شهاب حسینی، بازیگر شناختهشده سینما بعد از آن که به انصراف برخی از هنرمندان از حضور در جشنواره فیلم فجر، نقدهایی وارد کرد، مورد انتقادات و بعضاً هجمههایی قرار گرفت. او در بیانیهای اینستاگرامی، از نظر قبلی خود دفاع کرده و پاسخ منتقدان را داده است.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین، شهاب حسینی که سابقه دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فجر، نخل طلای کن و خرس نقرهای جشنواره برلین را در کارنامه خود دارد، در بیانیه دوم خود نوشته است:
«سلام. باز هم سلام. این بار خاصه به همه کسانی که از دیروز بنده را آماج سیل انتقادات، قضاوتها، فحاشیها و نفرینها قرار دادند و حتی به فرزندان بیگناه بنده هم رحم نکردند. در برابر شما ادب میکنم و با نگاهی چون لقمان به شما مینگرم و پرهیز میکنم از آنچه شما انجام دادید. همینقدر که فهمم شد با این خشونتی که در وجود شماست، چنانچه در مسند قدرت بودید، عملکردی بهتر از آنچه امروز شاهد هستیم نداشتید.
این بار چندم است که بنده را به دلیل ابراز عقایدم به بدترین شکل مورد عتاب و خطاب قرار میدهید و انگ وابستگی سیاسی به بنده میزنید. در حالی که به یقین نخواهید توانست هیچ گوشه زندگیام که بر کسی به خصوص آنان که بنده را از نزدیک میشناسند پوشیده نیست، کوچکترین ردی از وابستگی سیاسی به هیچ نهاد قدرتی پیدا کنید. به مدد خدای بندهنوازم بند ناف ارتزاق اعتباری و اقتصادی زندگیام جز به درگاه رحمتش وصل نیست که وسیله آن را در درون روح و قلبم به ودیعه نهاده.
به لطف یار نان بازو میخورم، جز خود رزاق یگانهاش سر تعظیم و ستایش در برابر هیچیک از بندگانش در هر منصب و مقامی که باشند، فرود نمیآورم که ستایش تنها ذات الهی را سزاست. ارادتمند تمامی انبیا و اولیا خدا در تمام ادوار تاریخ بشریت هستم چرا که آنان را نوابغ عصر خویش و به مثابه شمعهایی میدانم که یزدان پاک، برای نجات بشر از تاریکی جهل روشن کرد و روشنی آنان را فروغ بخشید. آنان نیز با سوختن خود جهان اطراف خود را روشنی بخشیدند و بیش آنان همواره در تقابل با قدرتهای زمانه خویش بودند. قدرتهایی که به گواه تاریخ تعدادی از آنان حتی خود را به زینت شریعت دینی آراسته و در ظاهر به مناسک آن عمل میکردند. با مطالعه تاریخ به خصوص در احوالات ائمه اطهار علیهمالسلام به روشنی با آن مواجه میشویم.
آیا واقعاً در عقوبت غفلت به سر میبریم که این چنین بر دل و دیدگانمان مهر کوبیده شده و ناتوان از تمیز و تفکیک ارکان زندگی خویشیم؟ بنده در نام فامیلم نام کسی را در شناسنامه دارم که خود یگانه مظهر ایستادگی در برابر قدرت نامشروع نامطلوب وقت بود. عشق و ارادت قلبی به مردان بزرگ خدا خاصه پیامبر اکرم و امامان معصوم، از وقت تولد به واسطه پدرم در تار و پودم تنیده شده و حتی به قیمت جان حاضر به فروختن آن به بهای ناچیز وابستگی سیاسی و فکری به هیچ نهاد قدرتی چه در ایران چه خارج از ایران نبوده و نیستم.
