به گزارش
مردم سالاری آنلاین، جمیله کدیور در روزنامه اطلاعات نوشت:آنها با اقدامات و اظهارات خود به فضای دو قطبی موجود در جامعه دامن زدند و فضا را از اعتراضات مسالمت آمیز به سمت خشونت های کور سوق دادند؛به نحوی که تمیز بین معترضان جوان و نیروهای کارکشته معاند دشوار و دشوارتر شد و نیروهای حافظ نظم و امنیت برای تامین امنیت با مشکل مواجه شدند.
مشابه این فضا را در سال های نه چندان دور در کشورهای مختلف منطقه همچون عراق و سوریه و لیبی و …به روشنی دیده ایم و مستندات و مدارکی در تائید این مدعا را در اظهارات مقامات سیاسی و روزنامه نگاران و نظریه پردازان در مورد کشورهای دیگر شنیده و خوانده ایم.
یادآوری چند نمونه از این گفته ها و فکت های تاریخی در شرایط امروز کشور، راهگشاست و نشانه برنامه هایی است که سالها قبل خوابش را برای منطقه دیده اند.
به عنوان نمونه در سال ۲۰۰۷، ژنرال بازنشسته آمریکایی« وسلی کلارک» فرمانده سابق نیروهای پیمان ناتو در اروپا در باشگاهی در سانفرانسیسکو به توضیح «یک کودتای سیاسی نئوکانی که هدف آن سرنگونی دولتهای هفت کشور است، می پردازد.
این طرح توسط دیک چنی، دونالد رامسفلد، پل ولفوویتز و چند نفر دیگر از همکاران پروژه قرن جدید آمریکایی طراحی شده بود». او می گوید:«اندکی پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ هنگام بازدید از پنتاگون یکی از ژنرالها تکهای کاغذ از روی میزش برداشت و گفت:«من همین امروز این یادداشت را از طبقه بالا،از دفتر وزیردفاع(دونالد رامسفلد) دریافت کردم. وزیر دفاع توضیح داده که چگونه میخواهیم هفت کشور را ظرف پنج سال نابود کنیم؛که با عراق، شروع و سپس سوریه، لبنان، لیبی، سومالی،سودان و بالاخره ایران را شامل می شود. »او این خاطره را در مناسبت های مختلف، اعم از مصاحبه و سخنرانی و کتاب تکرار کرده است.
اجرای این سیاست توسط سیمور هرش، نویسنده و روزنامه نگار تحقیقی آمریکایی که موفق به کسب جایزه ادبی پولیتزر شده است، در مورد نقش آمریکا در دامن زدن به جنگ داخلی در عراق و «سالوادوری کردن عراق» ، نقش امریکا و اسرائیل و عربستان در تضعیف سوریه و تلاش برخی مقامات آمریکا برای بمباران وسیع ایران و تشدید حمایت از ناآرامیهای اقلیت های قومی در ایران در کتاب ها، سخنرانی ها و مقالاتش به تفصیل توضیح داده شده است.
مشابه این دیدگاه ها و از منظری متفاوت، سمیر امین اقتصاد دان و نظریه پرداز چپ مصری-فرانسوی هم بر این باور بود تنها هدف قدرتهای غربی پیشبرد سیاست نئو لیبرال خود است و این مستلزم نابودی برخی کشورهاست که مرحله اول آن با حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ اجرا و سپس به سایر کشورهای منطقه گسترش یافت. او معتقد بود انقلاب های عربی زمینه را برای نابودی برخی جوامع خاورمیانه و ظهور گروههای مختلف پیکارجو فراهم کرد. او با اشاره به نابودی جوامعی که در برابر دستورات جهانی سازی لیبرال مقاومت می کنند، این اتفاقات را بهترین راه برای آماده شدن برای مرحله بعدی یعنی نابودی ایران عنوان کرده، معتقد بود ایران از لحاظ منطقهای و استراتژیک در منطقه دارای وزنه است، اما به باور غرب نباید از آن حد فراتر رود. او همچنین سالها قبل گفت برنامه اصلی امریکا نابودی عراق و بلافاصله پس از آن حمله به ایران و نابودی کامل آن است؛ به همین دلیل مساله ساختگی پرونده اتمی را به راه انداختند.
