۰
شنبه ۲۵ شهريور ۱۴۰۲ ساعت ۱۹:۲۱
حجت‌الاسلام و المسلمین احمد مازنی در شب اول مراسم هیات عشاق الائمه حزب مردم‌سالاری:

در فهم دین باید خانه‌تکانی صورت گیرد

اولین شب مراسم هیات عشاق الائمه حزب مردم‌سالاری پس از تلاوت قرآن کریم، قرائت زیارت عاشورا با سخنرانی حجت‌الاسلام و المسلمین احمد مازنی برگزار شد.
در فهم دین باید خانه‌تکانی صورت گیرد
به گزارش مردم سالاری آنلاین ،وی در ابتدای سخنرانی اظهارداشت: شب رحلت حضرت خاتم انبیا محمد مصطفی(ص) است و همچنین شب شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام، تسلیت عرض می‌کنم به ساحت مقدس حضرت بقیه‌الله (س) و به همه ارادتمندان و علاقه‌مندان به آن بزرگواران و به‌خصوص به شما عزیزان حاضر در این مجلس، آقایان و خانم‌های محترم و احیاناً عزیزانی که از طریق فضای مجازی این برنامه و این مراسم را می‌شنوند و می‌بینند.
احمد مازنی در ادامه افزود: به نظر حقیر اینطور رسیده که مهم‌ترین وجه شخصیت و جایگاه پیامبر عزیز ما که ما در شب فقدان آن حضرت هستیم آن وجه رسالت او در ابلاغ دین است، وقتی که سخن از یک پیغمبر می‌شود و به‌خصوص خاتم انبیا، اولین چیزی که قاعدتاً باید به ذهن انسان بیاید این است که او پیامبر است، پیام‌آور است، پیام او در زبان قرآن، در زبان ادیان الهی، در زبان معروف و مشهور همه انسان‌ها عبارت است از دین، او مأموریت داشت تا دین را ابلاغ کند، از این عنوان و از این ویژگی استفاده کردم باتوجه‌به اینکه احساس کردم یک بحثی در فضای کنونی در جامعه ما و  در جهان امروز ضروری است، این بحث را مطرح کنم و تا حدی هم می‌خواهم اعتراف کنم بلندبلند داریم فکر می‌کنیم روی این مسئله، یعنی طرح بحثی است که شما هم به این مسئله فکر بکنید و اگر این بحث در رسانه‌ها هم ارائه بشود و بخصوص صاحب‌نظران و پژوهشگران حوزه دین روی این مسئله کار بشود، بنده باورم این نیست که بحث کاملی ارائه بدهم؛ اما باورم این است که طرح بحثش در شرایط فعلی لازم و ضروری است.
ضرورت خانه‌تکانی در فهم دین
رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس دهم در ادامه اظهارداشت: عنوان بحث من عبارت است از ضرورت خانه‌تکانی در فهم دین، ما در فهم دین نیازمند این هستیم که یک تجدیدنظر، یک نگرش تازه، یک مطالعه مجدد، یک بازاندیشی که من از بعضی از صاحب‌نظران این عنوان خانه‌تکانی را به قرض گرفته‌ام، خانه‌تکانی در فهم دین، یعنی فکر بکنیم ما الان نیاز داریم که یک‌بار دیگر مرور بکنیم متون را، مطالب را، محتواهای دینی را و دین را از نو بفهمیم و از نو بشناسیم، این عنوان بحث من است.
وی افزود: اولین قسمت این بحث و اولین بخش این بحث این است که چرا می‌گویم ضرورت، چرا ضروری است؟ چرا عرض می‌کنم برای فهم مجدد دین و خانه‌تکانی در فهم دین با یک امر و با یک موضوع و مسئله ضروری سروکار داریم، این ضرورت از کجا آمده است، اولین مسئله برای ضرورت این بحث، تحولات بین‌نسلی است، هم در دنیا و هم به‌ویژه در جامعه ما، ما با مسئله دین برای نسلی که طی یکی دو دهه اخیر، متولد شده‌اند و الان در جامعه ما و در جوامع امروز حضور دارند ما نیاز داریم که اینها را جدی بگیریم و به‌صورت یک مسئله اساسی در گفت‌وگوی با نسل جدید، در تعامل با نسل جدید، حوزه دین را هم وارد کنیم و راجع به فهم دین با اینها وارد گفت‌وگو بشویم.
