موسیقی کلاسیک در همه کشورها اهمیت دارد. به طور معمول هر کشور دو یا چند ارکستر دارد که یکی از آنها ملی است و دیگر ارکسترها بر اساس فرهنگ موسیقایی عناوین و محوریتهای دیگری دارند. اما این قاعده در همه کشورها یکسان نیست. برخی کشورها که به لحاظ تاریخی قدمت بیشتری هستند دارای موسیقی با اصالتتری هستند که در زیر مجموعههای مختلف دستهبندی میشوند. در کشوری چون ایران موسیقی کلاسیک صرفا موسیقی غربی نیست. موسیقی در ایران هنری با عقبه و اصالت تاریخی بسیار است و قدمت آن به بیش از هفت هزارسال پیش میرسد. این سبقه، موسیقیهای «نواحی» را در شهرهای مختلف ایران پدید آورده که به مدد استادان و پیشکسوتانها و جوانترها تا به امروز ادامه حیات دادهاند. «موسیقی دستگاهی ایران» نیز بر گرفته از موسیقی نواحی و مقامی کشور است. این نوع و شیوه با سازبندیهای خاص و حال و هوایی برگرفته از فرهنگ و جغرافیای کشور را موسیقی دستگاهی میدانند که موسیقی کلاسیک ایرانی محسوب میشود. با این حساب موسیقی کلاسیک در ایران در دو بخش کلاسیک ایرانی و غربی قرار میگیرند.
با این حساب آیا با توجه به تنوع و گستره موسیقی در کشور، ارکسترهای کلاسیک «غربی» و «ایرانی»، طی دهههای گذشته آن مسیری که باید را طی کردهاند و حال در جایگاه خود قرار دارند؟ خیر اینطور نیست. تنها دو ارکستر رسمی دولتی داریم که ارکستر ملی ایران و ارکستر سمفونیک تهران هستند. ارکسترهای خصوصی نیز به دلیل محدودیتهای مالی و دیگر موارد امکان پرداختن مداوم به موسیقی ایرانی را ندارند و معمولا فعالیت آنها محدود به جشنوارههاست. از طرفی تعداد نوازندگان موسیقیها و سازهای مختلف در کشور بیش از حد تصور است و این درحالی است که اغلب آنها موفق به همکاری با ارکسترها نمیشوند. راه یافتن به ارکسترهای دولتی چون «ارکستر ملی ایران» و «ارکستر سمفونیک تهران» نیز دشواریهای خودش را دارد و هر نوازندهای را امکان راه یافتن به این دایره نیست.
اما موضوعی که هموار به آن بیتوجهی شده کمبود رهبران ارکستر است. اگر رهبری ارکستر را مقولهای تخصصی به حساب آوریم در این صورت اوضاع بغرنجتر خواهد بود. به این دلیل که چنین رشتهای در دانشگاههای هنر و موسیقی کشور تدریس نمیشود. قاعدتا با وجود این خلاء آموزشگاههای آزاد هم چنین رشتهای ندارند؛ به این دلیل که رهبری ارکستر، مدرسان کمی دارد که اغلب آن عده معدود هم متعلق به نسلهای قبل هستند. از سویی دیگر تعداد کارگاههای علمی و آکادمیک با محوریت آموزش رهبری ارکستر و پرداختن به مولفههای مهم این عرصه آنقدر کم و معدود است که نمیتوان گزارشی چند خطی از آن ارائه داد.
یکی از رویدادهایی که نتایج مثبتی داشت و در مدت زمانی کوتاه منحل شد، آکادمی رهبری ارکستر نصیر حیدریان بود که آخرین و ششمین دوره آن با استقبال گسترده موزیسینهای حرفهای مواجه شد. باید گفت نصیر حیدریان رهبر ارکستر و استاد دانشگاه گراتس اتریش همواره دغدغه آموزش رهبری ارکستر را داشته و کارنامه فعالیت او در ایران گواهی بر این موضوع است. او از اواخر دهه نود با همکاری بنیاد رودکی و برخی بخشهای دیگر چندین بار مستر کلاس و کارگاه آموزشی برگزار کرده است. پس از تشکیل آکادمی رهبری ارکستر، این رویداد سال گذشته در دو فصل بهار و تابستان برگزار شد و دیگر ادامه نیافت.
از طرفی در مردادماه سال گذشته بود که نصیر حیدریان با حکم مجید زینالعابدین (مشاور وزیر و مدیرعامل بنیاد رودکی) برای دورهای یک ساله به عنوان رهبر ارکستر سمفونیک تهران انتخاب شد. اما حال به سال نرسیده خبر مهاجرت نصیر حیدریان از ایران در رسانهها منتشر شده است. این در حالی است که درباره تعطیلی آکادمی رهبری ارکستر بنیاد رودکی از سال قبل تاکنون توضیحی ارائه نشده است.