با عنایت به نمونه های اشاره شده فوق الذکر و نگاهی به اوضاع کشورهای یاد شده در سالهای اخیر، به جز ایران- که به رغم گستردگی و تنوع جمعیتی و قومی و مذهبی توانسته دچار جنگ داخلی و تجزیه ملی و سرزمینی نشود و از تجربه هشت ساله جنگ خارجی نیز که همین اهداف را دنبال می کرد، نیرومند بیرون آمده است – بقیه کشورهای موصوف در لیست مورد اشاره مقامات وقت آمریکا برای نابودی، دچار ویرانی و جنگ داخلی شده اند.
به همین دلیل تصور برخی بر این است که با بهره گیری از اعتراضات جاری در ایران، می توان زمینه نابودی و تجزیه آن را نیز فراهم آورد. چند روز قبل، مردخای کیدار، افسر پیشین اطلاعات ارتش اسرائیل و مدرس مطالعات عربی و مطالعات خاورمیانه در دانشگاه بار ایلان،درمصاحبه ای تلویزیونی با بیان موافقت با فروپاشی و تجزیه ایران،می گوید:«درست است که بعضی به “ایران اینترنشنال” پول میدهند، اما کار خیلی راحتتر از این حرفهاست. فقط به قاچاقچی سلاح در عراق بگویید به اینجا و آنجا در مرز ایران سلاح بفرست و هر قیمتی دارد بیت کوین بگیرد… هر کس برایش مهم است در ایران چه می گذرد، می تواند از این دوره شلوغی ها که در این کشور رخ داده است علیه نظام، حاکمیت و علیه آن کشور استفاده کند تا حکومت را از هم بپاشد و علاوه بر آن کشور هم به چند گروه قومیتی تجزیه بشود. من کاملا موافق فروپاشی ایران هستم … فروپاشی ایران ژئو استراتژی خاورمیانه را کاملا تغییر خواهد داد.»
با توجه به تجربیات کشورهای دیگر، سوای حوادث تلخ دو ماه گذشته، اتفاقات روزهای اخیر، به طور خاص اتفاقاتی که به کشته و زخمی شدن جمعی از هموطنان در روزهای ۲۴و ۲۵ و ۲۶ آبان در برخی نقاط کشور از جمله ایذه، اصفهان، مشهد و شیراز منجر شده، ورود اعتراضات از مرحله حالت مسالمت آمیز به شورشهای مسلحانه و خشونت آمیز نگران کننده است و اگر اقدام مناسب و سریع صورت نگیرد، نگرانی از افزایش این اتفاقات می رود.
خطری که امروز بیش از پیش تمامیت ایران را تهدید می کند، ورود کشور به چرخه باطل عملیات مسلحانه از طریق گسترش خشونت، تشدید شکاف های قومی-مذهبی و غلبه فضای هیجانی بر عقلانیت افراد و گروه های آشوب طلب در کف خیابان است که با تشجیع، تشویق و حمایت رسانه های معاند فارسی زبان همراه بوده است. فضایی که هم امنیت روانی و هم امنیت فیزیکی هموطنان را هدف گرفته است.
مطالعات مبین آن است که جهتگیری اعتراضات شهری-مدنیبه سمت خشونت ، امکان موفقیت معترضین در تحقق خواست هایشان را کاهش می دهد و امکان سوء استفاده افراد یا گروه هایی که با خواست معترضین تعارض منافع دارند و به دلیل منافع خود در صدد خارج کردن اعتراضات از ریل مسالمت آمیز خود هستند، می افزاید.