احمد مازنی در ادامه اظهار داشت: دومین مسئله به‌عنوان ضرورت این بحث تحولات جنسیتی است، ما در صدر اسلام با زنی سروکار داشتیم که این زن درون خانه به امور خانه‌داری رسیدگی می‌کرد و حداکثر نقشش در جامعه این بود که احیاناً گاهی به مرد کمک کند. در جنگ‌ها که مثلاً تحریک و تشویق کنند مردها را با مثلاً خواندن شعر یا حرکت خاصی که احساساتشان را برانگیخته کنند و احیاناً در بقیه مسائل هم کمک کنند به مردها، زن به‌وسیله پیغمبر و اسلام از حالت کالا بودن خارج شد، این حداکثرش بود، به‌عنوان انسان معرفی شد، به‌عنوان انسان تعریف شد و البته منزلت و جایگاه کوثر قرآن حضرت فاطمه زهرا (س) برای آن زمان و برای همه زمان‌ها هم می‌توانند الگوی زنان باشد، اما مسئله مربوط به زنان حداقلش این است که تا صد سال قبل خیلی فرق می‌کرد و دویست سال قبل که خیلی فرق می‌کرد و هر چه عقب‌تر برویم اساساً چیزی به‌عنوان مسئله زنان برای جوامع به‌صورت علنی مطرح نبود، حالا در پنهان ممکن است نقش‌هایی داشتند در بعضی از مسائل برای اداره بعضی از خاندان‌های سلطنتی یک جاهایی مطرح بودند؛ اما هیچ‌وقت به ‌اندازه امروز، زن شانه‌به‌شانه مرد، نه سایه‌به‌سایه مرد، شانه‌به‌شانه مرد در عرصه اجتماعی حضور نداشت. این در همه دنیاست و در کشور ما هم، هم به دلیل اینکه انقلاب این اهمیت را قائل بود و هم به دلیل اینکه دنیا به این سمت رفته، دانشگاه‌ها الان در تسخیر زنان است، در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، مدیریتی زنان مدعی هستند در دنیا و احساسشان این است که حقشان ضایع شده به‌عنوان یک مسئله و دین باید برای این مسئله پاسخ جدید داشته باشد.
وی ادامه داد: ضرورت سوم ظهور پدیده‌هایی به نام دین در دنیای امروز در عصر ما که طی چند قرن اخیر این پدیده‌ها وجود نداشت به این صورت، یکی حکومت دینی که ما در ایران حکومت دینی داریم، در بعضی از کشورها بعضی موفق شدند یک حرکت‌هایی بکنند، بعضی موفق نشدند و جنگ‌هایی راه انداختند و تحت عنوان دولت اسلامی اقداماتی کردند از ناحیه مدعیان اسلام و تسنن که البته ما آنها را به‌عنوان اهل ‌تسنن قبول نداریم، بحث خشونت یا مدارا یعنی یک جمعی اسلحه به دست گرفتند و کارد به دست گرفتند و آدم می‌کشند به نام دین مثل داعش، یک دسته هم می‌گویند نه اسلام دین رحمانی است و دین وظیفه دارد که نسبت به بشر و انسان‌ها مهربانی کند، این بحث‌ها بالاخره باید در یک‌جایی تکلیفش روشن شود، یعنی ما به‌عنوان یک جامعه‌ای که دین در زندگی و جامعه ما نقش دارد و تأثیرگذار است، در این جهت که این پدیده‌های جدید را باید شناسایی کنیم، نمادهای دینی به چالش کشیده شده و ما در یک سال اخیر در کشور شاهد بودیم.
