ویرانههای قلعهی تاریخی و استورهای اِستخر بر فراز کوهی در شهرستان مَرودَشت، هنوز هم خودنمایی میکند. دژ سِتَبر سرزمین پارس با وجود بیمهری و نامهربانیهایی که بر آن گذشته، ولی همچنان استوار و پایدار ایستاده و از تاریخی دیرپا و کهن، سخنها دارد و باید به آن گوش جان سپُرد.
به گزارش اَمرداد، سه دژ در شمال سرزمین جاوید پارس بر روی سه کوه جداگانه (:منفرد) و تک وجود دارد که آنها را سه گُنبدان نامیدهاند. این سه دژ بر فراز سه کوه جای دارد که هر یک از این کوهها به نام قلعهها نامیده شده است و بر این پایهاند : قلعهی اِستخر، قلعهی شکسته و قلعهی اِشکَنَوان. همچنین مردم بومی در دورهی قاجاریه آنها را به نامهای کوه اِستخر، خاله استخر و کوه رامجِرد مینامیدهاند. کوه قلعه استخر در انتهای شمال باختری (:غربی) دشت مَرودشت و کوه قلعه شکسته در همان دشت مرودشت، ولی در شهر رامجِرد و کوه اشکَنَوان در شهر اَبَرج کنونی جای گرفتهاند. شیوهی جایگیری این سه کوه بدینگونه است که یکی در دامنه، دیگری در ارتفاعات آن و سومین قلعه در چکاد آن قرار گرفته است.
«گای لسترنج» از کتابهای بلاذری، اِبن بلخی و حمدالله مُستوفی بهره برده و مینویسد : « قلعهی سوم اِشکنوان. این سه قلعه را روی هم سه گُنبَدان می گفتهاند. آب دژ نخست از درهای ژرف (:عمیق) که جلوی آن را سدی بسته بودند، میآمد و در این دژ عَضدالدوله دیلمی آباَنبارهای بزرگ ساخته بود که سقف آن بر فراز بیست ستون قرار داشت و هنگامی که دشمن دژ را محاصره میکرد، آب آن آبانبارها برای مصرف هزار مرد که درون دژ بودند به مدت یک سال بَسنده بود. نزدیک آن دژها بر فراز کوه میدانی بود برای تمرین سپاهیان که آن را عضدالدوله دیلمی ساخته بود». (1337، رویه 297)
فاصلهی نزدیکترین این کوهها تا میراث جهانی پارسه (تختجمشید) کمابیش 12 کیلومتر و تا دورترین آنها نزدیک 25 کیلومتر است و از پارسه، نقش رستم یکی از آنها – یعنی کوه قلعه استخر – نمایان است.
قلعهی اِستخر، در نوشتههای دوران اسلامی
نامدارترین قلعههای سه گُنبدان، قلعهی اِستخر است که از سطح دشت کمابیش 400 متر ارتفاع دارد.
در سرچشمههای نوشتاری تشخیص این سه کوه به ویژه کوه قلعه استخر تا اندازهای دشوار مینماید. از این نظر گفتارهای (:روایتها) گوناگونی را میآوریم :
گفتار جیمز موریه – موریه در سالهای 1225 و 1226 مَهی (:قمری) مینویسد که در فاصلهی پنج میلی پارسه (تختجمشید) تپهای بزرگ است و بر فراز آن آثار دژی است چنان که از پارسه هم دیده میشود، این تپه یا کوه را امروز اِستخر میگویند.
گفتار اوژن فلاندن – سه کوه سه گنبدان را استخر، خاله استخر و کوه رامجرد مینامند. فلاندن موقعیت این سه کوه را روشن نمیکند و با نگرش به شرح آثار، آشکار است که کوه قلعه استخر را دیده است.
نولدکه – او مینویسد تپه میانی که ارگ استخر در سدههای میانه و هم چنین مخزنهای آب در آنجا ساخته شده بود، نام قدیمیاش را از دست داده و اکنون به میان قلعه نامدار است.