به علاوه، احتمال عملیات مجرمانه پوششی در زیر نام معترضین نیز توسط افراد بزهکار و اراذل و اوباش بعید نیست و تفکیک این افراد از معترضین خشونت گریز برای ماموران تامین کننده امنیت و نظم دشوار خواهد شد. برخی اقدامات چند روز اخیر، مبین رخنه این افراد در جمع معترضین است. این در حالی است که وقوع اتفاقات خشونت آمیز وبه بارآمدن خسارت های جانی و مالی، احتیاط بسیاری از مردم را نسبت به آینده بیشتر می کندو بر فاصله خود از فضای اعتراضی خواهند افزود. ضمن آنکه سرکوب را نه فقط از دید قوای تامین کننده نظم موجه می کند، بلکه به تدریج طیف هایی از مردم معترض نیز که تا کنون برای پیوستن به اعتراضات مردد بودند، از پیوستن به فرایند اعتراض باز می دارد یا برخی معترضین کف خیابان را از نتیجه اقدامات اعتراضی که توسط خشونت طلبان از اهداف مسالمت آمیز اولیه منحرف شود، به اندیشه و جدا کردن خط خود وا می دارد و به تدریج با در حاشیه قرار گرفتن اعتراضات و معترضان اصیل، فضا برای افراط و افراطی های آشوب طلب هموار می شود.
متقابلا، اعمال خشونت قوای حافظ نظم هم اگر از حدود قانون خارج شود، در مواقعی می تواند نتیجه ای بر ضد نظم و امنیت بدهد. در مورد تاثیر سرکوب بر حرکات اعتراضی بسته به عوامل متعدد و بستر وقوع اعتراضات، نظرات متفاوت است.
درست است که در مواقعی، توسل دولت به قوای قهریه هزینه اعتراضات را برای معترضین بالا میبرد ودر نتیجه به افول موقتی اعتراضات می انجامد، ولی در صورت وجود بستر اعتراض و عدم رسیدگی دست اندرکاران به مطالبات انباشته شده معترضان، به محض وقوع جرقه ای، اعتراض از جایی دیگر سر بر می آوردو به محض فراهم شدن زمینه مناسب، می تواند به شعله ور شدن آتش اعتراضات در حجمی به مراتب گسترده تر بینجامد،یا زمینه سوء استفاده آشوبگران فرصت طلب را فراهم کند. به علاوه، در مواقعی نیز سرکوب و خشونت قوای قهریه به افزایش نارضایتی و گسترش دامنه اعتراضات و تعداد معترضان منجر و موجب همبستگی بیشتر معترضین میشود و به ایجادهمدلی و حساسیت دیگران و شکلگیری ائتلافهای رسمی و غیر رسمی میان افراد، گروه ها، سازمانها و جنبشهای مختلف اجتماعی و پیوستن طیف های جدید به معترضین می انجامدکه در برخی اهداف مشترکند و در نتیجه این ائتلاف ها و همبستگیها، شاهد حرکتهای اعتراضی جدیدی هستیم که توسط بیش از یک گروه سازماندهی شده اند و اهداف رادیکالتر، خشن تر و فراگیرتری را دنبال می کنند. این در حالی است که ممکن است به دلیل حضور نیروهایی که لباس رسمی حافظان نظم را بر تن ندارند (به اصطلاح رایج لباس شخصی ها) و امکان تشخیص و تمایز آنها با مردم عادی نیست، آشوب طلبان و اراذل خود را به عنوان لباس شخصی جا بزنند و بر چرخه خشونت افزوده شود.
در خاتمه، توجه به سه نکته ضروری است:
نخست؛تعمیق و توسعه خشونت در فضای اعتراضات، نا امن سازی، انجام عملیات تروریستی و ورود به مرحله عملیات مسلحانه، به منزله شکست اتاق فکر عملیات در تلاش برای پیوستن مردم معترض خاموش به حضور در خیابان و تلاش برای ایجاد روحیه و القای ذهنیت پیروزی به حاضران در کف خیابان است.
دوم؛ اقدامات اقلیتی خشن، کارآزموده و دوره دیده و آشوب طلب موجب نشود حاکمیت نسبت به معترضان جوان مسالمت جو شدت عمل به خرج دهد و صدایشان و مطالباتشان را نشنود.اعتراض یک حق است و باید به رسمیت شناخته شود و برای بیان اعتراض جوانان فضایی امن ایجاد شود.
سوم؛ همانگونه که در انتهای فایل صوتی نشت کرده منتسب به یک مقام عالیرتبه وزارت اطلاعات اعلام شد، «باید به سمت تغییر رفت.» این تغییر باید در شیوه ها، رویکردها، عملکردها و افرادی باشد که سال هاست در رسانه ها و منابر و مصادر خود به تزریق خشم و نفرت پرداخته اند.