عضو مجمع روحانیون تهران ادامه داد: مورد چهارم ظهور پدیده اینترنت و سرعت دسترسی به اطلاعات فراوان در تمامی حوزه‌ها از علوم کیهانی تا سبک زندگی برای عوام و خواص. یک زمانی یک عده تریبون داشتند و حرف می‌زدند، و عده دیگری گوش می‌کردند، یک عده تلویزیون داشتند و از تلویزیون و سینما حرف می‌زدند و تصویر ارائه می‌کردند، در تئاتر تصویر ارائه می‌کردند، در روزنامه مطلبی داشتند، در کتاب مطلبشان را ارائه می‌دادند و یک عده هم تماشا می‌کردند، می‌خواندند، اما امروز به دلیل اختراع و کشف پدیده اینترنت همه افرادی که سواد خواندن و نوشتن داشته باشند و دستشان به یک موبایلی برسد که یک‌صفحه‌ای را باز کنند درباره همه کهکشان‌ها و علوم کیهانی و از طرفی تمام موجودات دریا و خشکی و گیاهان و همه علوم را دسترسی پیدا می‌کنند از جمله راجع به دین و مسائل دینی هم می‌توانند مطالعه کنند و هم نظر بدهند، حالا من کاری ندارم که این نظر صائب است یا نیست، بالاخره یک کامنت (نظر) می‌گذارد، بعضی اوقات نظرش اخلاقی و مؤدبانه نیست، علمی که نیست بماند، ولی به‌هرحال این واقعیت وجود دارد و با این واقعیت سروکار داریم و نمی‌توانیم به‌صورت گذشته یک‌طرفه راجع به دین حرف بزنیم، فضایی که راجع به دین ایجاد شده این مهم است.
وی افزود: مورد پنجم به‌عنوان ضرورت این بحث مسائل جدید است که این مسائل درگذشته نبوده است، البته به نسبت ممکن است طی یکی دو قرن اخیر در بعضی کشورها کمتر یا بیشتر بوده، اما مسئله‌ای بنام حقوق شهروندی، مسئله‌ای به نام جایگاه زنان، حقوق زنان، مسئله جایگاه دگراندیشان، خب ما الان اگر از یک فقیهی سوال کنیم که کسی نمی‌خواهد به دین خودش پایبند باشد تکلیفش چیست، احتمالاً ارجاع می‌دهند به آیه ارتداد و تکلیف را به این صورت ممکن است روشن کند، بگذریم از این که خیلی‌ها زحمت کشیدند در این جهت که ارتداد مطرح شده در قرآن مربوط به کفاری است که در جنگ با مسلمین بودند نه کسی که صرفاً یک بحث فکری دارد، شک کرده، می‌خواهد تحقیق کند و به دلیل اینکه دین گزینی‌اش ارثی بوده، دین‌گریزی برایش ایجاد شده، من یادداشتی نوشته بودم که مهم‌ترین عامل دین‌گریزی، دین گزینی است، ما ارثی دین را انتخاب می‌کنیم، انتخاب نمی‌کنیم، ارثی، من جاهای مختلف گفتم اگر پدر مادر ما در عربستان متولد شده بودند احتمالاً ما وهابی بودیم، اگر در هندوستان یا اسم جدیدش بهارات متولد شده بودیم معلوم نیست که بودایی بودیم یا مثلاً به گاو مقدس احترام می‌گذاشتیم، چند نفر شما سراغ دارید بعد از تولد از پدر مادر و بعد که مکلف شدند و بالغ شدند بگویند ما می‌خواهیم یک تحقیق و مطالعه بکنیم، جالب است که من یک سخنرانی از یک معممی شنیدم که در فضای مجازی هم به‌صورت گسترده پخش شد؛ برای تخریب و وهن روحانیت، ایشان گفته برای چه اجازه داده‌اید که بروند درباره دین مطالعه کنند، کی گفته باید برویم و مطالعه و تحقیق کنیم، خب ببینید، ما فقط در احکام اجازه داریم تقلید کنیم، در اصول باید تحقیق کنیم و یقین کنیم، خودمان یقین پیدا کنیم حالا یا از طریق عقل یا از طریق دل، چند نفر سراغ دارید؟ مسئله جایگاه دگراندیشان در چنین فضایی مطرح است خب خیلی‌ها هم دارند تلاش می‌کنند جوان‌های ما را به‌طرف مسیحیت ببرند، بنده اطلاع دارم اسرائیل دارد در این جهت در داخل کشور ما سرمایه‌گذاری می‌کند، به سمت دین‌گریزی و دین ستیزی ببرند، اسلام‌ستیزی ببرند، این چیزها هست، عملکردمان که الحمدلله تا دلتان بخواهد کمک می‌کند به آنها، لازم نیست از اسرائیل بیاید، خود ما شاید بی‌تأثیر نباشیم، ظلمه علی ظلمه، این پنج ضرورت را بنده احساس می‌کنم ما را وارد این بحث می‌کند.