محمدرضا صفوی (نوازنده و رهبر ارکستر) که در حال حاضر رهبری ارکستر ملی «نغمه باران» را به عهده دارد، یکی از موزیسینهایی است که سالها نسبت به یادگیری و آموزش رهبری ارکستر دغدغه داشته است. او که با نصیر حیدریان تعامل دارد و از جزییات برگزاری آکادمی مطلع است، درباره این رویداد و خروجی آن با ایلنا گفتگو کرد. او همچنین بر ایجاد رشته رهبری ارکستر در دانشگاههای کشور تاکید کرد.
آیا رهبری ارکستر باید رشته دانشگاهی داشته باشد؟ آیا دانشگاههای ما چنین رشتهای را در دستور کار دارند؟ و اینکه در حال حاضر آموزشگاه یا کارگاهی با موضوع رهبری ارکستر راهاندازی شده است؟
خیر در ایران رشته رهبری ارکستر نداریم و قطعا و حتما باید چنین رشتهای به دیگر رشتههای موجود افزوده شود. تا آنجا که من مطلعم در حال حاضر هیچ کارگاه یا مستر کلاسی با موضوع آموزش قاعدهمند رهبری ارکستر در کشور وجود ندارد. اما در این راستا آکادمی رهبری ارکستر آقای نصیر حیدریان در بنیاد رودکی را مثال میزنم که اتفاق و آغاز بسیار خوبی بود و متاسفانه حال آن را نداریم. تاکید میکنم که وجود یک آکادمی با موضوع رهبری ارکستر به شدت لازم است.
از آکادمی که نصیرحیدریان مدرس آن بود به عنوان اتفاقی بسیار خوب یاد کردید. درباره دلایل این اهمیت توضیح دهید.
همین کافی است که حدود چهارده تا پانزده نفر از همان بچههایی که در آکادمی نصیر حیدریان شرکت کردند، حال در کشورهای خارجی در حال تحصیل و ادامه تحصیل هستند. بیشک این خروجی مثبت نتیجه آموزش درست نصیر حیدریان به هنرمندان عرصه موسیقی کلاسیک و رهبری ارکستر است. شما تصور کنید این رویداد مهم در دوران کرونا و اوضاع بدی که وجود داشت دایر شد و بچهها در شرایط سختی به انجام کارها میپرداختند و موفق هم بودند. ولی به ناگهان روند برگزاری آکادمی متوقف شد؛ بیآنکه درباره این اتفاق توضیحی از سوی مسئولان ارائه شود.
شما که از نزدیک با این رویداد مواجه بودهاید و همواره در عرصه موسیقی فعالیت میکنید، دلیل این توقف یا انحلال را چه مواردی میدانید؟
راستش کسی نمیداند که چرا آن آکادمی رهبری ارکستر به ناگاه منحل شد؟ حتی استاد نصیر حیدریان هم دلیل این انحلال را نمیداند.
آنچه به طور کم و بیش میشنویم این است که مگر چند ارکستر فعال داریم که بخواهیم برای این تخصص رشته دانشگاهی یا آکادمی دائمی برگزار کنیم.
بله همینطور است. اتفاقا عدهای میگفتند مگر ما چند رهبر ارکستر میخواهیم که قصد دارید آن را به طور تخصصی در قالب آکادمی و گسترده آموزش دهید؟ من در پاسخ به این سوال میگویم مگر ما چند ویلونیست میخواهیم که روی آموزش آن این همه تاکید وجود دارد و این همه نوازنده تربیت میکنیم؟ یا مثلا بر همین اساس، مگر ما چند نفر پیانیست میخواهیم؟ اگر قرار باشد اینگونه به موضوع بنگریم خیلی از سازها و تخصصها را نباید فراگیر و تخصصی آموزش دهیم. این نوع نگرش کاملا غلط است.
اصلا چه ایرادی دارد که تعداد رهبران ارکستر ما بیش از ارکسترها باشد؟ مگر در سینما برای تعداد کارگردانها سقفی وجود دارد؟
دقیقا. قرار نیست همه دانشجویان و رهبران آموزش دیده اصطلاحا بالا بروند. موضوع این است که ما باید مثلا چهل، پنجاه یا صد رهبر ارکستر داشته باشیم که از میان آنها پنج نفر بیرون بیایند و بتوانند آینده «ارکستر سمفونیک» و «ارکستر ملی» را تامین کنند.
