به گزارش
مردم سالاری آنلاین، فیلم سینمایی «پالتو شتری» اولین تجربه کارگردانی مهدی علیمیرزایی فیلمنامهنویسی که آثاری چون «در مدت معلوم» و «پارادایس» را در کارنامه کاریاش دارد، به تازگی در سینماهای ایران اکران شده است.
در این فیلم که در سال ۱۳۹۷ در سیوهفتمین جشنواره فیلم فجر از آن رونمایی شد، سام درخشانی، بانیپال شومون، بهاره کیانافشار، پریوش نظریه، شاهرخ فروتنیان، لیندا کیانی و افسانه چهرهآزاد ایفای نقش کردهاند.
«پالتو شتری» فیلمی کمدی است که قصهاش مربوط به قشر دانشجو و جوان میشود که میل به باسواد بودن دارد و سعی میکند از این ویژگی برای جلب توجه هم استفاده کند، این فیلم قصه کاراکترهایی را دنبال میکند که شاید در اطرافمان نمونههای زیادی از آنها را دیده باشیم و حضور آنها در فضا و موقعیتی که علیمیرزایی طراحی کرده شاید برای مخاطبان بتواند جالب توجه باشد.
با این کارگردان گفتگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
بالاخره «پالتو شتری» اکران شد، نظرتان درباره اکران این فیلم پس از یک وقفه طولانی در شرایطی که میزان مخاطبان سینما به حداقل رسیده، چیست؟
درست است که فیلم کمی دیرهنگام به پرده سینماها رسیده، اما وقتی اکران شد که جامعه به دلایلی که اشاره خواهم کرد بهتر از قبل میتواند با این فیلم ارتباط برقرار کند. در واقع اکران «پالتوشتری» در این زمانه برای من اتفاقی شگفتانگیز است. شگفتانگیز به خاطر اینکه میبینیم موضوع و داستان فیلم به شدت زنده است و گویی برای همین زمان ساخته و پرداخته شده است. گویی تماشاگران به خاطر اتفاقاتی که در این چند سال، در سطح جامعه رخ داده، الان بهتر از قبل با این فیلم و مضمون آن ارتباط برقرار میکنند و علت عصبیت و خشم کاراکتر منفی و نیز رندی و مبارزه، شخصیت مقابل او را درک میکنند. شاید دلیلش این است که تجربیات فرهنگی - اجتماعی جدیدی در عرصه عمومی کشور رخ داده. پاندمی کرونا و نفوذ بیش از گذشته فضای مجازی در زندگی مردم و بعد از آن، بروز اتفاقات سیاسی اجتماعی اخیر در کشور و بیرون زدن اموری که وجود داشت اما مخفی بود، باعث شکل گیری تجربهای جدید در تماشاگران شده است. تجربهای که باعث میشود در این زمان، مفاهیم و معانی «پالتو شتری»، دیالوگها، شخصیتها و منش آنها بهتر از زمان ساختش آن درک شود.
یعنی زمان اکران را مناسب میدانید و آیا به نظر شما درک بهتر مفاهیم اثر در شرایط حاضر میتواند به موفقیت این فیلم در گیشه کمک کند؟
قطعا زمان اکران به لحاظ گیشه، هنوز قابل پیشبینی نیست اما به لحاظ تایم انتقال پیام این فیلم به جامعه، زمان مناسبی پیش روی ماست. به عنوان مثال جامعه ما الان و در این زمان نسبت به گذشته، تاثیر و قدرت فضای مجازی را بهتر درک کرده. آسیبهای آن را هم بهتر میتواند درک کند. فضای اینترنت و شبکههای اجتماعی، برای آدمهای کم هوش، دنیای توهمزا و فریبندهای بوجود میآورد. مختصات و تاثیرات فردی و اجتماعی خاص خودش را هم دارد. یکی از این ویژگیها، القای هویتهای کاذب به افراد است. یکی دیگر از ویژگیهای توهم زای فضای مجازی این است که فرد گمان میکند چون در معرض اخبار زیادی قرارگرفته، پس انسان آگاهتر و باشعورتری به حساب میآید و یا گمان میبرد، چون افراد نسبتا زیادی در فضای مجازی چیزی یا کسی را پسند میکنند و اصطلاحا لایک میکنند، پس آن چیز اعتبار دارد و یا آن خبر خبر درستی است و یا فلان شخصیت فرد معتبری است. همین توهمات، براحتی به تفرعن، خودشیفتگی و جدا شدن از زندگی طبیعی و حتی خشم میانجامد.
