‌گر در درجه اول یک موضوع بین اسرائیل و فلسطین است و در درجه دوم مسأله اسرائیل و اعراب در درجه سوم یک مسأله اسرائیلی و جهان اسلامی است، و در درجه چهارم یک مسأله انسانی است که وجدان جامعه جهانی باید نسبت به جنایات و نسل کشی و زیر پا نهادن حقوق اولیه انسانی فلسطینی‌های مظلوم واکنش نشان دهد. پرسش کلیدی اینجاست چرا باید مسئولیت آزادی سرزمین‌های اشغالی فلسطین و احقاق حقون آن‌ها فقط به‌عهده جمهوری اسلامی ایران باشد و تمامی هزینه‌های سیاسی و مادی آن‌را ملت بزرگ ایران بپردازد. اتفاق‌هایی که افتاد، حال دخالت دیگران یا هر چه، خیلی از کشورهای عربی دشمن خودشان را دیگر اسرائیل تلقی نمی‌کنند و می‌گویند ایران مشکل اصلی منطقه است. این واقعیت تلخی است که هم اکنون در خاورمیانه با آن روبه‌رو هستیم.


شما معتقدید این نتیجه مشخص اشتباه عملکرد گذشته بوده است.

بله اشتباه عملکرد. یعنی می‌شد روش‌های دیگری اتخاذ کرد که اصلاً نتیجه عکس این را داشته باشد. یعنی می‌توانستیم روش‌هایی را به کار بگیریم که کشورهای اسلامی و عربی را علیه رژیم صهیونیستی منسجم و متحد، کنیم. اما حالا عکس آن شده است. بالاخره امروز شاهد این هستیم که علاوه بر این که شش کشور به‌صورت رسمی با اسرائیل ارتباط دیپلماتیک برقرار کردند، بقیه کشورهای عربی هم این ارتباط را به‌صورت پنهان دارند و شرایط کنونی را هنوز برای علنی کردن روابط مناسب نمی‌دانند. در بین کشورهای عربی، عربستان سعودی از دیر باز با اسراییل گفت‌وگوهایش را اغاز کرده و سال‌هاست این گفت‌وگو ادامه دارد. حالا برخی اتفاق‌های جدیدی که رخ داده است، مقداری برقراری رابطه را به‌صورت رسمی کند کرده، ولی قطع نکرده است.

فکر می‌کنید متوقف یا قطع هم نمی‌شود؟

نمی‌شود. دستخوش تغییر می‌شود یا وقفه‌هایی ایجاد می‌شود اما این روندی است که استمرار دارد. عرب‌ها آرام آرام به این جمع‌بندی رسیدند که به‌هرحال اسرائیل، واقعیتی انکار ناپذیر در منطقه است، و نمی‌توان آن‌را از روی نقشه حذف کرد. رژیم اسرائیل جنایت‌های پر شماری مرتکب شده به ویژه در غزه مظلوم که هیچ کشوری نمی‌تواند آن‌را نادیده بگیرد، حتی نقش ایالات متحده امریکا به‌عنوان هم پیمان اصلی کشتار کودکان، زنان و غیر نظامیان را هیچ کشوری نادیده نمی‌گیرد، در این مباحث هیچ کس حرفی ندارد.

اما الان آرایش جدیدی شکل گرفته است. یک واقعیتی وجود دارد که به‌نظرم خود جمهوری اسلامی هم باید از آن درس بگیرد، این است که بالاخره اسرائیل تنها نیست. در همین اقدامی که صورت گرفت، آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان به شکل دیگری، سایر کشورهای اروپایی، برخی از کشورهای منطقه هم به شکلی همکاری کردند. حتی ترکیه که عضو ناتو است. بالاخره نمی‌توانیم نظام بین‌الملل را نادیده بگیریم -عیب ندارد- ممکن است باور ما این باشد که نظام بین‌الملل نظامی ظالمانه است و این باور صد درصد هم درست باشد. مسأله روش‌های برخورد با ساختار یا سیستم به اعتقاد ما ناعادلانه یا ظالمانه است. مهم این است که بهترین روشی که می‌توانید برای ایجاد تغییر در این نظام غلط یا ساختار ناعادلانه- به کار گرفت، چیست؟ سیاست‌گذاری در انتخاب بهترین روش‌، در شرایط امروزین مسأله بسیار مهمی است، می‌توانید مخالفت هم کنید، ایستادگی هم کنید و اصلاً برای تغییر سرمایه‌گذاری کنید. اما با روشی که نظام بین‌الملل هم بپذیرد. نه این‌که نظام بین‌الملل را در مقابل خودتان قرار دهید.

بعد از انقلاب اسلامی ما با پدیده افراط گرایی روبه‌رو بودیم که شوربختانه تاکنون ادامه دارد. این تندروی‌ها ضربات زیادی به کشور در عرصه داخلی و خارجی وارد کرده است، اینقدر این مسأله واضح است که نیازی به توضیح ندارد با توجه به واقعیت‌های داخلی، محیط پیرامونی و جهانی باید به سمت آرمان‌ها و اهدافی که دارید، حرکت کنید. مثال به روز این رویکرد، چین است. بالاخره چین برای خودش استراتژی تنظیم کرده است که پنجاه سال نباید هیچ تنشی داشته باشد. نه با همسایگان خودش، نه با قدرت‌های بزرگ جهانی از جمله، ایالات متحده آمریکا. چین که تسلیم نشده است. امروز چین به دومین اقتصاد جهان تبدیل شده و این رشد اقتصادی با تغییر رویکرد اغاز شد.

پس برای عبور از این مرحله که در آن هستیم، نیازمند بازنگری جدی در سیاست‌هامان نسبت به خاورمیانه هستیم. هم در مورد فلسطین، هم در مورد اسرائیل و هم در مورد کشورهای عربی. این بازنگری باید چه رئوسی داشته باشد؟

من تأکید دارم که باید از تجربه‌های گذشته استفاده کنیم و درس بگیریم. نباید اجازه دهیم کسانی یا تندروهایی بخواهند وضعیتی به‌وجود آورند که کشور را وارد یک تله یا دام کنند که این دام، هیچ چیزی جز خسارت و ویرانی، نه تنها برای ما، بلکه برای کل منطقه نخواهد داشت. اگر بخواهم به تجربه‌های گذشته اشاره کنم، یکی جنگ اعراب و اسرائیل است. عرب‌ها و اسرائیل بعد از جنگ‌هایی که داشتند، تا امروز بالاخره در مقطعی وقتی اجلاس اتحادیه عرب تشکیل شد، تصمیم گرفتند که به سه چیز نه بگویند. یعنی کشورهای عرب روی این توافق کردند. نه به «به‌رسمیت شناختن اسرائیل». یعنی اسرائیل را در هیچ شرایطی به رسمیت نشناسند. نه به مذاکره با اسرائیل و نه به صلح. این معروف بود به سه «نه». آن مقطع اگر مقداری اعراب، نگاه واقع‌بینانه‌ای را دنبال می‌کردند شاید می‌توانستند خیلی امتیازها را از رژیم صهونیستی بگیرند. اما همین دیدگاه منجر به درگیری و اشغال اراضی بیشتری شد... بعد این اتفاق‌ها مذاکرات کمپ دیوید انجام شد و صلح بین اسرائیل، مصر و بعد اردن. و اقدام‌های دیگری صورت گرفت که وارد نمی‌شوم. پس یکی از تجاربی که می‌توان از آن درس گرفت خود جنگ اعراب و اسرائیل است. درست است که این تجربه مربوط به خود عرب‌ها می‌شود اما در خاورمیانه است که ما هم بخشی از خاورمیانه هستیم. اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی، جنگ هشت ساله ایران، تجاوز و اشغال کویت توسط رژیم بعثی عراق، حمله آمریکا به عراق برای آزادی کویت. باز اشغال افغانستان توسط آمریکا، اشغال عراق، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، رشد افراط گرایی که در پرتو این اتفاق‌ها در منطقه صورت گرفت و تروریسم، افزایش درگیری‌های قومی و مذهبی. تجاوز نظامی ناتو به لیبی که هر کدام از این‌ها پیامدهای خاص خودش را دارد. تجاوزهای عربستان سعودی و امارات به یمن. اتفاقی که در بهار عربی افتاد. نتیجه اینکه در هر کاری باید هزینه فایده کنیم و بگوییم این اتفاق‌ها افتاده است. نتیجه آن‌ها چه بوده است؟ جز کشت و کشتار بوده؟ ایا چیزی غیر از ویرانی و از بین رفتن زیر ساخت‌ها و سرمایه‌های مادی و معنوی این کشورها بوده‌ایم؟ در جنگ ایران و عراق که هشت سال طول کشید، بالاخره دو کشور مسلمان با اکثریت شیعی، سرمایه‌هایشان از بین رفت.

 

دورنمای مسأله‌ای اسرائیل و فلسطین را چگونه می‌بینید؟ بالاخره هر توافق یا عدم توافقی بین اسرائیل و حماس، حتماً روی تحولات منطقه تأثیر می‌گذارد و جمهوری اسلامی را هم نیازمند بازنگری در سیاست‌ها خواهد کرد. این‌طور نیست؟

همانطور که اشاره کردید، ما متأثر از تحولات منطقه هستیم و نمی‌توانیم دور باشیم. می‌توانم بگویم امنیت کشورهای منطقه به امنیت جهانی گره خورده‌است. یعنی وقتی امنیت کشتیرانی در آب‌های بین‌المللی به خطر افتد، به‌هردلیلی –فارغ از درست یا غلط بودن آن- به دلیل به‌هم تنیدگی امنیتی، دیگران ساکت نمی‌نشینند و اجازه نمی‌دهند که این امنیت به‌هم بخورد یا به آن خدشه وارد شود. از همین‌رو می‌بینیم که آمریکا، انگلیس و فرانسه وارد این دست موضوعات می‌شوند. حتی چین که به ما نزدیک است، نمی‌خواهد خللی در امنیت این منطقه به‌ویژه خلیج فارس و دریای سرخ، وارد شود چون منافع دارد. منافع چین خیلی هم حساس و بزرگ است. لذا قبل از این که وارد آن موضوع فلسطین و اسرائیل یا غزه و حماس شوم، پرسشی که در لابه‌لای صحبت خود مطرح کردید، این که آیا واقعاً این اقدامی که کردیم به‌معنای واقعی می‌تواند بازدارنده باشد یا نه؟ به باور من، تجهیزات نظامی، تسلیحات نظامی یا پیشرفت و توسعه در صنایع دفاعی و موشکی یک کشور و نیروهای کارآمد نظامی یا نیروی جان بر کف نظامی می‌توانند بازدارنده باشند اما این شرط لازم است ولی کافی نیست به باور من، نه، ! توانمندی نظامی مهم است؛ شرط لازم است اما کافی نیست. چیزی که بالاتر از همه اینهاست و می‌تواند به‌معنای کامل بازدارنده باشد و در کنار آن نیروهای مسلح، می‌توانند نقش برتری را ایفا کنند، وحدت ملی و انسجام نیروهای مسلح یک کشور است. وقتی کشوری از وحدت ملی و یکپارچگی و هماهنگی برخوردار باشد با قدرت بسیار بالا، بازدارنده است. قوی‌ترین اهرم بازدارندگی، انسجام و وحدت ملی است در کنار توانمندی‌های نظامی نقشی کلیدی در بازدارندگی ایفا کند. نمونه‌های زیادی در دنیا وجود دارد، که جای بحث آن اینجا نیست.

 

بسیار خوب، با توجه به وضعیتی که اکنون در صحنه سیاسی وجود دارد، شما دورنمای مسأله اسراییل و فلسطین را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟

این که فکر کنیم می‌توانیم اسرائیل را از صحنه روزگار یا از روی نقشه جغرافیایی محو کنیم، پنداری غیرواقعی است. اسرائیل یک واقعیت است. پرسش این است که با این واقعیت موجود باید چه‌کار کنیم؟ تاریخ چند هزار ساله این منطقه همراه با جنگ و خون‌ریزی و کشتار بوده است. باید این رویکرد عوض شود. بهترین روشی که تا امروز پیدا شده و احتمالاً می‌تواند تأمین و تضمین‌کننده صلح پایدار باشد، همان طرح دو دولت است. دو دولتی که بتوانند در پرتو صلح و امنیت پایدار و به رسمیت شناختن یکدیگر در کنار هم، همزیستی مسالمت‌آمیز و سعادتمندی داشته باشند و در جهت رشد و توسعه کشور و مردم خودشان و منطقه گام بردارند. یعنی منطقه بتواند آرام آرام در پرتو گفت‌وگوی سازنده، رشد کند؛ نه آن‌که یک طرف بخواهد خودش را بر دیگری تحمیل کند یا خودش را حق مطلق بداند؛ نه. یعنی به این باور برسیم که اگر در منطقه خاورمیانه به صلح و ثبات پایداری برسیم، در پرتو این صلح و ثبات پایدار است که منافع همه اطراف تأمین می‌شود. یادآوری می‌کنم که کاری بس دشوار و سخت است اما غیر ممکن نیست، می‌توان امیدوار بود منطقه از این دوران سیاه خارج و وارد مرحله رشد و شکوفایی شود. یعنی تولد دوباره‌ای داشته باشد و زیست جدیدی را آغازکند، به این معنی‌که رژیم صهیونیستی و اشغالگر، دست از برخی رفتارهایش بردارد. ممکن است پرسش این باشد که مگر می‌تواند بردارد؟ آن بحث دیگری است. من برای خروج از بحران می‌گویم. بالاخره این امیدواری وجود دارد که به این باور برسیم که تنها راهی که وجود دارد، گفت‌وگو است. در پرتو گفت‌وگو است که می‌توانیم به صلح و ثبات پایدار برسیم. چرا مردم منطقه احساس حقارت کنند و بر این پندار و باور باشند که منطقه خاورمیانه نفرین شده است.

 

جمهوری اسلامی چه بسته دیپلماتیکی را باید در دستور کار بگذارد؟ شما در کسوت دیپلمات ارشد و پیشنهاددهنده چه توصیه‌ای دارید؟

اتفاقاً به باور من جمهوری اسلامی ایران می‌تواند نقش کلیدی و سازنده‌ای ایفا کند، اگر رویکردش تغییر کند. هم در سیاست‌گذاری‌های داخلی خود و هم در سیاست‌گذاری‌های خارجی. یک زایش دوباره باید داشته باشد که بتواند تصویر دیگری از خودش ارایه دهد. البته کار آسانی نیست. کار بسیار دشواری است که دیگران شما را باور کنند. دیگران باور کنند می‌خواهید رویکرد جدیدی پیدا کنید. در دوره اصلاحات، این باور به‌وجود آمد. یعنی بهاری شکل گرفت که متأسفانه این بهار خیلی زود تبدیل به زمستان و پاییز شد. این باور در صحنه جهانی و منطقه‌ای به‌وجود آمد که رویکرد جمهوری اسلامی تغییر کرده است. اقبال گسترده‌ای که نسبت به ایران، چه در منطقه و چه در جهان، صورت گرفت، در پرتو آن باور بود. متأسفانه این باور فروریخت و آن‌ها به این جمع‌بندی رسیدند که اشتباه کردند. یعنی رویکرد جمهوری اسلامی تغییر نکرده است تنها اتفاقی در مقطع خاصی افتاده بود. بالاخره طرف‌های دیگر ساماندهی جدید کرده و باز همان خط را دنبال کردند. یعنی به این نظر رسیدند که طی دهه‌های گذشته در سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران، هیچ تغییری به‌وجود نیامده است. در برخی مراحل که شرایط خاصی صورت گرفته، تغییرهایی انجام شده است اما به محض این که احساس قدرت کردیم، باز دنبال همان سیاست‌ها رفتیم.

 

همانگونه که اطلاع دارید، مقامات رسمی و غیر رسمی جمهوری اسلامی بر این باورند که امروز ایران در بهترین شرایط منطقه‌ای و بین‌المللی قرار دارد. اما برای ماندگاری اثر یک عملیات موشکی مانند «وعده صادق» چه اقدامی باید کرد؟

پیام ایران هماهنگ، متناسب و درخور بود. به نظر می‌رسد که امریکا و اسرائیل هم پیام را گرفتند. خوب باید از بستر ایجاد شده به نحو شایسته‌ای بهره گرفت، و مابه ازاء پرتابه‌ها را دریافت کرد و یک‌بار برای همیشه تکلیف‌مان را با خودمان و جامعه جهانی روشن کنیم. بر این باورم که پس از فروپاشی نظم قدیم، باید به سمت یک نظم جدید منطقه‌ای پیش برویم، به شکلی که نظم جدید تامین‌کننده امنیت و منافع تمامی اطراف باشد.


انطباق با این نظم جدید چه مختصاتی دارد؟

ج- جمهوری اسلامی باید تغییر رویکردی داشته‌باشد که با شرایط جدید منطقه‌ای و جهانی انطباق داشته باشد و نقش بازیگران جدید در آن لحاظ شود. می‌دانم کار ساده‌ای نیست، نیاز به اتخاذ تصمیم سخت دارد. باید حاکمیت برای بقاء و تأمین منافع ملی کشور با شجاعت تمام این تصمیم سخت را اتخاذ کند.

 

با توجه به واقعیت‌های موجود می‌دانی بارقه‌هایی از چنین تغییر رویکردی را می‌بینید؟

صادقانه بگویم تردید دارم که چنین ظرفیتی وجود داشته باشد. نیاز به یک بازنگری و بازخوانی در سیاست‌های دهه‌های گذشته وجود دارد.

برای دستیابی به این مهم ما به چه پیش‌رانی نیاز داریم؟

اعتمادسازی منطقه‌ای و بین‌المللی

 

آیا پیشهاد روشنی برای ارایه دارید؟

دیگر بار تکرار می‌کنم، اتخاذ تصمیم سخت، زایشی نو، اصلاحاتی ساختاری در تمامی ابعاد و به‌کارگیری دستگاه دیپلماسی کشور با تمام ظرفیت برای ارایه تصویری جدید از جمهوری اسلامی ایران به منطقه و جهان با چهار هدف روشن ۱- تأمین امنیت و مصالح ملی کشور۲- احیای برجام۳- نگاه توسعه محور۴- کاهش شکاف بین حاکمیت و مردم با هدف افزایش قدرت ملی

 

شما سال‌ها در حوزه کشورهای منطقه کار کرده‌اید. برای بهبود روابط با کشورهای منطقه چه پیشنهاد مشخص و قابل دسترس دارید؟

تهدیدات را باید به فرصت تبدیل کرد، با توجه به یکپارچگی حاکمیت و مواضع اعلامی این ایده قابل دستیابی است، برای نمونه در دوران جنگ تحمیلی هشت ساله ما در پی یک پیروزی بزگ بودیم که متعاقب این پیروزی بزرگ باب مذاکره را برای رسیدن به یک اتش بس پایدار باز کنیم که شوربختانه شرایط به‌گونه‌ای دیگری رقم خورد و در نهایت منجر به نوشیدن جام زهر توسط بنیان‌گذار جمهوری اسلامی شد. خب بر اساس مواضع اعلانی نظام، جمهوری اسلامی به یک پیروزی بزرگ دست پیدا کرده است. در چنین شرایطی یک سیاستمدار پخته و کارآزموده باید فرصت به‌دست آمده را شکار و از آن بهره گیرد، در غیر این‌صورت ممکن است شرایط به سرعت دستخوش دگرگونی شود. نباید اجازه داد که این فرصت طلایی از دست برود

و در این مسیر اولین گام چیست و چگونه باید برداشته شود؟

اولین اقدام کلیدی و حیاتی باز کردن باب گفت‌وگوهای بدون قید و شرط، جامع و چالشی با ایالات متحده امریکا است که در بر گیرنده تمامی موضوعات مبتلابه دو کشور باشد.

کد مطلب: 216285
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *