به گزارش
مردم سالاری آنلاین،ابراهیم فیاض جامعهشناس و استاد گروه مردمشناسی دانشگاه تهران وضعیت حاکم بر ساختار سیاسی ایران را بررسی کرده و میگوید: بگذارید مصاحبه را از یک مثال آغاز کنم. کودکی از یک خانواده ۴ نفری وارد مهدکودک ۲۰ نفره میشود و بعد از مهد کودک به مدرسه ۲۰۰ نفری میرود و بعد در دبیرستان ۴۰۰ نفری و دانشگاه ۱۰۰ نفری حضور پیدا میکند. این مثال را زدم که بگویم هرچه تعداد بیشتر و فضا گستردهتر میشود، تعامل و هماهنگی پیچیدهتر و دشوارتر میشود. اگر بخواهیم همین مثال را به کشورداری پیوند بزنیم، مسئله این است که کشور ما در شرایطی است که برای حاکمان ایجاد هماهنگی دشوارتر شده و هر چقدر جلوتر میرود، بحران بیشتر میشود.
در موضوع فروش پهپادها، بازی جهانی را بلد نبودیم و روسیه از ما سوءاستفاده کرد
فیاض میگوید: الان مسئله این است که تعداد بحرانها بیشتر شده است؛ مثلا در بحث جنگِ اوکراین خود به خود وارد فضای جهانی شدیم. در شرایطی که حتی آن موقع که وارد مناسبات سوریه و عراق شدیم، هم جهانی نشده بودیم و درگیر تحرکات منطقهای بودیم. اما جدال روسیه و اوکراین ما را وارد معادلات جهانی کرد و دچار بحران شدیم. در بحث پهپادها ما بازی را بلد نبودیم و این روسیه بود که از ما سوءاستفاده کرد. چون وزیر امور خارجه ما بلد نبود از کشور دفاع کند.
فضای دیپلماسی بینالمللی فرصت آموزش و خطا ندارد
استاد گروه مردمشناسی دانشگاه تهران میگوید: ما دائماً در حال آزمایش و خطا هستیم. یعنی به جای مطالعات و برنامهریزی، تصمیمهای هیجانی و آنی میگیریم. در فضای دیپلماسی بینالمللی فرصتی برای آموزش و خطا وجود ندارد. باید سیاست خارجی را با کمک دانشگاهیها تبیین کنیم تا بتوانیم شرایطی مطلوب برای کشور و مردم رقم بزنیم اما متاسفانه مسئولان با دانشگاه و دانشگاهیها کاری ندارند و میخواهند همه کارها را خودشان انجام بدهند و همه سخنرانیها را خودشان انجام بدهند. نمونهاش همین که بعد از حمله به سفارتخانه آذربایجان، وزیر خارجه که جایگاهی در حد ریاست جمهوری دارد، شخصا در بیمارستان به ملاقات کارمندان مصدوم آذربایجانی رفت. انگار نه انگار که باید شأن پروتکلی جایگاهش را رعایت کند. یعنی باید یکی از معاونان یا رئیس کنسولی را به بیمارستان میفرستاد. اینها نشان میدهد تصمیمگیران فعلی با طرح و برنامه کارشناسی بیگانهاند.
دانشگاه کاری به حکومت ندارد، حکومت هم دانشگاه را جدی نمیگیرد
فیاض توضیح میدهد: کشور ما مدیریتی غیرکارشناسی دارد که علتش چیزی جز این نیست که دانشگاه کاری به حکومت ندارد و حکومت هم دانشگاه را جدی نمیگیرد. در واقع دولت به دلیل اینکه پول نفت دارد، فکر میکند احتیاجی به دانشگاه ندارد. دانشگاهها هم غالباً اپوزسیون نظام هستند.
او میگوید: مشکل دیگر این است که دستپاچهایم و به همین دلیل نمیتوانیم کاری را به درستی انجام بدهیم. به حدی دچار دستپاچگی هستیم که نمیدانیم جهان به چه سمتی میرود و به همین دلیل تعامل با نظام بینالملل محال شده است و از هیچ چیز خبر نداریم. این در حالی است که در ارتباط با جهان به سیاستهای آیندهنگرانه احتیاج داریم. مثلاً نمیدانیم اقتصاد دنیا به کدام سمت میرود؟ اصلاً بمب اتمی به وجود میآید یا اصلاً ما در تهدید اتمی هستیم یا خیر؟ در جنگی بین ارمنستان به عنوان نماینده غرب و آذربایجان به نمایندگی با شرق که باهم میجنگد، روسیه طرفداری از آذربایجان را دارد، در مقابل فرانسه پشت ارمنستان ایستاده است که این حمایت و جانبداریها همه ریشه در مطالعه و تحقیق دارد تا بلکه بتوانند برای کشورشان منفعتی به دست بیاورند. اما در ایران چه؟ مطالعه میکنیم؟ اصلاً به مطالعه برای تحقق اهداف سیاسی اعتقاد داریم؟ پاسخ چیزی جز «نه» نیست.
استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران میگوید: صداوسیمای ما کارشناسی روی آنتن میآورد که هم مجری است و هم کارشناس. در ضمن به کارشناسان میهمان هم میگویند همان چیزی را که ما میگوییم شما بگویید. اخبار هم همان مطالب سفارشی را تکرار میکند. این خندهدار نیست؟ در چنین فضایی چه توقعی برای توفیق در دیپلماسی داریم. جالب است، اسرائیل به نفع اوکراین میجنگد و روسیه و امارات حرکت فلسطینیها را محکوم میکنند. تهِ این معادلات چه میشود؟ در واقع نظم جهانی دیگر نظمِ کلاسیک نیست و نمیتوانیم پیمانها را جدا کنیم. یعنی تمامی پیمانها به درد میخورند.
فیاض ادامه داد: تا زمانی که این موضوع جا نیفتد که «اُمرای جامعه دنبالهرو علما باشند نه اینکه علما دنبالهرو اُمرا باشند»، هیچ گرهی از گرهها باز نخواهد شد. پس بد به حال جامعهای که این شرایط را دارد. پرسش این است که در جامعه ما اُمرا دنبالهرو علما هستند یا علما دنبالهرو اُمرا؟ پاسخ روشن است؛ این اُمرا هستند که نسبت به علما دست بالاتر را دارند. به عنوان مثال، من در صداوسیما ممنوعالتصویر شدهام چون نمیتوانستم و نمیتوانم بروم و برای مردم چیزی بگویم که حرف خودم نیست و حرف آنها است. مگر من ضدِ انقلاب هستم؟ نه، نتوانستم حرفی بزنم که مورد تاًیید خودم نیست.
حوزههای علمیه به شدت ضد علوم انسانیاند
او میگوید: از آن بالا تا پایین نظام همه باید به هزینهسازیها حساس شوند تا راهی برای خروج از این وضعیت پیدا شود. وضعیتی که دانشگاه و حتی حوزه علمیه را اپوزیسیون حکومت کرده است. مثال میزنم؛ حوزه الان باید طلبکار باشد یا بدهکار؟ اگر حوزه یک نهاد دانش اسلامی است، آیا باید به مردم توصیه محجبه بودن داشته باشد یا نه؟ اساساً حوزه باید حجاب را از حکومت مطالبه کند یا حکومت از حوزه؟ در واقع این حوزه است که باید بدهکار باشد. یعنی در حکومت اسلامی تئوری، تاکتیک، تکنیک، راهبرد، استراتژی و ... همه باید از طریق حوزه تعریف شود. دو حوزه بسیار مهم مشهد و قم چقدر در شهر خودشان توانستند، حجاب را تبیین کنند؟ پاسخ قطعا «هیچ» است. دلیل اینکه نمیتوانند، چیزی جز این نیست که به روز نیستند. آخرین کتابی که در حوزه خوانده میشود «منطق ارسطو» است که به چند هزار سال پیش تعلق دارد. در عصر منطق دیجیتال میشود توقع داشت منطق ارسطو جواب بدهد؟ حتما «نه». هر منطقی فضای خودش را دارد و نمیشود، از منطق روز فرسنگها عقب ماند و انتظار داشت، صدا و نظرتان شنیده شده و مورد توجه قرار بگیرد؟ منطق ارسطو منطقی ضد پیشرفت است و دنیای امروز دنیای پیشرو است.
این جامعهشناس تصریح کرد: ما نمیتوانیم با دنیا با زبان ۲۵۰۰ سال پیش صحبت کنیم. دنیای امروز دنیای فرهنگها است و منطق ارسطو نمیتواند توقعهای روز را برآورده کنند. حوزههای علمیه به شدت ضد علوم انسانیاند و اگر هم کاری کنند فهم علوم انسانی نیست، نقد علوم انسانی است. برای اصلاح لازم است، حوزه متواضع شود و علوم انسانی را بفهمند. در دانشگاه هم همین است. دانشگاههای ما هم متواضع نیستند و از رسالتشان عقب ماندهاند. هم حوزیها و هم دانشگاهیها باید «شنیدن» را جدی بگیرند. «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ» قرآن به متواضع بودن و دنبالِ شنیدن توصیه میکند. یعنی جامعهای که تعالی میخواهد، باید بشنوند. در واقع هر چه دانشمندتر، مستمعتر و متواضعتر و هر چه جاهلتر، حرفهای توخالی را جدی گرفتن.
ساختار قدرت در ایران ضد دانش است
فیاض میگوید: متاًسفانه امروز هر چقدر بیشتر بشونید و بدانید، حاشیهنشین خواهید شد. به همین دلیل حوزه و دانشگاه دنبال مسائل فکری عمیق نمیروند، چون اساساً حاکمیت خودش را علامه عالمی میداند که احتیاجی به دانشگاه و حوزه در خود نمیبیند. در واقع ساختار قدرت در ایران ضد دانش است و دانش، ضد قدرت. اینجاست که نهادهای آموزشی و پژوهشی بدون فایده شدهاند.
منبع:رویداد۲۴