طی این سالها همیشه در انتخاب رهبر دو ارکستر «ملی» و «سمفونیک» اختلافات و مشکلاتی وجود داشته است. یکی از دلایل این چالش نداشتن قدرت انتخاب برای تعیین رهبر ارکسترهاست. بیشک رهبران خوبی داریم اما آنها را معرفی نکردهایم تا به فضای حرفهای قدم بگذارند! نتیجه اینکه چند نفر معدود را به عنوان رهبران حرفهای ارکسترها میشناسیم، چند نفر از نسلهای جدید و چند استاد قدیمی افرادی هستند که همواره آنها را به عنوان رهبر ارکسترها میشناسیم.
با شما موافقم. در ادامه این رویه موجود هم نوازندگان میگویند به هرحال رهبران ارکستر این چند نفر هستند و ما مجبوریم با همینها همکاری کنیم! اما اگر سیستم درستی داشته باشیم و تعداد رهبران خوب زیاد باشند، پس از کنسرت از اعضاء برای تعیین رهبر و دیگر عوامل مهم و اصلی نظرسنجی میشود. در کل دنیا هم همینطور است. ارکسترهای مطرح دنیا پس از هر کنسرت برای انتخاب رهبر نظرسنجی میکنند و نظر نوازندگان را درباره مسائل مختلف جویا میشوند.
حال که بحث آموزش و ارزیابی استانداردها براساس مولفههای جهانی مطرح شد این را هم بگویم که همین آکادمی رهبری ارکستر یک «ارکستر جوانان» داشت. اعضای این ارکستر قطعات را برای بچهها مینواختند و آنها اجرا را رهبری میکردند. این چهارچوب درست است و بر اساس استانداردهای روز دنیاست. میخواهم بگویم زمانی که یک رویداد درست و هم راستا با استانداردهای روز شکل میگیرد، آن را بدون دلیل و توضیح تعطیل میکنند؛ غافل از اینکه وجود چنین مراکز آموزشی به لحاظ اقتصادی هم کمک شایانی به ما خواهند کرد.
پوستر کنسرت پایانی مستر کلاس رهبری ارکستر توسط نصیر حیدریان/ سال نود و نه
درباره این بهرهوریهای اقتصادی آکادمیها کمی توضیح دهید.
الان دوستانی که برای تحصیل به اروپا رفتهاند تقریبا باید سالی چهارده، پانزده هزار یورو هزینه کنند. این یعنی ارز مملکت ما در حال خارج شدن از کشور است. سیستمی که در قالب آکادمی رهبری ارکستر درست شده بود، میتوانست این مشکل را حل کند و باعث شود موزیسینهای ما برای ادامه تحصیل از ایران خارج نشده و هزینه و زمان زیادی متقبل و متحمل نشوند. اصلا قرار بود آکادمی بر اساس حضور استادانی به کار خود ادامه دهد نه صرفا یک معلم. به این شکل که اساتیدی که در دانشگاههای خارجی تدریس میکنند به ایران بیایند. نهایتا اینگونه بود که ما برای شرکت در کلاسهای آکادمی در یک دوره پانزده میلیون تومان پرداخت کنیم.. شما تصور کنید چهارده هزار یورو کجا و پانزده میلیون تومان کجا؟! اگر هر یک یورو را پنجاه و چهار هزار تومان در نظر گیریم، چهاردههزار یورو بیش از هشتصد میلیون تومان خواهد شد. اما اگر در قالب آکادمیِ داخلی هر فرد برای یک فصل (مثلا سه ماهه) پانزده میلیون تومان بپردازد، طی دوره یک ساله در چهار ترم باید شصت میلیونتومان هزینه کند. اصلا شما بگو هنرجو شصت میلیون تومان هم نه؛ بلکه صدمیلیون تومان بپردازد. در این صورت هم شرکت در آکادمی رهبری ارکستر برای دوستان به صرفه بود.
قاعدتا این تفاوت فاحش در هزینههای تحصیل موسیقی در داخل و خارج از کشور تاملبرانگیز است.
بله. و به شما بگویم با توجه به هزینهها، اغلب دوستانی که ترمهایی را در آکادمی پشت سر گذاشتند راضی بودند در ایران بمانند و تحصیلشان را در آکادمی رهبری ارکستر ادامه دهند؛ تا اینکه به ناچار به کشور دیگر روند و چندین برابر هزینه کنند. واقعا بنیاد رودکی باید در قبال تعطیلی آکادمی رهبری ارکستر پاسخگو باشد.