فردی که متوهم شده و فکر میکند برای خودش کسی شده است، خودبرتربینی و همه چیزدانی بزرگی در وی شکل میگیرد و کسانی را که فارغ و آزاد از هیاهوهای پوچ، زندگی طبیعی دارند و او را ستایش نمیکنند و مرید او نیستند، تحقیر میکند. شخصیت منفی پالتوشتری هم چنین آدمی است. از اینکه دیگران به پای او نمیافتند و توهم او را ستایش نمیکنند عصبانی است. این توهم زدگان، کسانی را که دنیای ذهنی خیالی آنها را نمیپسندند، افرادی پسرو، نآاگاه میدانند و شروع میکنند به تحقیر کردن و برچسب زدن و توهین به او. درست مانند کاری که شخصیت پوشالی کوهیار در فیلم پالتوشتری انجام میدهد. به نظر من این دسته مفاهیم که در فیلم پالتوشتری به آنها پرداخت شده امروزه بیشتر از گذشته درک میشود.
با توجه به اینکه تحصیلات شما در رشته فلسفه است و قصه «پالتو شتری» هم در فضای دانشجویان رشته فلسفه یا علاقهمندان به فلسفه روایت میشود، با چه دغدغهای سراغ ساخت این فیلم رفتید که معتقدید امروز مفاهیمش بهتر درک میشود؟
بجای کلمه دغدغه که ممکن است من را وسوسه کند در دام شعارهای ایدیولوژیک بیفتم از اصطلاح ادبیاتی اضطرار خلاق استفاده میکنم. وضعیتی که نویسنده متوجه میشود دچار دریافتی شده است که او را رها نمیکند و میطلبد تا از طریق وی آشکار شود. البته در فیلم «پالتو شتری» یکی از شخصیتها دانشجوی فلسفه است و با آن دیگری بعضا وارد گفتمان فلسفی میشود اما موضوع را میتوان به عموم تحصیل کردگان خصوصا در رشتههای علوم انسانی تعمیم داد. بله این درست است که سرو کار داشتن من با دانشگاه، در اینکه داستانها یا برخی آیکونها و نمادهای ملموس در این طبقه در فیلم خود را نشان دهد، بیتأثیر نبوده است و این ارتباط به من کمک کرده که شاید بتوانم درک بهتری از این فضا داشته باشم.
موضوع محتوایی اصلی که در «پالتو شتری» بیش از دیگر مفاهیم به چشم میآید پرداختن به توهم دانایی به جای دانایی واقعی است که به گونهای روشنفکرنمایی یا روشنفکرمآبی دروغین را به ذهن متبادر میکند. آیا وجود چنین معضلی را در جامعه ما پدیدهای جدی میدانید؟
بحث روشنفکری و شبه روشنفکری بحث پردامنهای است و خاستگاه سوءتفاهمهای بسیار. اجازه بدهید تا آنجا که میشود با ادبیات خودمان و تجربیات جمعی و مشترک خودمان صحبت کنیم. فیلم پالتوشتری یک خط داستانی عامه پسند دارد. آن را نوعی حالگیری از آدمهای مغرور و متفرعنی تعبیر میکنیم که توهم زدهاند بواسطه خواندن ناقص چند کتاب، آن هم کتابهای ترجمهای دست دوم و یا ارجاع فخرفروشانه به اسامی برخی دانشمندان و مشاهیر، به قلههایی رسیدهاند که میتوانند خود را برتر از دیگران قلمداد کرده و باب توهین به مردم را باز کنند. آنها خود را وارسته و بالاتر از مردم عادی میدانند در حالی که درگیر ابتداییترین معضلات روحی هستند. وضعیت در جامعه ما، امروزه از این هم وخیمتر شده و اینجا و آنجا با افراد بیهویتی مواجه هستیم که به اندازه همان دو سه کتاب ترجمهای هم سواد و فضل ندارند و سوادشان در حد خواندن پستهای صفحات شبکههای اجتماعی است. دانشی ناقص و مبهم و پریشان که اصلا دانش حساب نمیشود. این عده با نوعی تبختر به تودهها نگاه میکنند و متقابلا کارشان به خشم و کین توزی میکشد. رابطه تبختر علمی و توهم دانایی این قشر، نهایتا به خشم و عصبیت کور نسبت به مردمان دیگر میانجامد. شاید بتوان از تعبیر «کینتوزی طبقه روشنفکر ایرانی نسبت به مردم عادی» که توسط برخی اندیشمندان مثل داریوش آشوری بکار رفته است، استفاده کنیم.
این خشم و کین توزی همانی نیست که در شخصیت کوهیار در فیلم پالتو شتری وجود دارد؟
دقیقا، در جامعه ما کانونهای خشم و ناکامیهای متعددی وجود دارد. یکی از این کانونها، متعلق به قشری است که تظاهر به دانایی و همه چیز دانی دارد و بواسطه توهماتش خودش را بهتر و برتر از مردم میداند. از آن سو، آماج خشم آشکار و پنهان این جماعت، مردمی متواضع هستند که دربرابر ارزشهای بیگانه تسلیم نمیشوند یا دوست دارند ارزشهای بومی خود را داشته باشند. اندیشمندان مذکور توضیح میدهند، چگونه از همان زمان شکلگیری چنین طبقهای در ایران و بسیاری از کشورهای جهان سوم، کمکم رویای حرکت سریع این طبقه تحصیلکرده بسوی مدرنیته با مقاومت مردمان متعلق به جهان سنت مواجه شد. این مقاومتها بطور طبیعی نوعی خشم و کینه توزی را درمیان آنها برانگیخت و نهادینه کرد. این خشم به تدریج خودش را به شکل ادبیات تحقیر، تمسخر، خودکمبینی، بایکوت و خشونت کلامی بروز داد. سلسله امور به جایی رسید که کار از فخرفروشیهای ساده کلامی به خیانتهای بزرگ ملی کشیده شد. این یک مساله جهانی است و فقط منحصر به ایران هم نیست. به خاطر همین موضوعات است که معتقدم که امروز «پالتو شتری» در این زمان بهتر از قبل میتواند درک شود. چون پوشالی بودن بسیاری از مدعیان فکر و فرهنگ در این سالها آشکار شد و همگان فهمیدند آن همه آوازهای بلند جز از یک هسته ابتذال شخصی برنخواسته است. در فیلم پالتوشتری میبینیم کسی که داعیه فهمیدگی ودانایی دارد، براحتی با کوچکترین مخالفتها و تشکیک در عقاید عجیب غریبش، از کوره در میرود و با گفتمانی شبه علمی، اخلاق را بیمبنا دانسته و آشکارا معتقد است باید با پتک به سر مردم کوبید تا بفهمند و یا وقتی او با یک فرد بیادعا مواجه میشود مدام تحصیلات خود را به رخش میکشد تا او را تحقیر کند ولی باز هم آرام نمیشود.
در کنار این موضوع، «پالتوشتری»، نگاهی نیز به شکلگیری عقدههایی از جنس عقدهها یا ناکامیهای جنسی دارد، آیا از نظر شما این مساله در فیلم یک خط جدی و قابل اعتناست؟
به مساله امرجنسی که قشر جوان با آن مواجه است، در فیلم «در مدت معلوم» که در سال ۱۳۹۲ ساخته شد، مفصل پرداختهایم، اما مسئله «پالتو شتری» متفاوت است. در فیلم پالتوشتری ناکامی و خشمی که در شخصیت تحصیلکرده اما خودبرتربین داستان وجود دارد و به شکل ادبیات شبه علمی، از سوی او به جامعه اطرافش پمپاژ شده و در حال تخریب دیگران است، ریشه در امور مبتذل نفسانی دارد… اگر در فیلم در مدت معلوم شخصیت اصلی با بازی جواد عزتی هشدار میداد بسیاری از بزهکاریها یا هدررفتن استعدادها ریشه در بحران جنسی جوانان دارد، در پالتو شتری، شخصیت اصلی با بازی سام درخشانی نشان میدهد که ریشه عصبیت بظاهر عالمانه رفیق درس خوانده، نه در قدسیت و نه در علمانیت بلکه ریشه در امور مبتذل فردی مانند خشم و حسادت دارد. خشم و حسادت نسبت به زندگی طبیعی و آرام مردمان متواضع و خوشدل. جایگاهی که فرد خودپرست از آن محروم است و به آن رشک میبرد.