مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردمسالاری که بهتازگی نیز برای انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ اعلام کاندیداتوری کرده است، در گفتوگوی تفصیلی با «فرهیختگان» به بررسی مهمترین مختصات گفتمانی اصلاحطلبان در انتخابات پیش پرداخت و از حضور این جریان با برند عدالتخواهی خبر داد.
او ضمن بازخوانی انتخابات ۹۲ و ۹۶ از تقاصی که اصلاحطلبان باید بهدلیل حمایت از روحانی پس بدهند انتقاد و تاکید کرد: «جبهه اصلاحات دیگر از هیچ نامزد اجارهای و استقراضی حمایت نخواهد کرد» و بههمین دلیل درجه اصلاحطلبی گزینهها را مهمترین عامل حمایت از نامزدها عنوان کرد. تشریح فعالیتهای نهاد اجماعساز اصلاحطلبان و نسبت آن با سیدمحمد خاتمی از دیگر موضوعات این مصاحبه بود که کواکبیان به تحلیل آنها پرداخت. مشروح گفتوگوی «فرهیختگان» با مصطفی کواکبیان، دبیرکل حزب مردمسالاری در ادامه از نگاهتان میگذرد.
همانطور که میدانید، در دورههای مختلف ریاستجمهوری ما چند گفتمان اعماز گفتمان توسعه، جامعه مدنی و عدالت را پشتسر گذاشتیم، اما خاتمی در یک سال اخیر اصلاحطلبان را به گفتمان عدالت توجه داد. درباره تمرکز گفتمانی اصلاحطلبان برای انتخابات پیشرو و چرایی تاکید خاتمی بر بحث عدالت توضیح بفرمایید.
آنچه مسلم است اینکه بحث عدالت جزء امور ذاتی مکتب اسلام است و حتی اوایل انقلاب گفته شد بهجای جمهوریاسلامی از جمهوری عدل اسلامی استفاده شود و بسیاری معتقد بودند کلمه «اسلامی» در ذات خود عدالت نیز دارد، کمااینکه در ذات اسلامی، مفهوم دموکراسی نیز نهفته است. بنده به یاد دارم زمانی که اوریانا فالاچی، خبرنگار ایتالیایی برای مصاحبه آمد و به امامخمینی(ره) گفت شما چه اصراری دارید که جمهوریاسلامی بگویید، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر که امامخمینی(ره) فرموده بودند در ذات اسلام دموکراسی است و دموکراسی اسلام بالاتر از دموکراسیهای غربی است. بنابراین یکی از پایههای مهم اسلام عدالت است.
بهنظر بنده ما اگر بخواهیم به آزادی واقعی برسیم، باید همراه با عدالت باشد و بدون عدالت به آزادی هم نمیرسیم، کمااینکه در عدالت توسعه نهفته است و بدون عدالت نمیتوانیم به توسعه واقعی برسیم، درحالیکه ما در روایات اسلامی داریم که «فیالعدلِ سعه»، اما پس از 42 سال از پیروزی انقلاب، یکی از مواردی که مردم را بهشدت آزرده و حتی نسبتبه اساس نظام جمهوری اسلامی کماعتماد کرده، فسادهای عجیبی است که روی میدهد؛ البته ممکن است برخی عنوان کنند فساد سیستماتیک نشده و بخشهایی از سیستم مشکل دارد، اما چنانچه مفهوم سیستماتیک بهمعنای شکسته شدن قبح فساد باشد، مساله فرق میکند.
من معتقد هستم ویژهخواری، رانتها، آقازادگی، اختلاسها، رشوهها، حقوق و املاک نجومی برای مردم آزاردهنده است و این موارد سبب میشود به گذشته توجه کنیم تا ببینیم چرا به این نقطه رسیدیم و نقص کار ما کجا بوده است، لذا متوجه میشویم نقص کار ما بحث عدالت است.