سه رویکرد در حوزه دین
احمد مازنی در ادامه افزود: قسمت دوم بحث من دغدغه سه جریان حاضر در عرصه مدعیان دین و اندیشمندان حوزه دین، متفکران حوزه دین، پژوهشگران حوزه دین، مجتهدان حوزه دین که سه جریان کلی دارند اینها، هر سه جریان نسبت به این مسئله الان دغدغه دارند، چالش هر سه جریان است، جریان اسلام سنتی و نهادی، علمایی هستند که به صوت سنتی کارشان این بود در حوزه علمیه درس بخوانند و درس بدهند، مباحثه کنند، اجتهاد کنند، کتاب بنویسند، تحقیق کنند، کاری به سیاست نداشتند، یک مقطعی وارد سیاست شدند و دوباره برگشتند و الان برای خودشان جایگاه و پایگاهی دارند در ایران و عراق و احیاناً در جاهای دیگر، پس منادیان اسلام سنتی یک دسته هستند، اسلام حکومتی که الان در جمهوری اسلامی ایران به‌صورت رسمی از اسلامی ترویج می‌شود که این اسلام دارای حکومت است، دارای قانون اساسی است، دارای نظام سیاسی است و چهل و چهار سال و قریب به نیم قرن در این کشور در حال فعالیت است و با مجموعه نقاط قوت و ضعف اما اینها هم دغدغه دارند، یعنی همان دغدغه سنتی‌ها را علمای حکومتی هم دارند و جریان سوم، نواندیشی دینی، از روحانیون و از نوگرایان دانشگاهی که در حوزه الهیات و معارف کار کرده‌اند به‌هرحال به اینها نواندیش و نوگرا می‌گویند، اینها در ارتباط با مسائل ضرورت بازنگری و ضرورت تجدیدنظر و ضرورت خانه‌تکانی در فهم دین، اینها هم به این ضرورت رسیده‌اند، منتها بعضی‌ها علنی می‌گویند و بعضی خصوصی می‌گویند، بعضی مقاله و یادداشت می‌نویسند، سخنرانی می‌کنند، حرف می‌زنند، بعضی نه، با آرامش و احتیاط حرف می‌زنند، هر سه جریان حکومتی، سنتی و نواندیش نسبت به ‌ضرورت خانه‌تکانی در فهم دین و معرفی دین و پیام دین در عصر جدید به وحدت نظر رسیده‌اند ولو اینکه هیچ ارتباطی هم باهم نداشته باشند.
بخش سوم، حالا ما که می‌گوییم باید خانه‌تکانی کرد در فهم دین، مسئله بعدی این است که مبانی این بازاندیشی و خانه‌تکانی در فهم دین چیست، ممکن است همه این جریان‌ها به وحدت نظر در این قسمت نرسند و بعد می‌گویم که راه‌حلش چیست که برسند به یک نقطه مشترک، مبانی‌اش چیست؟ اولین مبنایی که به نظر می‌رسد که نیاز است که ما یک‌بار دیگر مطالعه کنیم درباره مفهوم دین و پیام دین، مسئله تغییر پیامبران است، دقت کردید؟ از اولین پیامبر که حضرت آدم بود تا آخرین پیامبر که حضرت محمد(ص) بود تعدادی پیامبر اولوالعزم داریم که صاحب کتاب بودند و تعدادی پیامبر داریم که مکتب این پیامبران را ترویج می‌کردند و تبلیغ می‌کردند و عدد دقیقش در قرآن یک تعدادی نوشته شده ولی عدد دقیقش برای من معلوم نیست اما تا 124 هزار نفر نوشته‌اند، هر پیامبری که مبعوث می‌شد سه تا مأموریت داشت نسبت به پیامبر قبلی، اولی‌اش این بود که بازگشت به اصول اولیه و فطری انسان، یعنی آنچه که همه پیامبران به آن تأکید داشتند، مثلاً اصل توحید، مثلاً اصل نبوت، اصل ایمان به غیب، اصل معاد، اینها را هیچ پیامبری نیامد که بگوید پیغمبر قبلی گفت خدا یکیست، من آمده‌ام بگویم خدا دو تاست، همه گفتند یکیست، هیچ پیامبری نیامد بگوید من از طرف الله آمده‌ام و قبلی از طرف خدای دیگری، همه گفتند از طرف خدای یگانه آمده‌ایم، چون دو تا نیست که بگویید پیامبر دیگری بفرستد، هیچ پیامبری نیامده که بگوید پیامبر قبلی گفته برای آخرت حساب باز کنید، من آمده‌ام بگویم قیامتی در کار نیست و هر کاری خواستید بکنید، همه آمده‌اند و گفته‌اند که قیامت حق است و شما باید بعد از مرگ دوباره زنده بشوید و حیات ابدی و حیات مخلد انسان بعد از عالم برزخ هست و عالم آخرت، این اولین مأموریت پیامبران بود که روی این اصول تأکید کنند.
