حجت الاسلام موسوی لاری اضافه می کند: من چشمم آب نمیخورد که موانع اصلاح طلبان با کوشش آنها برطرف بشود.
وی در بخش دیگری از گفت و گو با روزنامه آرمان، می گوید: اساس و پایه تمام مشکلات اقتصادی که امروز داریم تثبیت قیمتها در آن زمان بود.
لاری می افزاید: آقای حدادعادل، احمد توکلی، آقای باهنر آمدند و گفتند ما میخواهیم به ملت شریف ایران یک هدیه بدهیم، هدیه نوروزی. و اول اینکه جلوی افزایش ۱۰ درصدی حاملهای انرژی را میگیریم این نعمتی است که ما داریم
وی به نقل از یک فرد اقتصادی از میان این سه نفر، که ظاهراً احمد توکلی است آورده است: چه کسی گفته قیمت بنزین ۸۰ تومان؟ قیمت بنزین ۲۶ تومان بیشتر نیست!
متن کامل این گفت و گو در پی می آید:
به نظر شما تمام کسانیکه بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی و تشکیل اتاق فکر اصلاحطلبی اصرار میکنندٰ در یک گروه قرار دارند؟
جریان اصلاحطلبی در جامعه ما با پیشینهای که دارد، ناشناخته نیست. در این طیف هم چهرهها و هم عناصر تاثیرگذار شناخته شده حضور دارند. چه در تهران و چه در استانها و شهرستانها. اصلاحطلبان مجموعهای هستند که شفاف عمل میکنند. به طور کلی سیاسیون در جامعه ما به صورت طبیعی به ۲ خط اصولگرا و اصلاحطلب تقسیم میشوند؛ وقتی میگوییم اصلاحطلب طبعاً هم افراد، هم نهادها، احزاب و تشکلهای مختلف در اینجا مطرح هستند. اتاق فکری که مطرح میکنیم قاعدتا به این معنا نیست که بناست احزاب مختلف جای خودشان را به یک تشکیلات دیگر بدهند. شاید منظور این باشد که جریانات اصلاحطلب که در قالب افراد شاخص یا احزاب و تشکلها، خواستهها و مطالباتی دارند که تقریباً مشخص است، اینها برای پیشبرد خواستهها و مطالبات خودشان که بارها هم عنوان کردهاند، زیر چتر نظام جمهوری اسلامی است و در قالب مطالبات برخاسته از قانون اساسی است، باهم تعامل داشته باشند. این همفکری به نظر من الان وجود دارد؛ بالاخره یک جایی به نام شورای هماهنگی جبهه اصلاحات هست که احزاب مختلف در آن دور هم جمع میشوند. همین تشکلها در خانه احزاب با سایر حزبها هم نوعی بده بستان فکری دارند یا خانه احزاب هم اصولگرا و هم احزاب اصلاحطلب حضور دارند. حرفهایشان و دیدگاههایشان را مطرح میکنند، چهرهها و شخصیتهای مختلف هم هر کدام از تریبونی که دارند استفاده میکنند و نظرشان را طرح میکنند. اما گروهی میخواهند که در فضای کشور، قانون اساسی معطل نماند. قانون اساسی ما نظام ما را جمهوری اسلامی مطرح کرده است. جمهوری بودن در همه جای دنیا یک تعریفی دارد؛ اصول ۶ و ۷ و ۱۰۱الی ۱۰۷ و اصول مربوط به انتخابات مجلس و انتخابات ریاستجمهوری، انتخابات خبرگان، همه اینها راهکارهای تحقق جمهوریت را نشان دادند.
اصلاحطلبان راه برونرفت از فضای فعلی را در چه میدانند؟
اصلاحطلبها میگویند این اصول از قانون اساسی نباید به بهانهای معطل بماند، اصل جمهوریت، اصل تکیه بر رای مردم و اصل مبتنی بودن نظام در آرای مردم باید در جامعه بروز و ظهور داشته باشد بنابراین اگر انتخاباتی برگزار میشود، باید این انتخابات رقابتی باشد و همه سلیقهها، همه دیدگاهها و همه کسانیکه حاضرند بر مدار قانون اساسی فعالیت سیاسی داشته باشند، بتوانند در انتخابات شرکت بکنند و هیچ کس را به خاطر داشتن گرایش اصلاحطلبانه یا غیر اصلاحطلبانه از گردونه رقابت خارج نکنند.