بزرگانی همچون استاد مطهری یا استاد آیتالله بهشتی معتقد بودند اگر جامعهای مزین به تابلوی اسلامی هم باشد و آیات اسلامی را تبلیغ کند، ولی از فاصله عمیق طبقاتی رنج ببرد، در آن جامعه لجن است و باید درست شود، از اینرو اگر به گفتمان عدالت تاکید داریم، برای دستیابی به این اهداف و برطرف کردن شکافهای عمیق طبقاتی است، لذا گودالهای عمیق فقری که در جامعه به وجود آمده است باید پر شود.
چطور جریانی که دو دهه بهدنبال توسعه و جامعه مدنی بوده و به این عناوین شناخته میشود، اکنون عدالت را فتح بابی برای توسعه میداند؟
بله، بههرحال نمیتوان گفت این مسائل باید از هم تفکیک شود. اگر بخواهیم درباره تقدم آزادی و عدالت بحث کنیم، حتما عدالت تقدم دارد، اما اگر شما آزادی نداشته باشید، به عدالت واقعی نمیرسید. تاکید سوسیالیستها بر عدالت است و آزادی را نادیده میگیرند و کاپیتالیستها نیز بر آزادی تاکید دارند و عدالت را نادیده میگیرند، ولی نگاه صحیح اسلامی این است که این دو باید درکنار یکدیگر جمع شود، بنابراین گفتمان آزادی، توسعه و عدالت میتواند جزء گفتمان اصلی ما باشد. البته ما بیش از اینکه در انتخابات آینده بهدنبال این باشیم که حتما برنده باشیم، درصدد هستیم نگذاریم عدهای تیشه به ریشه نهاد انتخابات بزنند. یکی از بزرگترین اشکالات در انتخابات اسفند 98 کاهش مشارکت بود که 60 درصد مردم در انتخابات غیبت داشتند، اما بهنظر میرسد این امر برای برخی خوشایند بوده و دوست دارند باز هم روال همینگونه باشد؛ چراکه میگویند برای خرداد 1400 با 30 درصد میتوانیم برنده انتخابات شویم. این اظهارات ضدگفتمانی است، ما باید درصدد مشارکت حداکثری باشیم و فرمایشات رهبری نیز موید این امر است.
پیرامون موضوع عدالت اگر بخواهیم مصداقیتر بحث کنیم، در جریان اصلاحات چهرههایی که بهعنوان افراد گفتمانی پارادایم فکری عدالت شناخته شوند، اندک هستند. این باورپذیری نسبتبه دغدغه اصلاحطلبان درمورد عدالت را در چندماه باقیمانده به انتخابات چطور میخواهید به مردم منتقل کنید؟
اگر شخص سیدمحمد خاتمی را در نظر بگیرید، در دولت وی بحث توسعه سیاسی و آزادیهای جامعه مدنی مطرح شده، اما وقتی بین عملکرد دولتها مقایسه میکنیم، بهطور قطع میتوان گفت بیشترین عدالت اقتصادی در دولت هشتساله خاتمی بوده و این مطلب براساس آمار است و درواقع در آن دوره ما بهترین وضعیت را در رشد سرمایهگذاری، شاخص مهار تورم، کنترل فساد و درجه شفافیت داشتیم؛ بنابراین ممکن است خاتمی بهعنوان چهرهای در زمینه توسعه سیاسی یا جامعه مدنی مطرح باشد، ولی واقعیت این است عملکرد اقتصادی آن دولت در مقایسه با سایر دولتها مطلوبترین وضعیت بوده است.
عملکرد اقتصادی دولت خاتمی بحث دیگری است و نکته اصلی حمایت ایشان و جبهه اصلاحات از روحانی در 2 دوره انتخابات قبلی است و بهنوعی این دولت ثمره حمایت قاطع اصلاحطلبان از روحانی است و مردم نسبت به این وضعیت شاکی هستند، لذا نمیتوان اصلاحطلبان را از دولت روحانی جدا کرد. این مساله را چطور تحلیل میکنید؟
در اینجا باید سه نکته را بیان کنم؛ اولا ما در آن زمان چه چارهای داشتیم؟ واقعیت این است که من کاندیدا بودم، ولی تایید نشدم. حزب مردمسالاری وقتی بین رئیسی و روحانی ارزیابی میکرد، به هر دلیلی به روحانی میرسید.
در سال 92 که عارف هم حضور داشت.