مأموریت دومشان اصلاح نگرش‌های انحرافی و تحریف‌ها بود، آمدند دیدند که اگر خود آن پیغمبر الان بیاید می‌گوید من که اصلاً چنین چیزی نگفته بودم، از قول من دارید این حرف‌ها را نقل می‌کنید؟ پیامبر بعدی آمد بگوید پیامبر قبلی این را گفته بود نه آنکه تو داری به او نسبت می‌دهی.
حجت‌الاسلام مازنی در ادامه افزود: و اما کار ویژه هر پیامبری که کار سوم اوست و مهم‌تر بود، ارائه پاسخ جدید به نیازهای جدید بود. حتی در مورد روش عبادت‌کردن، روزه‌گرفتن مسلمان‌ها با مسیحی‌ها متفاوت است، با یهودی‌ها متفاوت است، یعنی یک تفاوتی شما می‌بینید هست، چه برسد به اینکه در امور اجتماعی، در شیوه اداره جامعه، در بحث‌های مربوط به اقتصاد، در روابط و مناسبات بین خانه و اعضای خانواده و مجموعه‌ای از این مسائل، هر پیامبری آمد متناسب با اقتضائات جدید و نیازهای جدید حرف‌های جدیدی می‌آورد، بنابراین حرف حضرت موسی، با حضرت ابراهیم (ع) متفاوت است از این ‌جهت، در آن دو مسئله اول و دوم متفاوت نیست ولی در این متفاوت است، حضرت عیسی (ع) باز جور دیگر بود، وجود نازنین پیامبر ما وقتی آمد پیام او پیام جدیدی است برای ابد، پس این مسئله اول مبنای اول که می‌گویم باید بازاندیشی کنیم، خدا که پیامبر می‌فرستاد، این همه پیامبر فرستاد که پیامبر بعدی برای نیازهای جدید حرف‌های جدید و پیام‌های جدیدی بیاورد.
دوم وجود آیات ناسخ و منسوخ در قرآن، اصلاً یک پیامبر، یک کتاب آسمانی، طی بیست و سه سال مأموریتش یک پیامی را در یک مقطعی ابلاغ کرد، بعد از مدتی آیه دیگری آمد در همین قرآن آیه قبلی را نسخ کرد، قرآن وقتی می‌خوانید خیلی ثواب دارد، اما یک مطالعه‌ای بکنید روی موضوع خود قرآن، یکی از بحث‌ها درباره قرآن، آیات ناسخ و منسوخ است، یعنی آیه‌ای است که این آیه را با یک آیه دیگر نسخ کرده‌اند، گفته‌اند این را بخوانید، ثواب دارد، خوب است و بدانید این آیه هم بوده، از این ‌جهت خوب است، اما به این آیه منسوخ نباید عمل کرد، زمان خود پیغمبر. درباره ناسخ و منسوخ در قرآن جستجو کنید.