جایگاه اتاق فکر در این تفکر کجاست؟
خوب این یک حرفی است کاملا تعریف شده و مشخص. اگر منظور اتاق فکری باشد برای پیگیری این خواسته، در حقیقت بیشتر اتاق عمل میخواهد. اتاق، پیگیری مطالبه میخواهد، اتاق، تعامل جناح رقیب. یک حرکتی باید صورت بگیرد که این خواسته محقق بشود وگرنه فکر میکنم مطالبه اصلاحطلبان مشخص در ذیل قانون اساسی هست و حرف هم یک کلمه هست که جمهوریت نظام با همه ویژگیهایش مورد توجه قرار بگیرد. یک کلمه است اسمش را بگذارید اتاق فکر یا اتاق هماهنگی در کار یا پیگیری مطالبات، هرچه میخواهید اسمش را بگذارید. نیاز دارد به اینکه این مجموعهای که قانون اساسی را قبول دارد، جمهوری اسلامی را قبول دارد، ولی نسبت به روند امور که حوزههای فرهنگی، سیاسی و مسائل مدیریت داخلی، انتقاد دارد. اینها باید بیایند و حرفهایشان را بزنند و برای انتخابات،دیدگاههایشان را مطرح بکنند، برنامههایشان را بیاورند و ارائه کنند تا مردم به برنامههایشان رای بدهند. ما بهعنوان جریان اصلاحطلب، خواسته و مطالبه مشخصی داریم و آن هم، پیاده شدن اصول مرتبط با مردمسالاری، جمهوریت نظام و جلوگیری از خدشه به این اصول نیاز به یکنوع هماهنگی و تعامل داریم. چه تعامل درون جبههای، چه تعامل با سایر جریانات که جریانات رقیب یا جریان حاکمیت.
در حال حاضر لیدر جریان اصلاحات، چه کسی است با توجه به اینکه شما قرابتهایی با آقای خاتمی و عبدالله نوری دارید، آیا دیدگاه بین این دو چهره شاخص درخصوص انتخابات را تایید میکنید؟
ببینید من اصلا این که آقای عبدالله نوری یک چیزی میگوید یا آقای خاتمی یک چیز میگوید اصلا قبول ندارم. برای اینکه آنهایی که اسمشان را بردید و سایر دوستانی که به نحوی در جبهه اصلاحات بهعنوان چهره شناخته شده مطرح هستند، دیدگاههایشان یک مقداری متغیر است و ما بهعنوان جریان اصلاحات از هر نوع فعالیتی که نشانگر حضور همه افراد جامعه در تمشیت امور کشور باشد، استقبال میکنیم. ما فکر میکنیم که اکثریت جامعهمان اصلاحطلب هستند یعنی عقبه مردمی اصلاحات به مراتب از جریان اصولگرا بیشتر است. آقای نوری دلش میخواهد این مجموعه در صحنه حضور داشته باشد و آقای خاتمی هم همینطور اما ساختن نهادهای جدید و موازی مشکلی را حل نمیکند. اصلاً مشکل ما این نیست که مثلا ساختار هماهنگشدهای برای تعریف نداریم. حالا بیایم از سراسر کشور افرادی را جمع کنیم دوباره بیاییم، نهادسازی جدید بکنیم، بیفایده است چرا که ما احزاب شناخته شده فعال داریم. شورای هماهنگی جبهه اصلاحات هم بهعنوان یک نهادی داریم که این مجموعه را پوشش میدهد. افراد شاخصی که بهعنوان پیشکسوت، پیشقراول، یا لیدر بهعنوان کسی که مورد توجه عامه اصلاحطلبان هستند وجود دارند. من بارها گفتهام جریان اصلاحطلب از انسجام کافی برخوردار است و مشکلی وجود ندارد. موضوعی هم برای اختلاف ندارد. بالاخره اختلاف به وجود میآید که یک جریان، قدرتی در اختیارش هست. حالا هرکسی میخواهد، تلاش کند تا بخش بیشتری از این قدرت را داشته باشد. جبهه اصلاحات که چیزی در اختیارش نیست. نه در حوزه اقتصاد، نه در حوزه فرهنگ و نه در حوزه سیاست داخلی و نه سیاست خارجی. تمام ارکان قدرت الان در اختیار جریان اصولگرا هست. آقای نوری این بحث را سه، چهار ماه پیش مطرح کردند؛ خود او هم الان به این نتیجه رسیده که برای ما، هماهنگی سازکارهای موجود هم کفایت میکند. الان مطالبه ما خیلی مطالبه پیچیدهای نیست، مطالبه ما اجرای اصول مرتبط با جمهوریت نظام است.
