به گزارش مردم سالاری آنلاین، برنامه هفتم توسعه، قوانین کار و تأمین اجتماعی را هدف گرفته و تقریبا تمامِ آنچه که پیش از این به دلیلِ مقاومتهای اجتماعی کنار گذاشته شده در این برنامه آورده شده است! از احیایِ نظام استاد شاگردی و دادنِ مجوز به کارفرما برای به کار گرفتنِ نیروی کارِ جوان با حقوق پایین گرفته تا افزایش سن و سابقهی بازنشستگی و تغییر مبنای محاسبهی مستمری؛ به طوریکه به جای مبنا قرار گرفتنِ حقوق دو سال آخر، حقوق ۵ سال آخر ملاک قرار بگیرد. در این برنامه آمده که کارفرمایان حق دارند هر زمانی که اراده کردند نیروی کارِ جوانشان را اخراج کنند. آنها همچنین اجازه دارند با افراد تحت پوشش کمیته امداد و بهزیستی با حقوقی کمتر از حداقل دستمزد و بدونِ پرداختِ مزایای مزدی قرارداد ببندند. کاهش حق بیمه دولت و کارفرما و در مقابل، افزایش حق بیمهی کارگران نیز یکی دیگر از مواردِ این برنامه است!
در کنارِ این مواد، کارگرانِ مشاغلِ سخت و زیانآور - همان کارگرانی که جانِ خود را در ازای دریافتِ مزدی ناچیز خرج میکنند – نیز بینصیب نمانده و در تبصرههای ۳ و ۵ ماده ۶۶ برنامهی توسعه هفتم، معافیتهایِ قانونیِ آنها را کاهش داده است.
طبق تبصره ۳ ماده ۶۶ لایحه برنامه توسعه «سقف سنوات ارفاقی مشمولان قانون اصلاح تبصره (۲) الحاقی به ماده (۷۶) قانون تأمین اجتماعی (مصوب ۱۳۸۰/۰۷/۱۳) "حداکثر هفت سال خواهد بود». این تبصره در واقع سقفِ سنواتِ ارفاقیِ کارگران مشاغل سخت و زیانآور را از ۱۰ سال به ۷ سال کاهش داده است. با این اوصاف، کارگران مشاغل سخت و زیان آور، سه سال بیش از آنچه تا امروز مقرر بوده، باید بر سر کار خود بمانند.
همچنین مطابق با تبصرهی ۵ ماده ۶۶ «حداقل سن لازم برای بازنشستگی مشاغل سخت و زیانآور برای زنان ۴۵ و مردان ۵۰ سال» تعیین شده است. این در حالیست که تا به امروز کارگرانِ مشاغل سخت و زیانآور، در صورتِ اشتغالِ متوالی بعد از بیست سال کار بازنشست میشدند و سن، هیچ دخالتی در بازنشستگیِ آنها نداشت. در این برنامه اما، کارگران حتی با پُر کردنِ سابقهی کاری باید تا رسیدنِ به سنِ بازنشستگی صبر کنند.
بنابراین در صورتِ تصویب و ابلاغ این برنامه، زمانِ رسیدن به سن بازنشستگی کارگران مشاغل سخت زیانآور، هم به دلیل کاهش سقف سنوات ارفاقی و هم به دلیلِ قیدِ سنِ بازنشستگی، افزایشِ خواهد یافت. به طور مثال، اگر کارگرِ مردی در سن بیست سالگی در شغلی سخت و زیانآور مشغول به کار شود، در سن ۴۳ سالگی، سقف کاری خود را پُر میکند اما باید تا سنِ ۵۰ سالگی برای بازنشستگی صبر کند.
نویسندگان برنامه در حالی دست روی این حقوقِ نیمبندِ کارگرانِ مشاغل سخت و زیانآور گذاشتهاند که آنها از خیلی سالِ پیش با موانعِ بسیاری برای دستیابی به این حقوق مواجه بودهاند. کارفرمایان سالهاست که به راحتی و برای آنکه از زیر بارِ پرداختِ ۴ درصد حق بیمهی مشاغل سخت و زیانآور خارج شوند، عناوین شغلی کارگران را تغییر میدهند و یا کارگاهها را به شکل صوری و با زدوبند از شمول قانون مشاغل سخت و زیانآور بیرون میآورند. تأمین اجتماعی نیز، هممسیر با کارفرمایان، موانع بسیاری بر سرِ راه پذیرش پروندههای کارگران این مشاغل قرار میدهد، تا با کاهش تعداد بازنشستگیهای پیش از موعد، بخشی از بحرانِعدم تعادل بین منابع و مصارف صندوق خود را جبران کند.
دولت در چنین شرایطی قصد دارد با تغییرِ قوانین، این کارگران را از حقوقِ خود محروم کند؛ حقوقی که سالها پیش قانونگذار در ازایِ انجامِ کار سخت و البته زیانآور برای کارگران در نظر گرفته تا بخشی از آسیبِ وارد شده به این کارگران را جبران کند. اگرچه آسیبی که به جانِ این کارگران میرسد، حتی با ده سال ارفاقِ سنواتِ بازنشستگی هم قابلِ جبران نبوده و نیست. مکالمهی کوتاه ما با دوتن از کارگران مشاغل سخت و زیانآور به خوبی گویایِ این وضعیت است.