وقتی که در زمان خود قرآن و نزول قرآن ناسخ و منسوخ داریم، بعد از هزار و چند صد سال بعد از چند قرن، آیا نیازهای بشر باتوجه‌به دو اصلی که عرض کردم، رعایت آن اصول متناسب با این نیازها، حرف تازه‌ای نمی‌شود ارائه داد؟
مبنای سوم، استمرار نبوت از طریق امامت است، یعنی این‌طور نبود که بگویند پیامبر اسلام خاتم‌النبیین است و تمام شد و همین را تا قیامت عمل کنید تا بمیرید، نه، پیغمبر فرموده‌اند، آنی تارکم فیکم الثقلین، یکی قرآن و دیگری عترت من، عترت من هستند، عترت برای این نبود که بگوییم این سید اولاد پیغمبر را دوستش داشته باشیم، عترت برای این بود که در کنار قرآن حرف‌ها و پیام‌های جدید و تازه قرآن را، نیازهای جدید را به ما اعلام کند، به همین جهت ما در رفتار امامان تفاوت می‌بینیم.
مثلاً امام حسین جنگ و امام حسن صلح می‌کند، امام سجاد (ع) سعی می‌کند فاصله‌اش را با حکومت حفظ کند و با دعا کار کند، امام موسی کاظم (ع) کار سیاسی می‌کند و زندان می‌افتد و امام رضا می‌رود ولیعهد پسر قاتل پدرش می‌شود، خب اینها را که ‌می‌گوییم معصومند یعنی دنبال هوا و هوس نبودند، آنها که مثل ما نبودند، آنها از طرف خدا و پیغمبر ماموریت این پیام را داشتند، شما در رفتار یک امام هم تفاوت در دوره‌های مختلف ‌می‌بینید، امام علی علیه السلام یک دوره سکوت ‌می‌کند، یک دوره برای تشکیل حکومت و حفظ حکومت جنگ می‌کند، مگر این همان علی (ع) نیست؟
مورد چهارم باب اجتهاد و نقش زمان و مکان در اجتهاد: در فقه اهل سنت بحث زمان و مکان است اما با این مفهومی که امام امت برای نقش زمان و مکان اهمیت قائل شدند که با حفظ اصول و با حفظ مبانی مربوط به فقه جواهری شما باید برای نیازهای زمان پاسخ‌های جدید ارائه بدهید، این از ابتکارات امام است، احکام تابع موضوعات است، احکام ثانویه هم نیست، اولیه است، مثلاً در یک مقطعی در زمان پیغمبر شتر وقتی که گم می‌شد پیغمبر ابلاغ کرده بودند که دست به آن نزنید تا صاحبش پیدا شود، در زمان خلیفه اول و دوم همین روش اجرا می‌شد، در زمان خلیفه سوم، گفت نه، شتر را ببرید و بفروشید و پولش را نگهدارید تا صاحبش پیدا شود، اگر نشد پولش را بدهید به بیت‌المال، اما در زمان حضرت علی علیه‌السلام، امام فرمود هیچ‌کدام از اینها نه، یک جایی برای نگهداری از شترهای گم شده تهیه کنید تا صاحبش پیدا شود، اگر پیدا نشد بفروشید و ترتیبات بعدی، امام علی علیه‌السلام بر خلاف زمان پیغمبر که برای گوسفند و گاو و شتر و اینها و گندم، طلا و این چیزها، زکات تعیین شده بود، امام علی (ع) جایی وارد شدند و دیدند اسب در این منطقه زیاد است، دستور دادند برای اسب زکات وضع کنید، اجتهاد متناسب با مکان و زمان، زمان پیغمبر مردم کمتر دزدی می‌کردند، زمان خلیفه اول و دوم هم همین‌طور، بنابراین می‌گفتند که دست به شتر نزنید تا صاحبش پیدا شود، اما زمان خلیفه سوم گفتند زود بفروشید که ندزدند، زمان امیرالمؤمنین فرمودند یک جایی درست کنید، چون مردم عوض شدند، ببینید اوضاع و زمانه وقتی تغییر ‌می‌کند و نیازها و شرایط عوض می‌شود، حکم الهی تغییر می‌کند، این همان حکم خداست، اما موضوع عوض شده است.
