ترور شهید فخریزاده در سالی که گذشت اتفاق جدیدی نبود. سالها پیش در حوزه هستهای، متخصصین ایرانی، به دست دشمنان ترور شده بودند، اما اینکه پس از وقفهای چندساله، مجدداً در کشور شاهد تروری از جنس دهه گذشته بودیم، سوالبرانگیز است. در واقع سوال اصلی اینجاست که علیرغم بیاثر بودن ترور در پروژه هستهای ایران، چرا باز اسرائیل دست به این اقدام جنایتکارانه زده و پاسخ یا پاسخهای احتمالی ایران به این اقدام چه خواهد بود؟ این سوالها را با «فربد طلایی» پژوهشگر مطالعات راهبردی و امنیت بینالملل از دانشگاه ردینگ انگلستان در میان گذاشتیم. گفتگوی «مردمسالاری آنلاین» با طلایی را بخوانید.
- به نظر شما ترور شهید فخری زاده به چه دلیل اتفاق افتاد و تاثیرات آن بر سیاست منطقهای ایران چه خواهد بود؟
ترورهایی که در حوزه هستهای اتفاق افتاده است، با نگرانیهای کشور اسرائیل در مورد پروژه هستهای ایران ارتباط مستقیم دارد. آنها در توافقاتشان با آمریکا به این نتیجه رسیدهاند که به طور مشخص و موردی در مورد دانشمندان هستهای ایران اقدام کنند. البته این بدین معنا نیست که از اطلاعات ماهوارهای و جاسوسی در منطقه که توسط آمریکاییها فراهم شده، استفاده نمیکنند. متاسفانه از سالیان بسیار دورتر اطلاعات دانشمندان هستهای، مدیران و شخصیتهای کلیدی در پروژه هستهای لو رفته و به نظرم در دولت آقای احمدینژاد (شاید به اشتباه) لیست بسیاری از دانشمندان، فعالین و افراد کلیدی به آژانس انرژی اتمی داده شد. متاسفانه آژانس به اشتباه یک موسسه مستقل نظارتی در نظر گرفته میشود، در صورتی که این چنین نبوده و به شدت تحت کنترل آمریکاییها و دستگاههای امنیتی قدرتمند جهان است. اطلاعاتی هم که در آنجا وجود داشته باشد، در دست سیآیای و به طریق اولی در اختیار موساد هم هست و به نظر من این به ضعف دیپلماسی خارجی و عدم شناخت بینالمللی در حوزه هستهای و امنیتی بازمیگردد. علاوه بر اینکه حساسیتهای برنامه هستهای در خارج از ایران درست درک نمیشود، در خود ایران هم درست مورد بررسی قرار نگرفته است. نه در دستگاه امنیتی و نه در دستگاه سیاست خارجی درست درک و ارزیابی نشده و وقتی ارزیابی امنیتی درستی وجود نداشته باشد، نتیجهاش این میشود که وزیر اطلاعات در تلویزیون میگوید ما مکان و زمان حدودی ترور را گفته بودیم. این نشان میدهد که ارزیابیها درست نیست. شهید فخریزاده یک شخصیت کلیدی و حساس در حوزه هستهای بود که اطلاعاتش لو رفته، اما پوشش امنیتی مناسب برای ایشان فراهم نشده بود. این هم که این ترورها در پایتخت ایران و در قلب امنیت کشور، آن هم در ایامی اتفاق میفتد که درگیری ایران با حوزه بینالمللی بیشتر شده، نشان میدهد که ما در هماهنگیها دچار مشکل جدی هستیم. البته من فکر میکنم دلیل اینکه اسرائیلیها مشخصا دست به این اقدام غیرانسانی زدند به تصویر بزرگ آنها از وضعیت منطقه برمیگردد. اما به نظرم این ترورها در سیاست خارجی و در سیاستهای کلان ایران تاثیر جدی نخواهد گذاشت. چون سیاست خارجی بر مبنای دیدگاههای راهبردی و از طرف رهبری تنظیم میشود و وزارت خارجه موظف است آن را به شکل دیپلماسی در منطقه و جهان اجرا کند،
در ساختار راهبردی سیاست خارجی ایران تغییر ایجاد نخواهد کرد. اما متاسفانه هزینه این سیاستها در قالب ترور دیده میشود که در این مورد بخصوص هم شاهد بودیم.
- چند روز پیش یک کشتی اسرائیلی منفجر شد و ایران به سرعت متهم شد. البته تصاویر نشان میداد که انفجار کشتی از داخل بوده است. آیا فکر میکنید ایران قرار است انتقام بگیرد و اگر انتقامی در کار باشد به این شکل است یا وضعیت دیگری را شاهد خواهیم بود؟
به نظر من اساسا مرتبط دانستن اینها به نفع مصالح و منافع ملی ایران نیست. نه نیروهای داخل، نه نیروهای مستقل خارج و نه علاقمندان به منافع ملی کشور، هیچکدام حق ندارند بدون داشتن اطلاعات کافی این مسائل را به ایران نسبت بدهند. این ممکن است یک سیاست مشکوک باشد که برای متشنج کردن فضای منطقه، توسط دولت اسرائیل برنامهریزی شده است. ایران کشور بسیار قدرتمندی است که اتفاقا حوزه قدرتش در منطقه هیچ ارتباطی با ترور ندارد. یعنی قدرت منطقهای ایران، برعکس اسرائیل روی ترور پایهگذاری نشده است.
