نه کوتاه آمدن و نه به باتلاقِ جنگ پا گذاشتن. بهترین شیوه در مواجهه با حکوکت خود خوانده طالبان، مهندسی معکوس است. اگر عکسِ همان مسیری را که آقایان در ارتباط و تعامل با این گروهک پیمودند در پیش بگیریم، بخش زیادی از مشکلات حل میشود.
این درست که دولت ما هنوز –رسما - حاکمیت این جماعت را بر سرزمین همسایه مظلوممان افغانستان، به رسمیت نشناخته است اما مراودات انجام شده و دعوتهای صورت گرفته، به نوعی رسمیت دادن به حاکمیت گروهی است که در عرف بینالمللی به رسمیت نشناخته ایم.باید تجدید نظر کنیم در رابطه با این گروه که زبان شان از جنسِ سرب است و بهترین رایحهای که خوش دارند، بوی باروت. از نیمه راه زیان برگشتن، خود فایدهای عظیم است. البته رجز خوانیهای خامِ برخی وابستگان به این گروهک، خیلی سخیف است و حقیرتر از آن که نیاز باشد از زبان و قلم ایرانی جواب بگیرد اما این را بدانند که ما، وحشیتر از آنان که داعشیهای خونخوار باشند را دفن کرده ایم.
صدای مردم افغانستان را شاید بتوان در توئیت احمد مسعود خواند که همدلانه و هوشیارانه از زبانِ مولانا نوشت: "نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم؟" آشنای ما هم مردم نجیب افغانستان هستند نه گروهی که با انتحار و انفجار، در آن سرزمین مظلوم سایه مرگ را گسترش میدهند. کوتاه نمیآییم، حق مان را از همه مسیرهای ممکن مطالبه میکنیم. بزرگ تر، صاحب قرارتر و هوشیارتر از آنیم که سینه سپر کردن کودک سنگ در دست، ما را از کوره به در برد. دست ما قویتر از آن است که آلوده پیچاندن گوش اینان شود. همان مهندسی معکوس، آنان را بس است.