مکالمهای کوتاه با کارگرِ یکی از معادنِ کرمان
«کارگران معدن معمولا خیری از بازنشستگی نمیبینند. آنها ۴ – ۵ سال بعد از بازنشستگی با بیماریهای ریوی فوت میکنند. از این موارد زیاد داشتهایم…» این را کارگرِ یکی از معادنِ استان کرمان میگوید. زمانی که با او تماس گرفتم تا نظرش را در مورد این لایحه بپرسم، با لبخندِ بیرمقی پاسخ داد: «کسانی که پشتِ میزشان نشستهاند و این تصمیمات را میگیرند یک روز نه، یک ساعت با ما تا عمقِ ۱۷۰ متری زمین بیایند و بنشینند، دست به کاری نزنند، فقط باشند و ببینند و بعد بروند و هر تصمیمی که خواستند بگیرند…»
از او خواستیم تا یک روزِ کاریاش را شرح دهد: «ساعت ۴ و نیم صبح از خواب بلند شده و ساعت پنج، سوار مینیبوس میشویم. ساعت ۶ ورودمان را ثبت میکنیم و بعد از خوردنِ صبحانه، وارد تونل میشویم. تا ساعتِ ۱۲ که برای استراحتِ یکساعته از تونل خارج میشویم، نه از نور خبری هست، نه استراحت، نه میز و نه کولر. اینجا بیل و کلنگ است و وسایلی که با آن تونل را بشکافیم. چشم، چشم را نمیبیند. فضا تنگ است و سرمان به کار. شش ساعتی را با گرد و خاک و مواد معدنی و سیمان سر میکنیم، بعد برای خوردنِ ناهار از تونل بیرون میآییم».
نه فقط صدا، ارتعاش، گرما، گازها و بخارات شیمیایی که کابوسِ آوار سنگهای چند تُنی و گیر کردن در انتهاییترین و غیرقابل دسترسترین نقطهی تونل نیز همیشه با آنهاست. گازگرفتگی، برقگرفتگی و انفجار، حوادثی است که این کارگران بارها آن را به چشم دیدهاند و شنیدهاند؛ «زیر سنگ رفتنِ همکارانمان را زیاد دیدهایم؛ همکاری داشتیم که او را به سختی از زیر سنگ دو تُنی بیرون آوردیم. انگار داشتیم تُن ماهی جمع میکردیم…»
بعد از ساعت ۱۲ چه میکنید؟ «شیفتمان تمام میشود اما معمولا ترجیح میدهیم شیفت بعدی را هم بمانیم تا از پسِ مخارج زندگی بربیاییم. سال گذشته برای ۱۵۰ و اندی ساعت کار در ماه، ۷ میلیون حقوق میگرفتیم».
یعنی تقریبا همان حداقل حقوق؟ «بله، برای همین معمولا شیفت بعد هم میمانیم…»
در نهایت از او میپرسیم که اگر قانون کاهشِ سنواتِ ارفاقی مشاغل سخت و زیانآور تصویب شود و مجبور باشید بیش از بیست سال کار کنید چه؟ میگوید: «حتی یک ساعت هم بعد از بیست سال زیاد است، نمیتوانیم».
مکالمهای کوتاه با کارگر یکی از کارخانههای فولاد خوزستان
با کارگری دیگر، در خوزستان تماس میگیریم. او کارگر یکی از کارخانههای فولاد است. میگوید: «در گرمای بالای ۵۰ درجه و رطوبتی که گاه به ۹۰ درجه میرسد، در یکی از سختترین و طاقتفرساترین مشاغل کار میکنیم. تصور کنید در خوزستان کنار کورههایی که دمای آن هزار و هفتصد درجه است بایستید و با سرعت کار کنید… حتی ده سال هم برای چنین شغلی زیاد است».
کارگر خوزستانی میگوید: «سوختگی دردناکترین مرگی است که گاه برای کارگران در این مکانها اتفاق میافتد. همکاری داشتیم که از بخارِ ذوب سوخت و فوت کرد».
از او در مورد حوادثِ شایع در فولاد میپرسم و پاسخ میدهد: «کارگران از ناحیهی چشم، زیاد دچار حادثه میشوند، غبار اکسیدی که در قسمت ذوب و کورهها وجود دارد به ریهها آسیب میزند و قطعی دست و پا هم داشتهایم. دیسک کمر و گردن هم که دیگر شایع است».
پایان مکالمه میگوید: «همین سختی کار را هم به سختی میدهند، دیگر چه چیز را میخواهند از ما بگیرند؟»
به بهانهی توسعه به بهای جان…
کارگران مشاغل سخت و زیانآور به دلیلِ سختیِ کار و کابوس حوادثِ مرگبار و مشکلاتِ ناشی از بیماریهای شغلیشان، برای رسیدن به سنِ بازنشستگی لحظهشماری میکنند. آنها در ازایِ دریافتِ دستمزدی که به سختی کفافِ حداقلیترین نیازهایشان را میدهد، جان خود را گذاشتهاند و به امیدِ آنکه از معافیتهای این شغل سخت بهره ببرند، روز را شب و شب را روز میکنند، غافل از آنکه برنامهنویسانِ توسعه برایشان خوابهای جدید دیدهاند! چون کارگران مشغول کارند، متولیانِ توسعه با سرمایهدارانشان رایزنی کردهاند و بار سنگین برنامههای توسعه و پیشرفت را فقط روی دوشِ کارگران انداختهاند!