مطالباتی بارها از سوی اصلاحطلبان عنوان شده است اما ظاهراً تمایلی برای اجرایی شدن این درخواستها وجود ندارد و احزاب اصلاحطلب هم که فعالیت ندارند. با این حال سرنوشت این مطالبات را چگونه میبینید؟
این موانع را باید برطرف کرد. احزاب باید بتوانند بیشتر فعالیت بکنند بنابراین ما برای انسجام درون جبهه اصلاحات، همین سازکارهای موجود هم جواب میدهد. ما نیاز آنچنانی نداریم، مهم برطرف شدن موانع به وجود آمده است و آن هم در اختیار جبهه اصلاحات نیست. طرف مقابل باید در این قصه گامهایی بردارد، جریان مقابل باید بپذیرد که میدانداری مطلق بهعنوان یک جریان در حوزه سیاست به نفع جامعه نیست. یک جامعهای که دو گرایش در آن هست، اصلاحطلب و اصولگرا. شما اگر دیوار آهنی جلوی اصلاحطلبان بکشید که نیایند و وارد فعالیت نشوند، آن جریان مقابل هم نمیتواند کار کند. مثل یک پرندهای است که شما یک بالش را میبندید و با آن یک بال هم نمیتواند پرواز کند. در نظام جمهوری اسلامی، اگر شما یک بالش که اصلاحات هست را ببندید حتما با آن بال که اصولگرا هست، زمینگیر خواهد شد.
این جریان ۷ سال قدرت را در اختیار داشته و اصلاحطلبان هم سکوت کردند. ادامه این روند را چگونه بررسی میکنید و آیا اصلاحطلبان برنامهای مدون برای حضور در انتخابات دارند؟
آنچه در حوزههای مختلف بویژه در عرصه اقتصاد و سیاست داخلی در مناسبات اجتماعی و.... اتفاق افتاده و امروز شاهد آن هستیم محصول میدانداری یک جریان است و بیاعتنایی به جریان دیگر. خوب این که الان عملی شده؛ پس انسجام درونی اصلاحات به اعتقاد من الان در وضع نرمال و خوبی است و ساختارهایی که هست، جواب میدهد پس نیازبه اتاق فکر دیگر یا تشکیلات دیگر نیست. آقای نوری هم خودشان به این نتیجه رسیده که این مسائل نگاهش به انسجامبخشی درونی که هست. به قول شما آقای خاتمی بهعنوان یک کسی که نماد جریان اصلاحات است، حرفهای اصلاحطلبانهای را میزند. اکثریت اصلاحطلبان هم ایشان را قبول دارند. خود آقای نوری هم با ایشان یک نشستهایی دارند. اصلا خود آقای نوری خودش را در معرض اینکه بگوید قطبی در مقابل قطبهای موجود است، نبوده. یک پیشنهادی هست که ما بیشتر منسجم بشویم، جلوتر که رفته است، انسجام جریان اصلاحات را به وضوح دیده است. موانع باید برطرف بشود. موانع را هم دیگران باید برطرف بکنند و اگر موانع برطرف نشود، فقط اصلاحات نیست که ضربه میخورد، همه لطمه میبیند. یک اکثریت از نیروهای فعال مثبت، با تجربههای مدیریتی و قدرت بالای مدیریتی از گردونه تاثیرگذاری وقتی خارج شود، قطعا این مساله بیهزینه نخواهد بود.