برپایهی نوشتهی شادروان استاد علی سامی، فاصلهی جادهی اصلی تا پای کوه استخر با خودرو دو ساعت است. همانگونه که در نوشتهی زندهیاد استاد سامی آمده، از راه نقش رستم و روستای آبگرم مسیر را روشن میکند، ولی توضیحی نداده است و آثار باستانی را که شرح میدهد، آثار کوه استخر است. (تمدن ساسانی، پوشینه یک، رویه 218)
و سرانجام زندهیاد دکتر محمدتقی مصطفوی مینویسد: «برای رفتن به کوه قلعه استخر باید دنبالهی راه فرعی را که از سوی نقشرستم رو به شمال باختری امتداد دارد، پیمود. پس از گذشتن از آبادیهای سارویه و گرمآباد در کنار روستای کوچک بنی یکه به سمت چپ متوجه شده، به سوی کوهسار میروند و به راهنمایی افرادی از روستای نام برده و راهپیمایی دو ساعت در کوهستان به ویرانههای این قلعه میرسید». (مصطفوی 1343، رویه 48) همانگونه که میبینیم شادروان مصطفوی هم کوه را آشکار نکرده و آثار آن را هم گزارش نمیکند …
قلعهی استخر در دفترها و آثار نوشتاری گذشته، قلعهی ماران، کوه دژ استخر، سِتخر گُزین، قلعه استخریار، خاله سرو و میان قلعه نامیده شده است. دژ استخر در جنوب قلعهی شکسته جای دارد و در رویدادها و پیشامدهای تاریخی همواره مطرح بوده است. در صورتی که از دو قلعهی دیگر چندان مسالهای در درازای تاریخ یادکردی نشده است.
کهنترین نوشتهای که دربارهی این دژ گفتوگو میکند تاریخ بلعمی است که در سال 255 مَهی نوشته شده است. بلعمی دربارهی یک گفتار استورهای و داستانی مینویسد: «چون این خبر (خبری دربارهی همسر گشتاسب) به گشتاسب آمد، او به نزدیک پارس رسیده بود، دل شکسته شد و از پیش او بگریخت و به زمین پارس، کوهی بود، نام آن استخر و بدان جا حصاری محکم بود، آنجا گریخت و به حصار اندر شد».
ثعالبی (در گذشته کمابیش 440 مهی) دو نکته را مطرح میکند در مورد کتاب زرتشت که چنین مینویسد: « گشتاسب آن کتاب را در قلعه استخر جای داد … ». و نکتهی دیگری آن است که چون با برکنار کردن پرویز از پادشاهی، سران کشور میترسیدند که باز به پادشاهی برگردد، شیرویه فرزند خسرو : «بر آن شد که با پدر بد رفتاری نکنند و او را به دژ استخر منتقل سازند و با احترام و تامین آسایش او را پاسداری کنند تا آنگاه که سرنوشت خدایی او برسد».
ابن حوقل در سال 365 مَهی افزونبر شرح قلعههای بر فراز کوهها در سرزمین پارس مینویسد: « از شهرهای استوار استخر است که قلعهای دارد و پیرامون آن بارو است».
فردوسی بزرگ نیز چنین میسراید:
پناه دلیران ایران زمین / گُل است و سپید و سِتَخر گُزین
و در جایی دیگر میگوید :
و در جایی دیگر ستخر گزین / نشستنگه شاه ایرانزمین
و از همینروی، واقعیتها، سبب نامگذاری آن، به اَنگیزهی شهر تاریخی و گسترده استخر، آن را قلعه استخر نامیدهاند. تردیدی نیست که پیش از پیدایش شهر باستانی استخر نیز از این کوه بهره برده میشده است، ولی نام آن زمان آن، در دفترهای جغرافیایی و تاریخی نیامده است.
دربارهی این دژ که نسبت به دیگر دژها بزرگتر بوده نیز، همدانی مینویسد: «و بزرگتر قلعههای پارس است».
اَنگیزهی نامگذاری اثر
دربارهی نام باستانی این دژ آگاهی چندانی در دست نیست. اما بیشتر نویسندگان بر این باور هستند که نام اثر برگرفته از استخر یا حوض بزرگ آبی است که گویا در زمان عضدالدوله دیلمی بر سطح کوه ساخته شده است. همچنین در آن زمان یکی از دژهای غیرقابل نفوذ و مهم مورد استفاده بوده است و از همینروی، نام قلعه اِستخر را به خود گرفته است.
قلعهی اِستخر، دژ سِتبر سرزمین پارس
قلعهی اِستخر از نامدارترین دژهای سرزمین پارس است که در میان دو قلعهی شکسته و اِشکَنوان (شهرک) در سمت شمال باختری شهرستان مَرودَشت به گونهی جدا افتاده از کوه و در میان دشت باروَر (:حاصلخیز) میان دو کوه ایوب در جنوب و کوه دژنِبِشت (حسین کنونی) در شمال سر براَفراشته است که در دوران گذشته به آن سه گُنبدان گفته شده است. دژ استخر هماینک در ارتفاع 2050 متری از سطح دریا جای دارد و رودخانهی کورش (کُرکنونی) که از سمت جنوبی با فاصلهی یک کیلومتری از دشت میگذرد را میتوان دید. ابتدای ورودی به سطح قلعه از سمت شمال باختر در دامنهی کوه آغاز شده و در انتهای ورودی به سطح قلعه به شمال کوه میرسد. در این مسیر به درختچههای بنه و بادام کوهی برمیخوریم. آثار موجود بر سطح قلعه از آنِ دوران ساسانی و دورهی اسلامی (عضدالدوله دیلمی) است که برخی از آنها بر این پایهاند:
آثار در راه صعود پِی و دیوار سنگی که به گمان فراوان دروازههای ورودی قلعه بوده است.