بله، اما در آن زمان نظرسنجی کر دیم و بهخاطر مناظرههایی که روحانی در تلویزیون انصافا بهتر از عارف ظاهر شده و در نظرسنجیها نیز بهتر بود، ترجیح دادیم از او حمایت کنیم.
یعنی مجبور شدید از ماهیت اصلاحطلبی عدول کنید.
مجبور نشدیم، چارهای نبود؛ اتفاقا نکته این است که ما خیرالموجودین را انتخاب کردیم و از این دیدگاه هم پشیمان نیستیم. البته بنده در آذر سال 96 در مجلس و پیش از حوادث دیماه 96 و آبان 98، گفتم من خجالت میکشم بگویم از این دولت حمایت کردم، اما پشیمان نیستم و اقدام ما در آن زمان از سر ناچاری بود.
درحال حاضر چطور؛ باتوجه به اینکه شما یکی از اعضای اصلی نهاد اجماعساز یا 31 + 15 هستید، چرا این نهاد جایگزین شورایعالی اصلاحطلبان شد؟
شورایعالی اصلاحطلبان ایرادهایی داشت و من هم بهدلیل همان ایرادها به آنجا نمیرفتم. البته بنده نیز عضو هیاترئیسه شورایعالی سیاستگذاری بودم، اما پس از آن ایرادها دیگر نرفتم.
مهمترین نقد شما چه بود؟
نکته اول این بود که انتخاب دموکراتیک صورت نگرفت و برخی افراد را عارف و برخی دیگر را نیز خاتمی معرفی کرده بود، از اینرو شرایط عجیب شده بود. اما در نهاد اجماعساز 15 نفر عضو حقیقی در کنار احزاب حضور دارند که این نفرات نیز در قالب یک سازوکار مشخص و از دوستان نظرخواهی شد.
با تایید خاتمی این مراحل پیش رفت؟
خاتمی تایید کرد این افراد باشند و درحال حاضر آنها مشاور هستند. درست است که حق رای دارند، ولی حالت مشاور برایشان درنظر گرفته شده و زیرمجموعه آن 31 حزب هستند، لذا از این نظر معتقد هستیم یک گام به جلو برداشتهایم و مشکلات قبلی را نداریم.
بهطور دقیق مختصات و روش انتخاب 15 نفر به چه شکل بود؟ آیا این مسیر دموکراتیک بود؟
به همه احزاب گفته شد هرکدام از آنها اگر میخواهند، افرادی را معرفی کنند و از اینرو پنج نفر از احزاب و چهارنفر از سوی خاتمی، گروه 9 نفرهای درست کردند که آنها درنهایت این گروه 15 نفره را انتخاب کردند و درواقع آنها ازسوی احزاب چنین اختیاری داشتند، بنابراین این حالت دموکراتیک بود و ما نیز راضی شدیم که حضور داشته باشیم.
اما برخی اصلاحطلبان به این روند انتقاد داشتند، نظر شما درباره نامه 126 جوان اصلاحطلب که از غیردموکراتیک بودن این روند انتقاد کردند، چیست؟ ازجمله اینکه مطرح کردند در این قالب نسبتبه جوانان، زنان و غیرپایتختنشینان کملطفی شده است.
من مخالف این انتقادات نیستم، ولی ما خیلی به این راضی نیستیم؛ اگر به یاد داشته باشید، در بهمن سال 97 حزب مردمسالاری طرح پارلمان اصلاحات را مطرح و اعلام کرد چهارهزار نفر از بدنه اصلاحطلبان در سراسر کشور در قالب این پارلمان حضور پیدا کرده و نامزدهای خود را معرفی کنند تا یک شورای مرکزی انتخاب شود و آنها برای نامزدهای شورای شهر و مجلس و حتی خبرگان بیایند. طرح ما در بین 30 حزب نیز تصویب شد، اما متاسفانه دنبال نشد و بهرغم پیگیری ما رغبتی برای اجرا وجود نداشت.