در همین چارچوب چند مثال دیگر عرض می‌کنم، ما در یک مقطعی مطرح بود که موسیقی ابزاری است که مصداق غنا است، و زمان گذشت و مجتهدین ما، علمای ما و به‌خصوص امام راحل به این نتیجه رسیدند که نه، این مصداق غنا نیست، گفته بودند شطرنج مصداق قمار است، آیا شطرنج حرام است یا قمار حرام است؟ قمار حرام است. موضوع را من و شما باید تشخیص بدهیم، موضوع اعلام شد که این دیگر مثل سابق بردوباخت نیست و این بازی فکری است، امام هم فرمودند اگر بازی فکری است، اشکال ندارد، اصلاً موضوع عوض و چیز دیگری شد. مثل طبیبی که تشخیص پزشکی‌اش این است که این بیماری فلان بیماری است و دارویی تجویز می‌کند و بعداً معاینه می‌کند و می‌بیند موضوع عوض شده و داروی دیگر یا جراحی تجویز می‌کند، در احکام یکی از مسائلی که داریم، این است که حکم تابع موضوع است، مثل معلول که تابع علت است، یک بحث علمی است، بنابراین باب اجتهاد چه در مورد احکام که تابع موضوعات است و چه در مورد مسائل مستحدثه، حوادث واقعه و به‌هرحال تغییرات موضوع که پیش می‌آید.
مورد پنجم که به‌عنوان مبنی مطرح است در دیدگاه امام مسئله حکومت است، امام می‌فرمایند الفقه هو الحکومه، یک‌بار دیگر هم گفته‌اند که حکومت مطلقه، مطلقه یعنی چه؟ ولایت مطلقه و حکومت مطلقه یعنی چه؟ من خواهش می‌کنم حداقل یک‌بار شما که اهل انصاف هستید و می‌خواهید حقیقتی را بدانید، عنایت بفرمایید، بارها گفته‌ام و نوشته‌ام، خیلی‌ها هم گفته‌اند و نوشته‌اند، اما بعضی از روی جهل و غرض، و بعضی هم منفعتشان هم این است که این را جور دیگر تعریف کنند، خب غلط تعریف می‌کنند، آنی که امام فرمود حکومت مطلقه، حکومت یک عنوان اولی و اصل اولی است در اسلام، آن به این معناست که اداره جامعه، نظام اجتماعی، اداره امور جامعه این نیازمند به یک سیستم و یک نظام است، این نظام هم نمی‌تواند متکی به رساله و توضیح‌المسائل باشد که بگوییم همه اقتصادمان در زکات و خمس و مضاربه و... است، حکومت خودش فراتر از احکام است. یادتان هست که وقتی مقام رهبری به‌عنوان امام‌جمعه گفتند که حکومت در چارچوب احکام، امام نامه نوشتند که خیر این را من قبول ندارم، حکومت فراتر از احکام است، یعنی خودش یک عنوان است، از این استنباط می‌شود که نیازهای جدید جامعه را با حفظ اصول می‌شود با پیام‌های جدید و با محتواهای جدید پاسخ داد، مثل وضع مالیات و بسیاری از مسائل که می‌تواند مطرح باشد، مثلاً می‌گویند ما زکات می‌دهیم چرا مالیات بدهیم؟
مورد ششم مصلحت عامه است، نه مصلحت حکومت، اگر مصلحت نظام هم می‌گویند، نظام یعنی نظم عمومی، شیرازه امور جامعه به هم نریزد، حفظ نظام از اوجب واجبات است، مراد اولش این است که جامعه نیاز به راهنمایی‌ و رانندگی دارد وگرنه هر کسی به هر طرف که بخواهد رانندگی می‌کند، این نظم در همه‌جا لازم است تا زمانی که جامعه برسد به اینکه با عقل و منطق و قانون و این نظامات نمی‌شود اوضاع را اداره کرد که آن دیگر طبیعی است که انقلاب هم نمی‌کنند ولی انقلاب می‌شود، براندازی می‌شود، می‌گویند آنجا براندازی کردید ولی اینجا براندازی را قبول ندارید، خب براندازی خودش می‌شود، اما اصل این است که امام در زمان قبل از انقلاب هم می‌گفتند که باید قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت کنید، در فرانسه هم می‌گفتند حق ندارید جلو چشم مردم در اینجا گوسفند ذبح کنید، باید قانون را رعایت کنید، این را می‌گویند نظام.