شما با آقای حیدریان ارتباط نزدیکی دارید و در جریان امور آکادمی بودهاید. آیا در صورت برقراری دوباره آکادمی رهبری ارکستر یا هر تشکل و گروه دیگری در همین راستا، آماده به همکاری و حمایت هستید؟
بله قطعا همینطور است. منتهی راستش من هم درصدد این هستم برای تحصیل از ایران بروم. با این حال به استاد حیدریان گفتم اگر شما در ایران مانده بودید و کلاسهایتان برقرار بود، واقعا چه نیازی بود از ایران بروم؟ درکشور خودم مینشستم و در کلاسهای شما حضور مییافتم. معلمان خارجی هم میآمدند و من از حضورشان بهره میبردم؛ بی اینکه بخواهم بودجه بسیار زیادی را در این اوضاع اقتصادی هزینه کنم.
حضور مدرسان خارجی در آکادمی قرار بود به چه شکل باشد؟
قرار بود رهبران مدعو برای رهبری ارکسترها، در کنار این مسئولیت در کلاسهای آکادمی هم به تدریس بپردازند. این روند اگر سرانجام مییافت برای همه برد حساب میشد. متاسفانه به ناگاه و بی هیچ توضیح کلاسها را منحل کردند. موضوع دیگر اینکه قرار بود در چهارچوب آکادمی مسابقه رهبری ارکستر هم برگزار شود. در ادامه فعالیتهای آکادمی این طرح ارائه شد و حتی قرار بود شرکتکنندگان صرفا از ایران نباشند و از دیگر کشورها هم شرکتکننده داشته باشیم. ممکن بود در سالهای اول و دوم از کشورهای خارجی شرکتکننده نداشته باشیم اما در دورههای بعدی این اتفاق حتما رخ میداد. حتی قرار بود معلمان خارجی اعضای هیئت ژوری مسابقه باشند.
خودتان در کنار دیگر فعالیتها همواره دغدغه رهبری ارکستر داشتهاید. طی این سالها کدام کلاسها و دورهها روی نگرش و روند فعالیت شما تاثیر مثبت و به سزایی داشته است؟
بله من سالها درگیر این ماجرا بودهام و معلمهای زیادی را دیدهام و از محضرشان بهره بردهام، اما در میان همه آنها هیچ کدام به اندازه آقای نصیر حیدریان و کلاسهایشان برایم تاثیرگذار نبودهاند. ایشان ویژگیهایی دارند. کارشان را به شدت بلد هستند و اخلاق خوبی دارند. مهمترین موضوع این است که استاد حیدریان کارشان را بلدند. ایشان مباحث مهم را به خوبی و به درستی آموزش میدهند و قدرت انتقال بالایی دارند. نداشتن ایشان در نوع خود فقدان بزرگی است.
درباره وضعیت «ارکستر سمفونیک» و «ارکستر ملی ایران» چه نظری دارید؟
به نظرم این دو ارکستر به راحتی میتوانستند پنج، شش رهبر ارزان قیمت و کاربلد را برای چند سال آینده خود داشته باشند. این در حالی است که از ارکستر جوانان آکادمی حدود پانزده تا بیست نفر به «ارکستر ملی ایران» و «ارکستر سمفونیک» تزریق شدهاند. آن چرخهای هم که خودتان به آن اشاره کردید و این چالش که برخی نمیتوانند به ارکسترهای دولتی راه یابند، به واسطه آکادمی و آن روندی که داشت، حل میشد و بهبود مییافت. در ادامه هم نوازندگان و رهبران طبق رویهای که در حال شکل گرفتن بود، میتوانستند طی دورههایی در آکادمی آموزش ببیند و به ارکسترها بپیوندند. متاسفانه این روند در حال حاضر وجود ندارد.
اگر ناگفتهای مانده دربارهاش توضیح دهید.
میخواهم بگویم بدنبال این باشیم که استادی چون نصیر حیدریان چرا از ایران رفت؟ اصلا چنین فردی چرا باید مهاجرت کند؟ این افراد جایگزینی ندارند. مگر کلا این استادان و پیشکسوتان چند نفر هستند؟ فردی مانند نصیر حیدریان چرا نباید رییس هنرستان موسیقی باشد؟ آقای حیدریان سی سال در دانشگاه گراتس اتریش درس داده و همه زیر و بمهای آموزش را میداند. الان که ایشان بازنشسته و کاری ندارد چرا گذاشتهایم که برود و چرا او را برنمیگردانیم؟ در پایان امیدوارم هنرمندان و موزیسینهای کشور در ماهها و سالهای آینده اوضاع بهتری را تجربه کنند و در شرایط بهتری فعالیتشان را ادامه دهند.