یعنی طرح مردمسالاری برای تشکیل پارلمان اصلاحات را دموکراتیکتر از نهاد اجماعساز میدانید؟
حتما اینچنین است، لذا این دوستان جوان هم چنین ایدهای دارند و میگویند چرا فقط 46 نفر برای کل کشور تصمیم بگیرند؛ البته توجه ندارند که ما 5-4 کارگروه داریم و یک کارگروه هم برای استانهاست که استان به استان شورای آن شکل میگیرد و در آنجا نیز از اشخاص حقیقی دعوت میشود که مدل کوچکتری از سیستم مدنظر ماست؛ بنابراین انتقاد این جوانان در کلیت قابل توجه است، ولی با اینکه همین نهاد را به این شکل تضعیف کنیم، مخالف هستم.
یکی دیگر از انتقادات به نهاد اجماعساز این بود که احزاب شناسنامهدار و فعال که حداقل سالی یک کنگره برگزار میکنند در این نهاد حضور داشته باشند، ولی شاهد لیستی از احزاب هستیم که عملا هیچ فعالیت سیاسی ندارند.
طبق قانون وزارت کشور باید همه احزاب خود را با آن آییننامه تطبیق دهند و تنها 5-4 حزب از بین این تعداد هستند که هنوز تطبیقهای لازم را انجام ندادهاند، اما با این وجود حزب هستند و حزب بزرگتر یا کوچکتر نباید مطرح شود.
یکی از موضوعات مهم نسبت نهاد اجماعساز با خاتمی است. ظاهرا قرار است مصوبات نهاد اجماعساز به تایید او برسد؟ کلا نسبت شما با خاتمی چطور است و چرا در این زمینه بهصورت صریح صحبت نمیشود؟
در نهاد اجماعساز 46 نفر هستند که تصمیمات را خود میگیرند، چنانچه درباره یک نامزد به نتایجی برسند ممکن است درنهایت با او مشورت کنند، اما فرض بر این است که آن 15 نفر بین احزاب و او مشترک انتخاب شدند و درواقع هم مشاور احزاب و هم مشاور خاتمی هستند.
یعنی خاتمی با واسطه، رهبر نهاد اجماعساز است؟
خیر، اگر بگویید هر مصوبهای باید به تایید او برسد، درست نیست؛ چراکه نه او فرصت این کار را دارد و نه معتقد هستیم این کار باید انجام شود. ولی بهصورت عمومی با خاتمی مشورت میشود و در برخی از بزنگاههای اساسی تصمیم جدی میگیرد.
مثل انتخاب نهایی کاندیدا؟
اگر به آنجا برسد حتما چنین میشود.
بحث دیگری که وجود دارد و اکثر احزاب اصلاحطلب از جمله خود شما اعلام کردهاید این است که با کاندیدای حزبی در انتخابات شرکت میکنید، اما درعینحال احتمال کاندیداتوری افرادی همچون عارف، پزشکیان و ظریف هم مطرح است که برخی این افراد را کاندیدای پوششی نامزد اصلی اصلاحطلبان میدانند، نظر شما چیست؟
ما علم غیب نداریم، کسانی که مطرح شدهاند جزء کاندیداها خواهند بود.
یعنی اصلاحطلبان دچار این همه تشتت شدهاند؟
این طبیعی است. خود ما در حزب مردمسالاری بیش از 3 ساعت در کنگره بحث میکردیم که آیا باید کاندیدا داشته باشیم یا خیر و اگر داشته باشیم مستقل از نهاد اجماعساز باشد یا به نهاد اجماعساز معرفی شود، لذا برخی مسائل مشخص نیست و ما هنوز نمیدانیم از بین کاندیداهای مطرح چه کسی قرار است تایید صلاحیت شود.
نقش شورای نگهبان در ایجاد شور و نشاط انتخاباتی و گسترش میزان مشارکت بسیار مهم است اما کدخدایی گفته بود اساسا در انتخابات ردصلاحیتها در مشارکت تاثیر ندارد، ولی بنده در این باره گفتم فقط 60 نفر از بین اصلاحطلبان در کل کشور برای مجلس یازدهم تاییدصلاحیت شدند.
فقط شما و چند حزب دیگر به نام ائتلاف برای ایران لیست دادید، چرا حزبهای دیگر اصلاحطلب اصلا پای کار شما نیامدند؟
ما در تهران لیست 30 نفره دادیم اما در کل کشور 30 گزینه دیگر بیشتر نداشتیم، بنابراین با این وضعیت چطور میتوان انتخابات پرشور بین جریانات و سلایق مختلف سیاسی برگزار کرد. اگر قرار باشد فقط از یک جریان تاییدصلاحیت داشته باشیم مشخص است که احزاب دیگر انگیزهای ندارند. ما در حزب مردمسالاری گفتهایم انتخابات مشروط به وجود کاندیدا بین اصلاحطلبان است تا از آن حمایت کنیم.
درمورد بحث اختصاصی نیز همینطور است و اگر فردی تایید یا ردصلاحیت میشود باید ملاک و معیار و شاخص آن مشخص باشد و اگر این دلایل برای افکار عمومی مطرح شود ما ناراحت نمیشویم. بنده چهار سال پیش کاندیدا و ردصلاحیت شدم اما نگفتند چرا مرا ردصلاحیت کردند، با این وجود قهر نکردم و همچنان فعالیت میکنم. در مجلس گذشته ما خواستیم این قانون را درست کنیم اما موفق نشدیم.
یکی از پایههای مهم موضوع کاهش مشارکت علاوهبر نگاه شورای نگهبان، عملکرد دولت در 7 سال اخیر است، ارزیابی شما چیست؟
من معتقدم حتما عملکرد دولت در مشارکت تاثیرگذار بوده است اما ما در کشور یک مشکل اساسی داریم و آن هم این است که انتخابات ما حزبی نیست. در جای دیگر مردم یک حزب را روی کار میآورند و حزب رقیب دولت سایه میشود. نه این دولت سایهای که در ایران میگویند، بلکه بهصورت رسمی دولت سایه میشود و مردمی که از عملکرد دولت شماره الف ناراضی باشند با انتخابات قهر نمیکنند، بلکه به دولت شماره ب رای میدهند.
بهنظر من اگر بالای 50 درصد مشارکت وجود داشته باشد، در هر انتخاباتی اصلاحطلبان پیروز هستند و این را با آمار و ارقام بیان میکنم، ولی اینکه نمیآیند اشتباه است. از سوی دیگر مجلسی که دستپرورده مشارکت حداقلی است نیز خوب نیست و اگر مردم میآمدند شاید وضعیت فرق میکرد.
به قهر انتخاباتی اشاره کردید، چرا در تهران فقط ائتلاف اصلاحطلبان و مردمسالاری لیست داد؟
ما 8 حزب بودیم.
بالاخره شاخصترین آن حزب مردمسالاری بود.
بله، دلیل آن این بود که برخی از دوستان میگفتند ما نامزد نداریم یا نامزدها را ردصلاحیت کردند. البته حزب حق دارد وقتی نامزد ندارد بگوید نمیخواهم از نامزدهای حزب دیگر حمایت کنم.
یعنی این اجماع داخل اصلاحطلبان شکل نگرفت؟
عملکرد بسیار ضعیف شورای عالی سیاستگذاری دخیل بود، شورای عالی سیاستگذاری تشکیل شده بود تا در زمان انتخابات نظر بدهد اما دقیقا در بزنگاه انتخابات گفت هر حزبی هر کاری میخواهد برای خود انجام دهد! پس این شورا برای چه بود؟ من معتقد هستم عملکرد دولت در کاهش مشارکت موثر است، ولی این طور نیست که به ارزش افزوده جناح رقیب اضافه شود و به اصولگرایان روی بیاورد.
البته دولت حسن روحانی چهرههای اصلاحطلب داشت و شکی در این نیست و شاخص آن نیز اسحاق جهانگیری، معاون اول است اما واقعا نمیتوان گفت کل دولت اصلاحطلب بوده است.
نظر شما درباره صحبتهای واعظی و انتقادی که صادق خرازی مطرح کرد، چیست؟ چون واعظی مدعی شد اصلاحطلبان نقشی در پیروزی روحانی نداشتند. واقعا اینطور بود و اصلاحطلبان نقش و جایگاهی در پیروزی این دولت نداشتند؟
واعظی در کار اجرایی ممکن است توفیقاتی بهدست آورده و رئیسدفتر رئیسجمهور باشد اما از لحاظ سیاسی چندان وارد نیست که بداند. واقعیت این است که اگر اصلاحطلبان نبودند روحانی اصلا رای نداشت. اتفاقا درحال حاضر هم تقاص حمایت خود از روحانی را پس میدهیم و ما هم باید پاسخگو باشیم. ما در ابتدا از روحانی حمایت کردیم ولی در انتها اینطور نیست که هر عملکردی از سوی دولت مورد قبول ما باشد؛ چراکه ناچار به این انتخاب بودیم.
به بررسی شرایط کاندیداها بپردازیم. درحالحاضر زمزمه حمایت اصلاحطلبان بهویژه حزب اعتدال و توسعه از لاریجانی مطرح است. چقدر احتمال دارد دوباره از یک کاندیدای ائتلافی حمایت کنید؟
درون احزاب 31گانه شورای هماهنگی اصلاحات سه نظر بود. یک نظر این بود که باید تحت هر شرایطی شرکت کنیم ولو با یک نامزد نیابتی، اجارهای یا استقراضی اما در حزب مردمسالاری مصوب کردیم طرفدار این نظر نیستیم.
بهخاطر تجربه حمایت از روحانی منصرف شدید؟
بله، باید کسی باشد که درجه اصلاحطلبی و وابستگی او به احزاب اصلاحطلب برای ما اثبات شود که ما نیز بعدا محکم پشت او بایستیم اما درباره روحانی اینطور نشد، درحالیکه ما حمایت کردیم ولی عملا او طور دیگری برخورد کرد. از سوی دیگر برخی میگویند چون یخ مردم هنوز برای انتخابات باز نشده پس ما کاندیدا نداشته باشیم، ما با این هم مخالفیم و معتقد هستیم ما باید مردم را به مشارکت دعوت کرده و به آنها توضیح دهیم.
راهحل سوم نیز این است که اگر کاندیدای اصلاحطلب بیاید، مشارکت فعالی خواهیم داشت، اما در غیر این صورت دلیلی ندارد خود را به آب و آتش بزنیم که حتما از جناح رقیب یا میانه فردی را بالا ببریم.
درباره کاندیداتوری سیدحسن خمینی چه نظری دارید؟
من درباره سیدمحمد خاتمی، سیدحسن خمینی و محمدجواد ظریف از خودشان هیچ صحبتی نشنیدهام.
با آنها صحبت داشتید؟
بله، صحبت داشتم ولی تا انتخابات اتفاقات زیادی میافتد. آنچه میدانم این است که این سه بزرگوار بنای آمدن ندارند ولی من تکذیب نمیکنم و شاید بخواهند بیایند، البته اگر این افراد حضور داشته باشند موضع حزب مردمسالاری درباره کاندیدای اختصاصی ممکن است تغییر کند.
در آن صورت سمت چه کسی میروید؟
باید دید چه کسی میآید، این را نمیدانیم. این را در کنگره بحث کردیم که اگر خاتمی بیاید و تایید شود ما نامزد اختصاصی نداریم، ولی باید جلو برویم و ببینیم چطور میشود.
دلایلی که خود شما کاندیدا شدید چه بود؟ آیا حضورتان منوط به حمایت نهاد اجماعساز است؟
افراد کاندیدا اول ثبتنام میکنند.
پس شما به کجا اعلام کاندیداتوری کردید؟
این افراد در ابتدا به نهاد اجماعساز معرفی نمیشوند که بعدا ثبتنام کنند، بلکه اول ثبتنام میکنند و اگر در پروسه تایید صلاحیت قرار گرفتند بعد به نهاد اجماعساز معرفی میشوند، لذا تا آن زمان مشکلی نیست.
اگر تایید شدید فکر میکنید حمایت نهاد اجماعساز را داشته باشید؟
من معتقدم بستگی به این دارد افراد دیگری که تایید میشوند چه کسانی باشند. اگر از بنده قویتر بوده و سوابق بیشتری داشته و بهطور مثال سطح سادهزیستی و کار اجرایی و مردمی بودن آنها بالاتر باشد، حتما باید به سمت همان فرد برویم ولی اگر کمتر باشد نهاد تصمیم میگیرد.
وضعیت اصلاحطلبان درمورد عارف چطور است؟ چون غیبت او در نهاد اجماعساز مشهود است، دلخور یا قهر هستند؟
عارف هم مثل خیلی از اشخاصی که اسم آنها مطرح شده اگر خودش بخواهد میتواند به نهاد اجماعساز معرفی شود و آنجا تصمیمگیری میشود؛ اما ظاهرا او بنا ندارد با نهاد اجماعساز کار کند، ولی قطعا از دیدگاه بنده او هم یکی از گزینههای خوب است که میتواند به این نهاد معرفی شود.
به نظر شما عملکرد روحانی و حمایتی که اصلاحطلبان از او داشتند چقدر روی پایگاه رای اصلاحطلبان برای انتخابات پیش رو تاثیر گذاشته است؟
قطعا مردم ناکارآمدیها و عملکرد نامطلوب دولت را به پای اصلاحطلبان مینویسند و میگویند شما مقصر بودید اما باید برای مردم توضیح داد که ما چه نقشی در سیستم اجرایی داشتیم.
مثالی در این زمینه میزنم؛ رفاقت ما با روحانی برای سال 58 و مجلس اول است؛ بنده پس از انتخابات نزد روحانی رفتم و گفتم وعدههایی که به مردم دادید، چطور شد؟ ازجمله مساله رفع حصر را مطرح کردم. او گفت من هم با حصر مخالف هستم. گفتم همه با حصر مخالف هستند اما اقداماتی که شما بهعنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی انجام دادید چیست؟ گفتم شما باید خدمت رهبری بروید و بگویید ضرر و منفعت این کار چیست؛ با این وجود ایشان معتقد بود به تمام شعائر پایبند بوده و پیگیری کرده اما در برخی موارد زورش نرسیده است.
البته اینکه برخی اصولگرایان میگویند عملکرد دولت باید به پای اصلاحطلبان نوشته شود، تنها هنری است که برخی از دوستان اصولگرا دارند؛ چراکه چیزی برای رو کردن ندارند و میگویند اصلاحطلبی به معنای روحانی است؛ کمااینکه آیا میتوان گفت اصولگرایان به معنای دولت دوم احمدینژاد هستند؟
بالاخره از احمدینژاد حمایت کردند و باید پای این حمایت بایستند.
بحث من این است که در دوره دوم گفتند احمدینژاد منحرف شده است، اما اکنون کسی نمیگوید عملکرد دولت دوم احمدینژاد پای اصولگرایان است. ما هم از روحانی حمایت کردیم و پای این حمایت میایستیم، اما اصولگرایان پای عملکرد احمدینژاد نایستادند؛ بنابراین اینکه تکتک اقدامات و موضعگیریها، عملکرد و ناکارآمدیها و ضعف سیستم دولت به پای ما نوشته شود منصفانه نیست.
برای اقناع و همراهسازی مردم برنامه اقتصادی و فرهنگی و تیم خود را میتوانید معرفی کنید؟
بله، ما در حزب خود سه اقدام را مقرر کردیم که انجام دهیم. اول اینکه حتمابرنامه جامعی به مردم معرفی کنیم و بگوییم این برنامه را داریم که از مهمترین این برنامهها عنوان کنگره نوزدهم حزب مردمسالاری یعنی جمهوریت سوم یا بحث بازنگری در قانون اساسی بود. نکته دوم این است که نه تکتک وزرا اما حداقل تیم مشخصی در سیاست داخلی، دیپلماسی، عرصه اقتصادی و فرهنگی و سیستم اداره کشور معرفی میکنیم.
