; ?>; ?> اسیدپاشی در پاتوق عمو شاهرخ - مردم سالاری آنلاين
۰
پنجشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۹ ساعت ۱۸:۳۹

اسیدپاشی در پاتوق عمو شاهرخ

پسر جوان که نقشه قتل دوستش را در سر داشت، وقتی نتوانست آن را عملی کند، تصمیم به اسیدپاشی گرفت. او حالا می‌گوید که از قربانی اسیدپاشی کینه به دل داشته و به همین دلیل نقشه انتقام‌جویی کشیده است.
پسر جوان که نقشه قتل دوستش را در سر داشت، وقتی نتوانست آن را عملی کند، تصمیم به اسیدپاشی گرفت. او حالا می‌گوید که از قربانی اسیدپاشی کینه به دل داشته و به همین دلیل نقشه انتقام‌جویی کشیده است.
روزنامه همشهری نوشت: «شامگاه ششم مردادماه، گزارش یک حادثه اسیدپاشی حوالی خیابان وحدت اسلامی به پلیس اعلام شد و مأموران برای بررسی موضوع راهی آنجا شدند. اسیدپاشی در زیرزمین یک خانه قدیمی رخ داده و قربانی اسیدپاشی پسری جوان بود که صورت، دست و چشم او به‌ دلیل اسیدپاشی سوخته و وی به بیمارستان منتقل شده بود. مأموران در همان بررسی‌های اولیه دریافتند که در جریان این اسیدپاشی ۳نفر دیگر که یکی از آنها فرد اسیدپاش بوده، نیز مصدوم شده و به بیمارستان انتقال یافته‌اند. به همین دلیل آنها راهی بیمارستان شدند و در تحقیق از فرد اسیدپاش دریافتند که انگیزه او انتقام‌جویی بوده است.
با تشکیل پرونده اسیدپاشی در دادسرای جنایی تهران، قاضی غلامی، بازپرس شعبه سوم دادسرا دستور داد که متهم بازداشت و پس از بهبودی به دادسرا منتقل شود. او صبح دیروز و پس از درمان اولیه برای بازجویی به دادسرا منتقل شد و جزئیات اسیدپاشی را شرح داد و گفت که مدت‌ها قبل جوانی به زور او را مورد آزار و اذیت قرار داده و به همین دلیل وی با اسیدپاشی قصد انتقام‌جویی از او را داشته است. با ثبت اعترافات متهم، برای او قرار قانونی صادر شد و تحقیقات تکمیلی در این پرونده ادامه دارد.
دو راهی قتل یا اسیدپاشی
متهم، جوانی ۲۳ساله است و می‌گوید: از ۳روز قبل قصد کشتن قربانی‌اش را داشته، اما درست در روز حادثه نقشه‌اش تغییر کرد و با دیدن یک ظرف آلومینیومی پر از اسید، تصمیم به اسیدپاشی گرفت.
اختلافت با دوستت بر سر چه بود؟
او به من تجاوز و تهدیدم کرد که اگر به پلیس شکایت کنم مرا می‌کشد و جسدم را می‌سوزاند.
با او چطور آشنا شدی؟
اسمش مسعود است. در پاتوق خلافکاران با او آشنا شدم. همان زیرزمین خانه قدیمی که محل اسیدپاشی شد. این خانه قدیمی متعلق به عمه‌ام است که زیرزمین آن را به مردی معروف به عمو شاهرخ اجاره داده بود. اکثر افرادی که به پاتوق عمو شاهرخ رفت‌وآمد داشتند خلافکار و معتاد بودند. راستش را بخواهید عمو شاهرخ آنجا را تبدیل به لابراتوار شیشه کرده بود و مواد مخدر تولید می‌کرد که به مشتریانش بفروشد. من که به خانه عمه‌ام رفت‌وآمد زیادی داشتم، هرازگاهی هم به زیرزمین می‌رفتم که عمو شاهرخ را ببینم. مرد بدی نبود و به درد دل‌های من گوش می‌کرد. من بچه طلاقم و پدر و مادرم سال‌ها قبل از یکدیگر جدا شده‌اند. گاهی پیش مادرم می‌روم و گاهی پدرم. البته عمه‌ام را هم خیلی دوست دارم و مدام به دیدنش می‌رفتم. در پاتوق عمو شاهرخ بود که با مسعود (قربانی اسیدپاشی) آشنا شدم. او برای مصرف مواد به آنجا می‌آمد.
تو هم مواد مصرف می‌کردی؟
بله. شیشه می‌کشیدم. یک روز با مسعود سرگرم مصرف شیشه بودیم که گفت بیا بریم دوری بزنیم. همراهش رفتم اما خبر نداشتم که نقشه شومی در سر دارد. سوار ماشین پژویش شدم و او چرخی در خیابان زد. هردو نشئه بودیم و او وارد کوچه‌ای بن بست و خلوت شد. حدس زدم که نیت شومی در سر دارد. او با تهدید و به زور به من تجاوز کرد و گفت که اگر شکایت کنم مرا می‌کشد. او خیلی ترسناک بود اما من تصمیم گرفتم که این بار انتقام بگیرم.
مگر قبلا هم این اتفاق برایت رخ داده بود؟
وقتی بچه بودم. مشابه همین اتفاق رخ داد و تا سال‌ها از نظر روحی آزارم می‌داد. آن موقع بچه بودم و نمی‌توانستم انتقام بگیرم اما وقتی دوباره این اتفاق رخ داد، با خودم گفتم حالا بزرگ شده‌ام و خودم می‌توانم انتقام بگیرم.
گفتی ابتدا قصد کشتن او را داشتی. درست است؟
بله. ۳روز قبل از اسیدپاشی تصمیمم را گرفتم و گفتم مسعود را می‌کشم. حتی چاقو هم تهیه کردم و روز حادثه به پاتوق عمو شاهرخ رفتم. می‌دانستم مسعود چه روزهایی به آنجا رفت‌وآمد دارد. معمولا تنها می‌آمد و موقعی که شیشه می‌کشید، بهترین زمان برای اجرای نقشه بود. اما روز حادثه که به آنجا رفتم دیدم با ۲ نفر از دوستان خلافکارش آمده است. ترسیدم و بی‌خیال کشتن او شدم. اما وقتی شروع کرد به صحبت، ناگهان چشمم به ظرف اسید که در زیرزمین بود و فکر می‌کنم برای تولید و ساخت شیشه از آن استفاده می‌شد، افتاد. همه وجودم نفرت بود. در یک لحظه تصمیم‌ام را گرفتم، ظرف را برداشتم و اسید داخل آن را به روی مسعود ریختم.
بعد چه شد؟
مسعود فریاد می‌زد که سوختم، سوختم. وقتی اسید را می‌ریختم بخشی از آن روی دستان من و ۲ دوست دیگرش ریخت. اما مسعود بیشتر آسیب دید. ناگهان دوستانش به سمتم هجوم آوردند و به‌شدت کتکم زدند تا حدی که از هوش رفتم. چشمانم را که باز کردم در بیمارستان بودم و یک مأمور بالای سرم بود.
چند وقت است که معتاد شده‌ای؟
حدود ۳سال. شیشه زندگی‌ام را تباه کرد و از وقتی معتاد شده‌ام نمی‌توانم درست زندگی کنم.
شغلت چیست؟
در یک تولیدی پوشاک کار می‌کنم اما حقوقم صرف خرید شیشه می‌شود، حالا هم که به جرم اسیدپاشی دستگیر شده‌ام و برای نخستین بار است که به زندان می‌روم.
کد مطلب: 133773
برچسب ها: اسیدپاشی
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *