به گزارش مردم سالاری آنلاین، با شدت یافتن عملیات نظامی در مرز لبنان و اسرائیل، خطرات یک درگیری تمامعیار از هم اکنون سیاستمداران لبنانی را نگران کرده است. اما دلایلی وجود دارد که هر دو طرف از تشدید بیشتر خودداری کنند. به همان اندازه که محیط عملیاتی غزه برای اسرائیل دشوار شده است، درگیری در شمال اسرائیل و در مرز جنوب لبنان که پایگاههای حزبالله در آن قرار دارد، روزبهروز بدتر میشود. نیروهای اسرائیل و حزبالله چهار ماه گذشته را درگیر یک جنگ بودند. منطقه مرزی اسرائیل و لبنان که طی ۱۷ سال گذشته با یک توافق غیررسمی اداره میشود و اسرائیل و حزب الله را از تکرار درگیری تمام عیاری مانند آنچه در سال ۲۰۰۶ رخ داد باز داشته است، اکنون به طور فزاینده ای شکننده شده است. سوال برجسته این است که ایا جنگ لفظی بین مقامات ارشد اسرائیلی و حزب الله، در طول زمان به جنگ تمام عیار بین دو گروه تبدیل خواهد شد یا نه؟
منطقه مرزی اسرائیل و لبنان شبیه یک منطقه جنگی است. در ۲۳ ژانویه، حزبالله مسئولیت حمله موشکی به پایگاه هوایی مرون را بر عهده گرفت که تلافی ترور فرماندهان حزبالله در لبنان و سوریه توسط اسرائیل بود. اما سؤال بزرگ در ذهن سیاستگذاران اسرائیلی، لبنانی، حزبالله و امریکا این است که آیا اختلافات محدود فراتر از منطقه مرزی گسترش خواهد یافت؟
دلایل قابلتوجهی وجود دارد که استراتژیستها از آن دلایل برای اثبات بازدارندگی حملات متقابل اسرائیل و حزبالله اشاره میکنند. تشکیلات اطلاعاتی و نظامی اسرائیل تأیید میکند که حزبالله امروز از نظر نظامی بسیار توانمندتر و از نظر سیاسی قدرتمندتر از سال ۲۰۰۶ است. براورد کارشناسان نظامی خارجی از جذب تعداد بالای نیروی انسانی و تجهیز حزب الله به موشکهای ضد تانک هدایت شونده دقیق، راکتهای میان برد و موشکهای فاتح ۱۱۰ حکایت دارد برخی از انها قادر به رسیدن به هر بخشی از خاک اسرائیل هستند.
اما در سوی مقابل، حزبالله نیز دلایلی برای دوری از جنگ تمامعیار با اسرائیل دارد. اولاً، اقتصاد لبنان در وضعیت بحرانی قرار دارد که آغاز هر جنگی با خروج سرمایهگذاران، ازبینرفتن صنعت گردشگری و افزایش هزینههای بازسازی که لبنان در حال حاضر نمیتواند آن را تأمین کند همراه خواهد بود و در نتیجه لبنان را در مسیر فقر مالی بلند مدتی قرار خواهد داد. تلفات غیرنظامیان قابلتوجه خواهد بود و باتوجهبه قطبی شدن سیاست در لبنان، موقعیت سیاسی حزبالله نزد سایر گروهها که شاهد یک جنگ تحمیل شده علیه لبنان هستند، تضعیف خواهد شد و احتمالاً نشانههای تضعیف حزبالله در کاهش کرسیهای آن در انتخابات پارلمان این کشور مشهود خواهد شد.
مهمتر از همه سید حسن نصرالله با اعلام سطح «تاکتیکی» در برابر اسرائیل، «استراتژی» حزبالله را تضعیف توان لجستیکی اسرائیل در مرزهای شمالی برای جلوگیری از بهکارگیری آن توان علیه حماس برنامهریزی کرده است تا آنجا که او گفته: «این جبهه فعال باقی خواهد ماند.»
بیمیلی آشکار سید حسن نصرالله برای باز کردن یک جبهه بزرگ جدید علیه اسرائیل با استراتژی کلی او برای آغازنکردن درگیری سازگار است. این مسئله به جنگ ۳۳ روزه باز میگردد و تبعاتی که تا سالها لبنان را درگیر خود کرد. پس از جنگ ژوئیه ۲۰۰۶، او اعلام کرد که «اگر میدانست این درگیری منجر به جنگ علیه لبنان خواهد شد، اجازه اسیر کردن دو سرباز اسرائیلی را که درگیری را آغاز کردند، صادر نمیکرد.» کارشناسان سیاسی معتقدند حزبالله ثابت کرده که اولویت بالایی برای منافع ملی لبنان قائل است و بهعنوان یک بازیگر لبنانی، رفتار منطقی در برابر وقایع دارد و اهمیت زیادی برای منافع ملی لبنان قائل است.
ناظران سیاسی معتقدند که دیپلماسی مؤثرترین راهحل جنگ غزه و درگیریهای مرزی اطراف فلسطین است. در همین حال امریکا ماهها تلاش کرده تا برای حل منازعه لبنان-اسرائیل میانجیگری کند و از مقامات لبنانی بهعنوان واسطه برای تدوین فرمولبندیهای احتمالی استفاده میکند. این در حالی است که اسرائیلیها میخواهند حزبالله قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل را به طور کامل اجرا کند. این قطعنامه حزبالله را ملزم به و حرکت به شمال رودخانه لیتانی میکند. در مقابل حزبالله معتقد است که تا پایان جنگ در غزه هیچ راهحل دیپلماتیکی وجود ندارد. تلاشهای امریکا برای یافتن یک راهحل میانی از جمله پیشنهاد به حزبالله برای عقبنشینی چهار مایلی از مرز با اسرائیل، رد شده است. اگرچه سید حسن نصرالله درها را برای مذاکره باز نگه داشته است.
چه آنکه ایالات متحده، به طور مستقیم یا از طریق اروپاییها، قطر یا عمان، برای رساندن پیامهای مشابه به نمایندگان حزبالله فشار میآورد. آنچه به نظر میرسد شرایط موجود را تغییر ندهد و بلکه به منازعات دامن بزند، ورود اسرائیل به رفح خواهد بود. این احتمال وجود دارد که افزایش تنشهای مرزی لبنان و اسرائیل باهدف دور نگهداشتن اسرائیل از گزینه حمله تمامعیار به رفح صورت پذیرد.