این پیشنهادها را به نهاد اجماعساز ارائه دادهاید؟
آنجا هم این را ارائه میکنیم، ولی اکنون مشغول بررسی آن در حزب خود هستیم. سومین نکته نیز این است که معتقد نیستیم نباید با سایر احزاب اصلاحطلب ائتلاف کرد. منتها ائتلاف پس از انتخابات نیز ادامه دارد و مختص به قبل از انتخابات نیست، کمااینکه در دنیا اینطور است و شخصی که رای آورد برای تکمیل کابینه خود با احزاب میبندد، اما احزاب ما پیش از انتخاب ائتلاف میکنند و بعد از آن جدا میشوند! لذا این برخلاف تجربه دموکراسی کشورهای پیشرفته همچون اروپاست. بنابراین این سه مورد، مورد توجه ماست و ما ائتلاف با احزاب را قبول داریم، برنامه جامع ارائه خواهیم داد و ترکیب کلی کابینه را نیز معرفی میکنیم.
اینکه کارگزاران در نهاد اجماعساز بیشتر نفوذ دارد را قبول دارید؟
حزب مردمسالاری زیر بار حزب برتر، بالاتر و برادر بزرگتر نمیرود و بارها نیز این نکته را اعلام کردهایم، از این رو همه اخلاق ما را میدانند.
شما نتیجه انتخابات 92 و 96 و تصمیم اصلاحطلبان را موفقیتآمیز میدانید؟
ما چارهای نداشتیم؛ چراکه یا باید سکوت میکردیم یا بهعنوان سیاستورز و جریان سیاسی از کاندیدایی حمایت میکردیم، اما واقعیت این است که دولت روحانی اصلا اصلاحطلب نبود و او جزء جامعه روحانیت مبارز تهران بود.
البته بیشتر به عضویت در حزب اعتدال و توسعه شناخته میشد.
بله و بعد حزب اعتدال و توسعه نیز از او حمایت میکرد، در آن شرایط چنین وضعیتی داشتیم، ضمن اینکه در مجلس این انگ به ما زده شد که مجلس دهم برای اصلاحات است. جا دارد این جمله تاریخی خود را دوباره بگویم که خیلیها با ما عکس تاریخی گرفتند ولی زنبیل خود را در جای دیگری گذاشتند، این به دلیل آن است که در کشور ما حزب نیست، لذا در مجلس دهم ما نهایتا 100 نفر بودیم و حدود 190 نفر دیگر اصولگرا یا مستقلهایی بودند که در بسیاری از موارد به سمت اصولگرایان گرایش داشته و در بحثهای سیاست خارجی گاهی با ما همراهی میکردند.
نظر شما درباره مصوبه هستهای مجلس چیست؟ برخی معتقد هستند این مصوبه مجلس فرصتی به طرف مقابل میدهد تا هم به برجام بازگردد و هم تحریمها را لغو کند و در عین حال پرونده ایران به شورای حکام نرود. این را قبول دارید؟
به نظر من موضوع شکایت نمایندگان از دولت بهعنوان اجرا نکردن آن مصوبه هستهای، کاملا غلط بود. اگر شورای عالی امنیت ملی را واسطه این امر قرار دادید، باید پیگیری کنید که چطور این کار انجام شود. سران سه قوه و شخصیتهای دفاعی و نظامی و سیاسی در این شورا حضور دارند و مقاممعظمرهبری اذعان داشتند اگر بهخاطر آموزههای اسلامی نبود کسی نمیتوانست جلوی ساخت سلاح هستهای ما را بگیرد، اما ما آن را دنبال نمیکنیم. ایشان حتی تاکید کردند غنیسازی تا 60 درصد هم مشکلی ندارد. درست است ایشان حمایت کردند و گفتند قانون مجلس خوب است، اما این نکته اساسیتر بود که اختلافات مصلحت نیست و دولت و مجلس باید توافق کنند که یکصدایی وجود داشته باشد.
لذا این اشتباه بود که هم برخلاف شورای امنیت ملی و هم برخلاف مصوبه اصلی مجلس چنین شکایتی مطرح شود؛ چراکه این کارها جز اینکه تحریم را تداوم بدهد، نتیجه دیگری ندارد و منجر به دوصدایی در کشور نیز میشود. در تاریخ جمهوریاسلامی سابقه نداشته که به مقام دولتی و رئیس دستگاه دیپلماسی بگوییم هر فردی تخلف کند باید به زندان برود، این حرف اوج بیاعتمادی است.
گفتگو: مریم عاقلی/فرهیختگان