گفت‌وگوی صبورانه مهمترین روش خانه‌تکانی در فهم دین
نماینده مردم تهران در مجلس دهم در ادامه افزود: آخرین نکته در این فصل، روش بازاندیشی و روش این خانه‌تکانی در فهم دین، گفت‌وگوی صبورانه است، گفت‌وگو هم خودش آدابی دارد، اولین ادبش گوش‌دادن، مهارت گوش‌دادن، گاهی ما اصلاً گوش نمی‌دهیم، مثلاً یک فردی می‌گوید این پیراهن من، تا می‌خواهد بگوید این کثیف است و باید شسته شود، بعد کسی که مخاطب است می‌گوید من چه می‌دانم پیراهنت کجاست؟ ما جمله‌های همدیگر را تکمیل می‌کنیم، روی اعصاب هم می‌رویم، طرف مقابل در حال فکرکردن برای پیداکردن واژه است، سریع یک واژه می‌گوییم و او می‌گوید نه، دوباره واژه دیگری می‌گوییم تا طرف یادش می‌رود چه می‌خواست بگوید، اولین ادب گفت‌وگو مهارت گوش‌دادن است، دومین ادب گفت‌وگو هدف کشف حقیقت است، تمام این مناظره‌ها که ما در جامعه داریم، بنده زیر بار مناظره‌ها نرفتم جز یکی دو مورد که سعی کردم با رعایت آداب باشد، مناظره‌ها برای این است که من به هر قیمتی خودم را اثبات کنم و رقیبم را زمین بزنم، حالا دو تا آخوند افتادیم یکی چپ و دیگری راست که الحمدلله ملت از هر دو تا عبور کردند و این می‌خواهد او را زمین بزند و او می‌خواهد این را زمین بزند، این که نشد گفت‌وگو، گفت‌وگو یعنی گوش بدهی و ببینی اگر او دارد حق می‌گوید بگویی بله بیست درصد حرفت حق و هشتاد درصدش حق نیست، انصاف داشته باشیم، این معنای گفت‌وگو است که آدابش مفصل است.
روش این بازاندیشی گفت‌وگوی صبورانه است، حوصله داشته باشیم و بتوانیم باهم گفت‌وگو کنیم و به‌خصوص به این سه جریانی که عرض کردم، جریان اسلام سنتی، اسلام حکومتی و اسلام نواندیش و بین همه اینها با نسل جدید که یکی از پژوهشگران اسم نسل جدید را گذاشته نسل صامت، بچه‌ها چرا حرف نمی‌زنید یا نمی‌گذارند حرف بزنید؟ نمی‌دانم، حرفی که از موضع گفت‌وگو باشد، این فضای مجازی، این تلویزیون اینها باید در اختیار این بچه‌ها باشد که این نسل جدید متناسب با فهمی که از دین دارند و فهمی که از اوضاع اجتماعی دارند بتوانند حرف بزنند و پیامشان را منتقل بکنند و البته این مسئله سابقه دارد در قرن سوم و چهارم که بابک خرمدین و نهضت شعوبیه آمدند یک گردوخاکی راه انداختند و بعدازاین که این گردوخاک فرونشست جریانات عقلی مانند سید مرتضی، شیخ مفید، سیدرضی و شیخ طوسی با رویکرد عقلانی آمدند هم در کلام اسلامی تجدیدنظر کردند و هم در فقه اسلامی، بنابراین تا امروز هنوز هم که هنوزه حرف‌های شیخ طوسی درباره توحید درباره علم امام و درباره خیلی مسائل هنوز حرف‌هایش تازگی دارد و شاید بعد از شیخ طوسی ما کم داشتیم، مثل امام و مثل بعضی علمایی که اسم نمی‌برم بودند که در این مسیر حرکت کردند و الان یک تحول تازه‌ای نیاز است و اگر ما در این حوزه و این فضا تلاش نکنیم به‌خصوص حوزه علمیه که باید پیشتاز باشد در این جهت، ما عقب می‌افتیم از قافله و البته این‌طور نیست که نسل جدید راه خودش را نرود، دنیا راه خودش را نرود، به‌هرحال دنیا راه خودش را می‌رود. ما هم باید راه خودمان را برویم.
طرح بحث باید بشود و فضای گفت‌وگو در جامعه فراهم بشود باتوجه‌به آن ضرورت‌ها، باتوجه‌به آن سابقه تاریخی، باتوجه‌به این مبانی، ما روی فهم تازه از دین یک خانه‌تکانی انجام بدهیم.
کد مطلب: 202914
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *