به گزارش
مردم سالاری آنلاین،کاش آقای میرسلیم که همه مشکلات جسمی و روحی پسرش را برای توجیه جرم و اتهامش ردیف میکند، همین دلرحمی و ریشهیابی و آسیبشناسی را برای فرزندان مردم هم میداشت و علل عصبانیت و خشونت آنها را هم درک میکرد. کاش زندگی همین جوانانی را که به اتهام قتل منتظر اعدامند، بررسی میکرد و دلایل و ریشههای اعتراض آنها را هم میفهمید
میرسلیم، ۲۳ آذر ۱۴۰۱:
اعدام عوامل ناآرامیها به موقع و درست بود. به نظر بنده فاصله بین دستگیری عوامل ناآرامیها تا اعدام آنها بسیار زیاد است و باید در فاصله ۵ یا ۱۰ روز بعد از دستگیری اعدام شوند منتها قوه قضائیه روال خودش را دارد.
میرسلیم، ۲۷ تیرماه بعد از افشای خبر بازداشت پسرش :
فرزندم بسیار عاطفی و ساده لوح و سست اراده است؛ این ضعف موجب ناتوانی در تامین وضعیت معیشتی او شده و منافقین نیز با استفاده از همین موارد توانستند او را جذب کنند و به انحراف بکشانند و مأموران امنیتی نیز گمان کرده بودند که او عنصر اثرگذاری است. مهدی در دوران بازجویی متوجه شد که فریبخورده و به دام افتاده و کاملا نادم و افسرده شد به گونهای که دائم پس از بازجویی و بهویژه در زندان احساس غربت میکرد و شب و روز را با اشک و ناله میگذراند و همبندیهایش او را وادار کرده بودند از قرصهای آرامبخش استفاده کند و همین موجب شد ضعف جسمانیاش تشدید شود و حتی تعادلش را از دست بدهد. همچنین برخی از همبندیهای او در هنگام مرخصی به من گفتند که دیگران، مهدی را وادار به بیگاری کرده و از او اخاذی می کنند و بدتر از همه به مناسبت شرکت در رأیگیری و انتخابات ریاست جمهوری به او اهانت میکردند. اینها نمونههایی بود از آنچه در زندان رخ میداد و وقتی یقین به صحت گزارشها پیدا کردم و برایم محرز شد که از طرف همبندیهایش ظلمی رخ داده، در نامهای از رئیس قوه قضائیه سؤال کردم که آیا منظور از ٥ سال حبس، زندان توأم با تحقیر و توهین و اخاذی است؟ ایشان هم بزرگواری کردند و جواب دادند.
مرخصی از زندان تابع ضوابطی است که مهمترین آنها مربوط به رفتار خود زندانی است. با توجه به گزارش دادیاران مقیم و وضع جسمی و روحی فرزندم، او را مستحق مرخصی تشخیص دادند. در این فاصله، مهدی درخواست عفو کرده بود که با ملاحظه رفتار و شرائط او نیمی از مدت حبس او مشمول عفو شد. به نظر من، دستگاه قضا باید این نکته را در نظر بگیرد که زندان، مجازات مناسبی برای فردی با این شرایط ضعیف نیست؛ آن هم زندانی که در شرائط کنونی امکان طبقهبندی زندانیان در آن به نحو شایسته وجود ندارد.
من به عنوان یک پدر، حرف میرسلیم را میفهمم اما سوال این است که آیا همه پدران این سرزمین، مانند او این قدرت و فرصت و شانس و اقبال را دارند که به قوه قضاییه بگویند پسرمان در زندان افسرده و ناراحت و گریان است و مستحق بخشش؟!
میرسلیم فقط یک مورد از مسوولانی است که در سالهای اخیر زندگی آنها و فرزندانشان در داخل و خارج کشور، رسانهای شدهاست. مسوولانی که در خطابه و سخنرانی، مردم را به مقاومت و ایستادگی و سبک زندگی اسلامی دعوت میکنند اما گاهی فیلم و عکس و خبری از سبک زندگی آنها منتشر میشود که مغایر و مخالف با شعارها و ادعاهایشان است.
در اینصورت آیا مردم حق دارند که ناراحت و ناراضی شوند؟ آیا جوانان حق دارند که ناامید و افسرده شوند و نتیجه بگیرند که در ایران، جایگاهی ندارند؟ آیا احساس تحقیر و تبعیض نمیتواند باعث خشم و عصبانیت شود؟ پاسخ این سوال را باید با نگاه روانشناسی و جامعهشناسی داد، نه صرفا امنیتی. آنها که دنبال راهحل امنیتی برای حل مسایل جامعه هستند، طبعا با حرفم مخالفند اما آنها که از جنبههای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به جامعه نگاه میکنند، احتمالا موافقند که تبعیض و احساس تبعیض یکی از مهمترین عوامل نارضایتی و ناامیدی و خشم مردم است. (برخورد متفاوت با دو خانم باحجاب و بیحجاب در اتوبوس یادتان هست؟) مردم این معیارهای دوگانه را میبینند و زندگی خود را با زندگی مقامات کشور مقایسه میکنند. این مقایسه صرفا مقایسه وضعیت مادی و معیشتی نیست، بلکه مسایل ذهنی و روانی و مفاهیمی چون آزادی و برابری و اختیار و انتخاب و حق و حقوق شهروندی و سبک زندگی ... مهمترین بخش این مقایسه است.
کاش آقای میرسلیم که همه مشکلات جسمی و روحی پسرش را برای توجیه جرم و اتهامش ردیف میکند، همین دلرحمی و ریشهیابی و آسیبشناسی را برای فرزندان مردم هم میداشت و علل عصبانیت و خشونت آنها را هم درک میکرد. کاش زندگی همین جوانانی را که به اتهام قتل منتظر اعدامند، بررسی میکرد و دلایل و ریشههای اعتراض آنها را هم میفهمید. کاش لااقل حالا که به منطق حکمرانی جدید علاقه ندارد، به احادیث امام علی در خصوص عدالت توجه میکرد:
عدالت، زندگی است.
عدالت برترین سیاست است.
عدالت، فضیلتِ فرمانروا است.
عدالت، حفاظ دولتهاست.
عدالت، مردم را اصلاح میکند و مایه اصلاح و سامان یافتن رعیّت است.
عدالت، رشتهی نظامبخش فرمانروایی است.
عدالتِ فرمانروا، بهتر از فراخی و حاصلخیزی زمانه است.
عدالت پیشه کن تا [همچنان]حکومت کنی.
سیاستِ دادگرانه سه چیز است: نرمیِ توأم با دوراندیشی، عدالت کامل و احسان همراه با میانهروی.
منبع:کانال آهستان