نمایشگاه کتاب علاوه بر کاراییاش برای نمایش و عرضه کتاب، بهترین فرصت برای بحثهایی است پیرامون کتاب و فرهنگ. معاونت امور مطبوعاتی و اطلاعرسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز از این فرصت استفاده کرده و فضایی را آماده کرده است تا علاوه بر ارائه نشریات تخصصی که به نوعی همخانواده کتاب هستند، موضوعات پیرامون کتاب را به چالش بکشد و به بحث بگذارد. نتیجه یکی از این نشستها گپ و گفتی شد با روزنامهنگاری که الان مدیر انتشارات جام جم است. طرح موضوعات مختلفی پیرامون کتاب از زبان مهدی قزلی.
درباره خودش
مهدی قزلی روزنامهنگار بود، روزنامه نگار خوبی هم بود. کار او از نوشتن در نشریات دانشجویی آغاز شد و در روزنامهها و نشریات مختلف ادامه داشت تا سردبیری نشریاتی چون همشهری آیه و همشهری داستان. به گفته خودش داستاننویسی از ابتدا جزو علایقش بوده که بعدها باعث نگارش کتابهایی چون «پنجره تشنه»، «جای پای جلال» و «شریان مکران» شد.
حالا این روزنامهنگارِ نویسنده، مدیر انتشارات جام جم شده است و خیلیها منتظر اتفاق خاصی در حوزه نشر کتاب از این آدم در این جایگاه هستند. گپ و گفت ما با او درباره همین موقعیت است که میخوانید:
کتاب باید کتاب باشد
روز اولی که به موسسه جامجم دعوت شدم نه برای مدیریت انتشارات بلکه برای مشورت دعوت شدم. حرف روز اول من هم همین بود که موضوعات جذابی هست که کمتر کسی سراغ آنها میرود؛ نانفیکشنها، سفرنامهها، گزارشها و قالبهای جدیدی که هم جنبههای ماندگارانه دارند هم با اصل روزنامه و رسانه بیربط نیستند و هم جذابیت خاص خودش را دارد.
این مشورت تبدیل شد به اعتماد مدیرعامل وقت موسسه جام جم و من کارم را در انتشارات جام جم آغاز کردم و الان با ۱۵ کتاب مواجهیم که از خانواده ادبیات هستند اما نه ادبیات مبتنی بر تخیل. این ۱۵ کتاب که با استقبال خیلی خوبی هم مواجه شده است با این نگاه تولید شده و حاصل گپ و گفت با نویسندگانی است که بعضیها بسیار پرتجربه و بعضی هم کتاب اولی بودند.
یک روش خیلی قدیمی اما جدید در تبلیغ کتاب
تبلیغ کتاب واقعا سخت است. در تبلیغ کتاب، من به این نقطه رسیدم که با تبلیغ بسیاری از کالاهای دیگر تفاوت ماهوی دارد. اگر با نگاه اقتصادی هم بخواهیم به کتاب نگاه کنیم و آن را به عنوان یک کالا به فروش برسانیم بهرحال اتفاقی باید بیافتد که با سایر کالاها تفاوت دارد؛ اینکه برای تبلیغ یک کالا شما باید محصول خود را معرفی کنید اما برای اینکه مخاطب و مشتری خود را برای خرید یک کتاب ترغیب کنی باید مخاطب را اغناء کنی. حالا من چطور می توانم مخاطبم را اغناء کنم؟ این نکته را باید بدانیم که آدمها اغناء نمیشوند مگر توسط کسی که به او اعتماد دارند. تا جایی هم که من میدانم، سیستم ایجاد اعتماد در جامعه ما هم سینه به سینه است. پس ما برای تبلیغ کتاب باید یک عده که افراد زیادی به آنها اعتماد دارند را ایجاب کنیم تا سایرین را در مورد یک کتاب خاص اغناء کنند.
مسئله مردم
عرصه کتاب در کشور ما زیادی روشنفکری شده است. (منظور و تعریف من از روشنفکری هر چیزی است که از بدنه مردم فاصله گرفته. چه در موضوع دین باشد چه در حوزه فرهنگ و ادبیات غرب) مثلا مسئله کتاب «ویولنزن روی پل» اعتیاد است که شاید بالغ بر ۲۰ میلیون نفر به یک شکلی با این مسئله درگیر هستند ولی کمتر کسی با یک نگاه درست کتابی درباره این موضوع منتشر کرده است. شاید باورتان نشود که یک نفر از بوی مصرف مواد مخدر همسایه پایینی خود زجر میکشیده و این کتاب را تهیه کرده و گذاشته است روی جاکفشی خانه همسایهاش. یا دختری با دفتر نشر ما تماس گرفت و گفت که کاش این کتاب را به دست پدر من برسانید تا بفهمد که خواستگارهای من به چه دلیل با من ازدواج نمیکنند و دارم تبدیل میشوم به یک دختر مجرد قطعی. این یک مسئله است که واقعا مسئله مردم است و ناشر کتاب باید به این موضوعات بپردازد.
مصائب یک خبرنگار کتاب
در همکاری و همیاری کتاب و خبر باید به این نکته توجه کنیم که اولا یک خبرنگار حوزه کتاب مگر در ماه چند کتاب میتواند بخواند که بخواهد درباره آن کار رسانهای انجام دهد؟ اگر هفتهای یک کتاب هم بخوانند در ماه چهار محتوای رسانهای میتواند تولید کند که اولا صرفه اقتصادی برای او و رسانهاش ندارد و ثانیا اتفاق بزرگی در حوزه نشر نمیافتد ثالثا باید با خواندن یک کتاب آن را بفهمد که یعنی خودش یک کار تخصصی است و کار هر کسی نیست. پس یک مشکل بزرگ همین عدم تناسب کار خبری بر روی این محصول است. نکته بعدی اینکه اصولا رابطه خبرنگار با نویسنده یک رابطه مناسب نیست و همیشه با هم دعوا دارند. شاید به خاطر اینکه کتابخواندن اقتضائاتی دارد که باعث میشود نویسندگان و خبرنگاران با هم کنار نیایند.
یک موضوع دیگر هم وجود دارد؛ اینکه برخی همکاران رسانهایام به خصوص نسل جدیدتر فقط روش روزنامهنگاری نشسته را انتخاب کردهاند. یادشان میرود که باید بایستند و یک مسئله را دنبال کنند و به نتیجه برسانند. برخی اهالی رسانه نشستهاند تا خبر خودش بیاید و التماس کند تا منتشرش کنند.