گزینه اصلی مطرح اصلاحطلبان در این نشستها برای حضور در انتخابات کیست؟
اصلاحطلبها تا این لحظه، راجع به فردی اصلاً بحث نکردند، نه آقای جهانگیری، نه آقای نجفی، نه هیچ شخص دیگری اما گمانهزنیهای مختلفی هست. ممکن است هیچ یک از اینها هم نباشد و یک فرد دیگری بیاید بنابراین این بحث به نظر من موضوعیت ندارد. من به شما اطمینان میدهم هر تصمیمی که آن جریان محوری اصلاحات که آقای خاتمی نماد اصلیاش هست بگیرد، آقای نوری هم حمایت میکند. جریان رقیب در انتخابات مجلس آمدند جبهه پایداری و جبهه متحد تشکیل دادند که بتوانند رقابت را تعریف کنند، در جایی جریان اصلاحطلب بهصورت رسمی وارد شده بودند و بگویند که انتخابات ما رقابتی است. آرام آرام همان چیزی که خودشان به صورت تصنعی و ساختگی ایجاد کرده بودند بهعنوان جبهه پایداری و جبهه متحد، معلوم شد که با هم اختلاف دارند و در انتخابات ریاستجمهوری نتوانستند به نتیجه برسند هنوز با هم کشمکش دارند و علیه هم افشاگری میکنند. اگر سایتهایشان را نگاه کنید، میبینید که علیه هم مطلب مینویسند. از آن طرف اردوگاه اصلاحطلبان یک اردوگاه آرامی هست. جریان مقابل میآید یک چیزی را علم میکند که بگوید، آنجا هم چیزی هست و دو دستگی وجود دارد.
این جلسات تنها موضوع انتخابات را بررسی میکند؟ و چه افرادی در این جلسات حضور دارند؟
آقای خاتمی از ۶ و ۷ سال پیش همین جلسات مشورتی را با تعدادی از دوستان داشته است و الان هم، گاهی چند نفر اضافه میشود گاهی کمتر میشوند و گاهی اضافه میشوند و گاهی از شهرستانها دیدار دارند، همه این چیزها هست. بنابراین کپیسازی از اختلاف جبهه پایداری و جبهه متحد اصولگرایی برای اردوگاه اصلاحطلبها یک چیز غلطی است چون چنین موضوعی وجود ندارد.
پاسخ سوالم را نگرفتم. برنامه اصلاحطلبان برای انتخابات چیست؟ چه راهکاری را در نظر دارند؟
ببینید ما کاملاً دلمان میخواهد جریانی که امروز در عرصه مدیریت کشور حضور دارد. متوجه این واقعیت بشود که پرندهای به نام جمهوری اسلامی با یک بال، نمیتواند پرواز کند. اگر وضع به همین منوال ادامه یابد، بالطبع حضور اصلاحطلبان با تمام توان مشکل خواهد شد. من چشمم آب نمیخورد که موانع اصلاح طلبان با کوشش آنها برطرف بشود.
گمانهزنی اصوگرایان و طرح چهرههای اصلاحطلب در انتخابات را چگونه بررسی میکنید؟ اگر کاندیدای اصلاحطلبان به میدان نیاید، امکان دارد از چهره اصولگرا حمایت کنید؟
ببینید ما وقتی که کاندیدایی نداریم، معنایش این است که جریان مسلط بر امور کشور احساس میکند که اصلاح طلبان که اکثریت جامعه پشت سرش هست حالا نیازی به حضورش در صحنه نیست. اگر این طرز تفکر که نیازی به حضور اصلاح طلبان نداریم، حاکم شود، این مساله که جریان اصلاحطلب بیاید و از یک کس دیگر حمایت کند،دیگر چه معنایی دارد؟! خوب این اقلیت آمده خودش را تقسیم کرده به پایداری و غیر پایداری تا با هم رقابت کنند. حالا اصلاحطلبان بیایند از این حمایت بکنند یا از آن یکی حمایت بکنند چه فرقی میکند؟ مهم این است که جریان رقیب اصلاحات بپذیرد که اصلاحات دلسوز جامعه است، برای مسائل جامعه تلاش میکند. پیشبینیهایی که چهرههای اصلاحات راجع به مسائل اقتصادی ،سیاسی ،فرهنگی و اجتماعی میکردند همه اینها محقق شده بود. از همان اول داد زدند که آقا شما روندی که برای اقتصاد در پیش گرفتهاید این روند اقتصادی منطقی نیست. امروز دیگر به گل نشستن کشتی اقتصاد را همه مشکلات اقتصادی را میبینند وقتی انتقادات دلسوزانه و کارشناسانه جدی گرفته نشد و متولیان امر آشنا به معایب خودشان نشدند لذا در جهت اصلاحش بر نیامدند. مجلس هفتم یادتان هست؟
آقای حدادعادل، احمد توکلی، آقای باهنر آمدند و گفتند ما میخواهیم به ملت شریف ایران یک هدیه بدهیم، هدیه نوروزی. و اول اینکه جلوی افزایش ۱۰ درصدی حاملهای انرژی را میگیریم این نعمتی است که ما داریم. اصلا یکی از همانهایی که مدعی اقتصاد هم بود گفت: چه کسی گفته قیمت بنزین ۸۰ تومان؟ قیمت بنزین ۲۶ تومان بیشتر نیست. به نظر من اساس و پایه تمام مشکلات اقتصادی که امروز داریم تثبیت قیمتها در آن زمان بود. اگر آن روز افزایش ده درصدی که به صورت یک شیب ملایم قیمتها را واقعی میکرد پذیرفته بودند. ما امروز با این مشکلات اقتصادی در این حد مواجه نبودیم. الان یکی میگوید مشکلات امروز مربوط به تحریمهاست ،دیگری میگوید مربوط به سوءمدیریت هاست. تحریمها بیشترین نقش را داشته است. سوءمدیریت هم به همان شکل و همین سوءمدیریتها بخشی از عامل تحریمها شده است. یعنی اینها چیزی نیست که از هم تفکیک کنیم و بگوییم آقا شما طرفدار تحریمها هستید یا سوء مدیریت. نه خیر این مجموعه مکمل هم هستند. چه اینهایی که امروز میگویید عامل مشکلات اقتصادی تحریمهاست چه آنهایی که میگویند سوءمدیریت. هر دوی این موارد در آفرینش این قصه یا آمادهسازی شرایط برای وضعیت موجود موثر بودهاند. خوب ما که یادمان نمیرود دولتنهم آمد تمام ارکان تصمیمگیری مدیریت اقتصادی را از سازمان برنامه گرفته تا شورای پول و اعتبار و شورای پول و اقتصاد همه را منحل کرد. برخی کارشناسان بودجه میگفتند این دولت هر چه میخواهد تصمیم میگیرد و هر پولی را هر جایی بخواهد از هر ردیف به هر ردیف دیگر منتقل میکند. چه کسی این کار را کرده همین آقای توکلی، آقای حداد عادل، آقای باهنر. پس من سخنم این است آنچه که بر جامعه ما امروز حاکم است خوبیها و بدیها هرچه هست محصول مدیریت ۸ ساله جریان اصولگراست.
اما حالا اصولگرایان خود را از حامیان دولت جدا میدانند؟ حتی توکلی و باهنر به منتقدان اصلی دولت تبدیل شدهاند.
نمیتوانند خود را جدا کنند. این افراد در آنچه امروز به وجود آمده سهیم هستند. هیچ امکان تفکیکی هم نیست. احمدینژاد از متن اصولگرایی بیرون آمده است. حالا اینها میخواهند خرج خودشان را جدا بکنند اما نمیتوانند. باید تمام جریانهای اصولگرایی پاسخگوی هرچه دراین هشت سال اتفاق افتاده باشند. اصولگرایان در عملکرد دولت با هم شریکند. یک راهی هست که بیایند صادقانه نقد خودشان را شروع کنند و بگویند ما در برخی عملکردهایمان اشتباه کردیم. بهترین و زبدهترین مدیرهای ۳۰ ساله کشور در این مدت کنار بودند. خوب معلوم است وقتی که تمام عناصر زبده که تجربههای مدیریتی دارند کنار میروند و آدمهای جدید روی کار میآیند که مشکلاتی ایجاد میکند. این یکی از گذرگاههایی است که باید از آن عبور کنند. یعنی باید بپذیرند که در رفتار با مدیران با تجربه راه درستی طی نکردهاند.معتقد هستم که اگر اصولگرایان به جای این چیزها بگویند هر بشری ممکن است خطا کند ما هم اشتباه کردیم بهتر است. کسی که خطایش را میپذیرد بهعنوان یک آدم صادق تلقی میشود. مردم هم کسی را که خطایش را میپذیرد بهتر میپذیرند تا اینکه بیاید توجیه کند. اگر دولت یک سری مشکلات در تصمیمگیریها داشته، مجلس هم پشت سرش بوده، آقای احمدینژاد مثلا در سیاست خارجی یک حرفی زد و کمیسیون امنیت ملی مجلس هم همان را دنبال کرد در نتیجه نمیتوان اینها را از هم جدا تلقی کرد. باید بپذیرند که برخی کارها اشتباه بود یا اعلام کنند که میخواهیم راه بهتری را انتخاب کنیم. یکی از چیزهایی که باید به آن توجه شود این است که پرندهای به نام جمهوری اسلامی نمیتواند با یک بال پرواز بکند.
چهرههایی چون عارف، نجفی و جهانگیری که الان بهعنوان کاندیدای اصلاح طلبان مطرح هستند با هماهنگی جبهه اصلاحات آمدهاند یا مستقل هستند؟
چهرهای مثل عارف آدم بسیار متدین، فهمیده و با شخصیتی است که اگر بیاید بر اساس احساس تکلیف میآید. اما برداشت خود من این است که اگر جریان اصلاحات به نتیجه نرسد یا به نتیجه دیگری برسد که فرد دیگری را مطرح کند دکتر عارف حتما از تصمیم عمومی اصلاحطلبان حمایت میکند.
با شرایط موجود حضور اصلاحطلبان در انتخابات چگونه خواهد بود؟
جریان اصلاحطلبی یک جریان ریشهدار در متن جامعه هست. احزاب و تشکلهای اصلاحطلب حرکتشان بر محور قانون اساسی است. موانع هم برای مجمع روحانیون هست و هم برای سایرین. ببینید در مجمع روحانیون چه چهرههای روحانی وابسته به امام(ره) و فکر امام در آن جمعاند. تنها تشکلی است که شخص امام روی شکلگیری آن نظر مثبت داشت. این تشکل با این مشخصات، سوابق و پیشینه حتی یک سایتی که اطلاعیهها داخلیش یا خبرهای معمولی داخلیش رو منعکس بکند ندارد. شما ببینید آقای موسوی خویینیها دادستان کل کشوراز طرف امام بود، آقای امام جمارانی نماینده امام در اوقاف، آقای خاتمی نماینده امام در کیهان بود و بعد بهعنوان وزیر ارشاد و سپس بهعنوان رئیسجمهور و همین طور آقای محتشمی و دیگران.
نتیجه این مسائل را در چه میدانید؟
اگر از من بپرسید میگویم که این مساله هم به مجمع روحانیون لطمه میزند و هم به دیگران. اگر جریان مقابل خودشان را بخشی از نظام میدانند و دلسوز نظام هستند. بنده سلیقه آنها را قبول ندارم و آنها هم سلیقه من را قبول ندارند. اگر اینها میخواهند جامعه پایدار و با نشاط بماند باید در برخی رفتارهایشان تجدید نظر کنند. من فکر نمیکنم اصلاح طلبان خیلی دلشان لک زده باشد که پستی و سمتی داشته باشند. ولی حتما دغدغه نظام را دارند. بنابراین آنچه امروز در عرصه مدیریت و اقتصاد بهعنوان واقعیت خود را نشان داده است محصول نوع نگاه جریان اصولگراست.
گمانهزنی در مورد حضور سید محمدخاتمی در عرصه انتخابات یازدهم را چگونه میبینید؟
آقای خاتمی یک نیروی خوش فکر است که در مدیریت انعطاف پذیر و خودش را حق مطلق و طرف مقابل را باطل مطلق نمیداند. راههایی را که برای اداره کشور به ذهنش میآید با قدرت و قاطعیت بیان میکند. این ویژگی آقای خاتمی است و من فکر میکنم این نگاه اگر در جامعه ما همهگیر شود خیلی از این ندانمکاریها برطرف میشود. آقای خاتمی درهر شرایطی که طیف اصلاحطلب در تمشیت امور جامعه وتصمیمگیریها برای توسعه و بالندگی ایران نقش داشته باشند موثر است اما آقای خاتمی نمیتواند فعلا کاری از پیش ببرد.
در حال حاضر شرایط سیاسی کشور و وضعیت اردوگاه اصلاحطلبان را چگونه میبیند؟
جریان عقدهای خارج نشین که از انقلاب اسلامی وجمهوری اسلامی لطمه خورده هر لحظه دلش میخواهد که این نظام نباشد و جریان متصلبی که فکر میکند خودش فقط نماد این نظام هست و دیگران اصلا نباید باشند. این جریان هم از روی ناآگاهی به مسیری میرود که کمکی به اداره امور نمیکند. بالاخره این نظام متعلق به یک نسل نیست، نسلهای آینده هم باید باشند اما روند موجود متاسفانه نیازهای نسل آینده را به طور کامل برآورده نکرده است. این فرض را که من دارم و اصلاحطلبان نیز این نگاه را دارند اینکه جریان اصولگرایی هم قاعدتا باید در برخی رفتارشان تجدید نظر کنند.