پلکانهای سنگی و دَستکَند در میانه و انتهای ورودی به قلعه و بخش شمال خاوری.
بقایایی از ساختمانهای مسکونی بر سطح کوه و گوناگونی فراوانی آنها به صورت تپههای سنگی.
دیوار سنگی تراشیده شده از جنس سنگ کوه در لبهی شمالی.
شماری جوغن کَندهشده برسطح سنگ کوه .
اُستودانهایی به اندازهی 20×20 در راستای شمال باختر استخر آب و پیرامون درخت سرو.
استخر آب (حوض) دارای اندازهی 53×25 در نمای بیرون و اندازهی 43×16 متر در نمای درون و عمق 9 متر که با مصالح سنگ لاشه و ساروج ساخته شده است. همچنین دیوار سمت خاور حوض از سمت کوه تراش خورده است. در بخش باختری و خاوری آن دو دالان (:تونل) به زیر کوه دیده میشود که بهگمان فراوان آب پیرامون را به درون استخر میآوردند و سه حلقه چاه عمیق در لبهی شمالی حوض در فاصله کمتر از یک متر وجود دارد. استخر تنها اثری است که بر سطح قلعه کمابیش سالم مانده است.
دو حوض کوچک در امتداد هم در سمت شمال استخر بزرگ و با فاصلهی یک متری که دیوارهها و کف آن هم از سنگ لاشه و ساروج است و درازای هر دو 80 متر و بلندای 3 متر که سراسر ویران شده و آثاری از دیواره سنگ لاشه و ساروج کف آنها نمایان است.
آثار ویران شدهای از چند حوض و چاه در سمت باختر و با فاصله 300 متری نسبت به استخر بزرگ.
تکه سفالهای فراوان به رنگهای نخودی و سرخ دارای طرحهایی با شیارهای سوزنی، اِستامپی، برجسته و همچنین تکههایی از ظروف چینی سپیدرنگ با نقشهای آبی در درون آنها. (از پرونده ی ثبتی اثر)
اما شاید ارزشمندترین و چشمنوازترین یادگاری که بر روی سطح قلعه نمایان است، میراث طبیعی و درخت سرو کُهنسالی باشد که از دور قابل دیدن است و خودنمایی میکند. درخت سروی به سِتبری 5 متر و بلندای 17 متر که منابع طبیعی و جهاد کشاورزی شهرستان مَرودشت با کار گذاشتن تابلویی آن را آگاهیرسانی کرده است. درختی با نام «زربین» از خانوادهی سروها با دیرینگی 2500 سال. این درخت به گمان فراوان کهنترین یادگاری است که هماینک در سطح قلعه و کوه وجود دارد و قابل دیدن است و همین نشان از ارزشمندی کوه و وَرجاوندی آن و پیشینهی درازدامان دیگر آثار موجود است.
مشکلات قلعه و کوه اِستخر
از مهمترین دشواریهای دژ ارزشمند استخر را باید کَندوکاوهای غیرمجاز سودجویان و افراد فرومایه دانست که در میانهی مسیر ورودی به قلعه، انتها و بر روی سطح قلعه و به فراوانی به چشم میخورد که آسیبهای جدی را برجای گذاشته است. همچنین چوپانان بومی دامهای خود را برای چَرا به مدت چند شبانهروز بر سطح کوه و قلعه میآورند که در بازدید میدانی نگارنده، نمایان بود.
در پایان باید گفت که بالا رفتن یا همان صعود به دژ استخر در گام نخست نیاز به راهنما یا بلد بومی دارد که از میانهی کوه راه را نادرست نرویم. زیرا هر گونه اشتباهی در رفتوآمد مسیر، زمان فراوانی را میگیرد. همچنین کوهنوردان و گردشگران باید دارای استقامت بدنی مناسب باشند. زیرا کوهپیمایی بیش از 2 ساعت و نیم را در پیش دارند و وسایل مورد نیاز به ویژه آب و خوراکی باید به اندازهی کافی به همراه داشته باشند.
در آمادهسازی این گزارش از کتاب ارزشمند «شهر استخر و سه گُنبدان» نوشتهی زنده یاد دکتر جمشید صداقتکیش، انتشارات فرهنگ پارس و بنیاد فارسشناسی بهره برده شده است که خواندن این کتاب را به همهی علاقه مندان به تاریخ و فرهنگ ایرانی پیشنهاد میکنم.