تا خدا بندهنواز است به خلقش چه نیاز؟ به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست، عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست. از این بابت عرض کردم که تا جامعهام بداند تا آخر عمر و به هیچ بهایی دست از عقیده قلبیام نخواهم کشید چرا که جز آن ریسمان امید دیگری ندارم. بنابراین انتصاب هر کسی که از اعتقاداتش سخن میگوید به نهاد قدرت صرفاً به خاطر تشابه گفتار در ظاهر، قضاوتی است که طبعاً از کمآگاهی نشأت میگیرد.
زندگی این بنده کوچک چون دیگران، پرورده پروردگار است و چنانچه خضوع و خشوعی باشد، ذات لایزال او را سزاست. بنده هم به عنوان یک ایرانی، دل در گرو سرزمینم و مردم آن دارم. منتقد بسیاری از موارد و مسائلی هستم که بر سر جامعهام آمده. منتقد عدم وجود صبوری لازم برای شنیدن اعتراضات به حق مردم هستم. خود نیز جزئی از همین مردمم. منتقد نوع رویارویی با مردم پرسشگر در سال ۸۸ هستم. منتقد اتفاقات تلخ و نوع مواجهه با آن هستم. منتقد کشته شدن هموطنانم در آبانماه هستم.
منتقد آن دستپاچگی و عجله هستم که منجر به فاجعه سقوط هواپیمای مسافری شد و داغ عزیزانمان را بر دلهامان نهاد. منتقد اتفاقات بدی هستم که برای فرهنگمان افتاده. در عین حال، حال عمومی را درک میکنم چون خود یکی از عوامل هستم. این را معتقدم الان وقت کنار کشیدن نیست. تحریم فستیوال و عدم حضور راه چاره نیست. چرا که جا برای دیگرانی باز میشود که انگیزههای دیگری دارند. الان باید بود و حرف زد. الان باید طیف هنرمندان یکصدا مطالبات و انتظارات خود را در یک قالب واحد مطرح نماید.
دست از ظاهربینی برداریم. نگاه اجمالی به کارنامهها خود مشتی است نمونه خروار. چطور میتوانیم دم از انصراف بزنیم در حالی که کارهایی در کارنامه خود داریم که بودجه آن مشخصاً از نهادهای قدرت تامین شده؟ این اگر ریاکاری نیست پس چیست؟ کجای کارنامه بنده حقیر چنین کارهایی یافت میشود؟ تنها درباره دو اثر که ممکن است چنین ظنی به وجود آورده باشد.
همین قدر بگویم که فیلم «دلشکسته» را تنها به دلیل اینکه سعی داشت برای جوانان علاقهمند به حضور در بسیج الگوی رفتاری درستی بر پایه ادب و احترام به افکار مخالف ترسیم کند، با دستمزدی بسیار ناچیز کار کردم و نقش پرافتخار شهید بابایی را به دلیل ارادتم به شهدایی که با نثار جانشان مدافع راحت جان و مال مردمشان بودند. شهدایی که اگر امروز حضور داشتند، شاید اوضاع به گونه دیگری بود. کجای کارنامه حقیر تعاملات نزدیک با نهادهای قدرت یافت میشود که این چنین رأی بر وابستگی فکری و عقیدتی بنده میدهید؟
بنده هر تصمیمی در زندگی گرفتم با استقلال رای و خودخواسته بوده چرا که منبع الهامات مرا در ظاهر زندگی جستجو نمیکنم. به اندازه مثنوی هفتاد من میتوان نوشت اما در حوصله مخاطب نمیگنجد. دیرزمانی است که حوصلهمان کفاف رویارویی با حقایق را نمیکند و این در حالی است که آفرینش بزرگ با من متانت و صبر به کار خود است. او خود را با ما هماهنگ نمیکند. این ماییم که چنانچه خود را به عشق با سمفونی بزرگ آفرینش یکدل و همساز نکنیم، چون نوازندگانی نابلد و فالشنواز، نتهای زیبای زندگی را آنقدر بد اجرا میکنیم که دیر یا زود، ناگزیر از ترک این گردونه عظیم خواهیم شد؛ هر که هستیم، هر کجا هستیم و بر هر مسندی که تکیه زدیم.»
سید شهاب حسینی