به گزارش
مردم سالاری آنلاین،السودانی نخست وزیر عراق، در چرخشی ناگهانی تصویر دیگری از خود نشان داد. او با گفتن نام مجهول خلیج عربی به جای خلیج فارس باعث شد تا تمام تصوراتی که در مورد همراهیاش با ایران وجود داشت، دود شده و به هوا برود و جای آن را بدبینی به بغداد پر کند. کار تا آنجا پیش رفت که بعد از گفتن این کلمات، تهران سفیر عراق را به وزارت خارجه فراخواند تا نارضایتی ایران از این رویکرد را به گوش عراق برساند. نخست وزیر عراق محمد شیاع السودانی نخست وزیر عراق به تازگی در گفتگو با روزنامه وال استریت ژورنال گفت که عراق همچنان نیاز به حضور نیروهای آمریکایی در کشورش دارد و نابودی عناصر تروریستی داعش مقداری زمان خواهد برد. این اتفاقات در حالی افتاد که حتی در عراق دوران الکاظمی که با تهران زوایایی داشت، چنین اتفاقاتی رخ نمیداد. با علیرضا مجیدی کارشناس مسائل عراق و مدیر خاورمیانه اندیشکده جریان در مورد رویکرد اخیر بغداد به همسایگانش به گفتگو نشستیم.
علیرضا مجیدی کارشناس مسائل خاورمیانه در مورد اظهار نظر نخست وزیر عراق نسبت به خلیج فارس گفت: ما باید یک واقعیت را در مورد عراق بپذیریم که در این کشور هویت عربی جاری و ساری است. در فرهنگ سیاسی عراق، اصطلاح «عمق عربی» رایج است که در توضیح آن میتوان گفت اکثریت قاطع جامعه عربی عراق به هویت عربی خود میبالند و دوست دارند روابطشان با کشورهای عرب تقویت شود. باید توجه کرد که این مطالبه فراگیر است و محدود به یک جریان یا جناح خاص سیاسی نیست؛ بلکه با قاطعیت میشود گفت اکثریت قاطع جامعه عربی عراق به هویت عربی خود میبالند و دوست دارند روابطشان با کشورهای عرب تقویت شود.
بحث دومی که باید به آن توجه کرد این است که آیا عراقیها میخواهند متحد تمام عیار یا زیر پرچم کشورهای عربی باقی بمانند یا نه؟ در پاسخ به این سئوال باید گفت نه مسلما اینطور نیست و کشور عراق در مقایسه با دیگر کشورهای عربی خودشان را مهد تمدن میدانند و از این نظر نسبت به بقیه کشورهای عربی احساس تفاخر و بزرگی میکنند. حتی با کمی تسامح میتوان گفت به نوعی از منظر استعلایی یا بالاتر به بقیه کشورهای عربی نگاه میکنند؛ زیرا از نظر تاریخ، فرهنگ، ادبیات و... کاملا متمایز هستند.
اگر بخواهم این دو بحث را با هم جمعبندی کنم باید بگویم عراقیها در عین اینکه خواهان روابط حسنه و دوستی و پیوند با کشورهای عربی هستند، اصلا اینطور نیست که در فضای کشورهای عربی هضم شوند.
حال باید به این پرسش اساسی رسید که آیا گرایش عربگرایی در عراق، تهدیدی برای ایران است؟ من در پاسخ میگویم اینطور نیست؛ یعنی تهدیدی برای ایران به حساب نمیآید! بلکه اتفاقا فرصتهای بیشتری در اختیار دیپلماسی تهران قرار میدهد که وارد آن بحث نمیشوم. در اینجا به ذکر این نکته کلی بسنده میکنم که در عراق، هر دولتی حاکم شود، اگر برآمده از رای مردم باشد، به دنبال رابطه حسنه با تهران خواهد بود؛ زیرا پیوندهای عمیق تاریخی، فرهنگی دو ملت بر سیاستگذاری کشور سایه میاندازد.
مجیدی در مورد چرخش السودانی به سمت کشورهای غربی و شایعه نفوذ آنها بر دولت جدید عراق توضیح داد: من جزو کسانی بودم که همان ابتدای تشکیل دولت از سوی السودانی هشدار میدادم که خیلی خوشخیال نباشیم و دولت السودانی آن تصور ذهنی برخی دوستان ما در مقاومت نخواهد بود. با این حال، با این ایده که دولت السودانی محملی برای فشار به تهران خواهد بود مخالفم. نهایت مطالبه غرب این است که منافعش در عراق به رسمیت شناخته شود و از سوی نیروهای مقاومت هم فشاری به آنها وارد نشود. مثلا مقاومت میگوید نیروهای امریکایی باید عراق را ترک کنند. اما غرب این موضوع را قبول نمیکند و میگوید شما نمیتوانید به ما این فشار را بیاورید. اما این که بخواهند به تهران فشاری از جانب بغداد بیاورند؛ چنین چیزی وجود ندارد و فقط نمیخواهند که از جانب ایران هم فشاری به آنها از سمت ایران وارد شود. البته این در بازه کوتاه مدت و یک سال و یک سال و نیم آینده است و در بلند مدت برنامه های دیگری هم دارند.
این کارشناس مسائل خاورمیانه در مورد چراغ سبز السودانی به حضور آمریکاییها در عراق گفت: آن طرحی که در پارلمان رأی آورد و به عربی به آن «قرار» میگویند؛ از نظر حقوقی محل بحث بود! یعنی عدهای آن را «مصوبه لازم الاجرا» میخوانند و عده دیگری معتقد بودند در حد قطعنامههای معمولی یا «بیانیه» اهمیت دارد و الزامآور نیست! حالا ما از این بحث میگذریم، چون ادبیات مبسوطی دارد. آنچه اهمیت دارد این بود که نهایتا برای جمع میان این دو قرائت، یک اجماع نسبی در فضای سیاسی وقت عراق شکل گرفت که با دولت آمریکا توافق شود و آنها از عراق خارج شوند. یعنی بحث «اخراج» به «خروج توافقی» تبدیل شد.
این موضوع (خروج توافقی) در دولت الکاظمی دنبال شد و رییس هیأت مذاکره کننده هم مشاور امنیت ملی عراق بود که معادل دبیر شورای عالی امنیت ملی در ایران است. او سالهای طولانی در ایران بوده و از قدیمیهای سازمان بدر محسوب میشود. شخص آقای قاسم الاعرجی به توافقی با آمریکاییها رسیدند تا «نیروهای عملیاتی» خارج شوند اما بخشی از نیروهای امریکایی به برای مأموریتهای «اموزشی» و «مستشار» در عراق باقی بمانند! دولت قبلی عراق یعنی دولت الکاظمی هم موافق این موضوع بود.
حالا صحبتهای اخیر محمد شیاع السودانی هم یک حرف دو پهلو است و او قرار است به آمریکا برود و آنجا ممکن است بیشتر این موضوع روشن شود. حرفی که السودانی می زند در قالب همان توافق هم قابل تعریف است و تضادی با آن توافق پیشین ندارد. اما به هر حال باید منتظر ماند و در عمل این موضوع را بررسی کرد.
منبع:خبرآنلاین