قدرت منطقهای و استراتژیک ایران در حوزه فرهنگ منطقه است. علیرغم اینکه بسیاری از کشورها به دنبال قرارداد امنیتی با حکومتها هستند، ایران بین خود و مردم در منطقه یک ارتباط راهبردی ایجاد کرده و بیشتر به سمت پلتفرمهای فرهنگی و مذهبی تمایل دارد.
در حوزه نظامی هم مشخصا تولید موشک، پهپاد، رادار و این خودباوری ایرانیها در ساخت تجهیزات نظامی است که برای غربیها ایجاد نگرانی کرده است. چون ایران ساخت تسلیحات و موشک را نه به شکل موردی که به شکل صنعتی انجام میدهد. اینکه ایران از لحاظ اقتصادی، نیروی انسانی، بالا بودن امکانات علمی و ساختن آلیاژهای ویژه در تسلیحات نظامی را در داخل کشور فراهم کرده، از دید دستگاههای امنیتی دنیا نگران کننده است. اگر ایران برای خرید هر کدام از قطعات به یک کشور خاص وابستگی داشت، آنقدرها جای نگرانی نبود، چون با تحریم میشد از توسعه آن جلوگیری کرد، اما بومیسازی صنعت هستهای و دفاعی نگرانی ایجاد کرده است. این قدرتی که در مورد آن صحبت کردیم، در این حوزه است. حالا اگر میبینید که در منطقه اتفاقات مشکوکی مثل این موردی که شما اشاره کردید میافتد، بیشتر به پروژههایی بازمیگردد که دستگاههای امنیتی دول متخاصم برای ما برنامهریزی کرده و در اختیار دستگاه های پروپاگاندا قرار میدهند.
دستگاه پروپاگاندا هم بار روانی ایجاد کرده و بازار اقتصادی کشور را دچار نگرانی میکند. ما باید این را برای مردم توضیح بدهیم که این یک جنگ پیچیده است و اگر اینها توضیح داده نشود، قطعا سوءتفاهم ایجاد خواهد کرد.
- شما در زمینه درگیری با دستگاه پروپاگاندا صاحب تجربه هستید. میتوانید بفرمایید که این دستگاه فارسی زبان چطور کار میکند؟ و چطور از ترور شهید فخریزاده تا انفجار کشتی اسرائیلی در این پارادایم، توجیه میشود؟
حوزههای جنگ متفاوت است، یک حوزه نظامی است، حوزه دیگر امنیتی است، یک حوزه ممکن است اقتصادی، یا زیست محیطی و... باشد. اما در هر جنگی اگر دستگاه پروپاگاندا نداشته باشید، حتما شکست میخورید. اگر شما نتوانید در جنگ روانی حریف را مغلوب و وحشت زده کنید، عوامل دیگر کار نخواهد کرد. به عنوان نمونه، چرا مردم یمن در برابر این فشار اقتصادی و در برابر این همه ناجوانمردی غیرقابلباور دوام آوردند؟ از مردم یمن که فقیرتر و تحت ظلمتر نداریم، چرا آنها شکست نمیخورند؟ یک دلیل مهم آن این است که ذهن مردم یمن تحت حمله پروپاگاندا و ماهوارههای دشمنانشان نیست. عربستان و امارات روی حمله و تخریب یمن حساب نظامی باز کردند، اما چون فکر کردند که مردم این کشور به لحاظ توسعه آموزشی عقب هستند، لزومی برای سرمایهگذاری رسانهای وجود ندارد. در واقع ذهن مردم یمن ۲۰ سال درگیر دروغ، تحریف، شعبدهبازی و عملیات روانی نیست. اما هزینه جنگ نظامی با ایران حتی برای منطقه و جهان سرسامآور و ویرانگر است. چون با کشوری طرف هستید که عملا قدرت برتر منطقه است. پس نمیتوانید فقط یک استراتژی نظامی و تحریم اقتصادی طراحی کنید و حتما یه زیرساختی به نام پروپاگاندا و به عنوان جنگ روانی نیاز دارید. این زیرساخت هم حدود 20 سال پیش با شبکههای کوچک و کمتاثیر آغاز کرد و بعد با صدای آمریکا، رادیو فردا و بیبیسی قوت گرفت و اخیرا هم که شاهد دو شبکه سعودی و اسرائیلی هستیم.
در واقع همه اینها برای آماده کردن ذهن مردم ایران جهت مواجه با حکومت است. یعنی مکمل اصلی فشارهای اقتصادی و نظامی، این دوز سمی است که آرام آرام وارد ذهن جامعه شده است. برای همین شما که در ایران هستید، نسلی را مشاهده میکنید که میل مواجهه با حکومت دارد یا حکومت را مقصر میداند و تصور میکند همه گرفتاریها از سیاست خارجی حکومت است. این مهمترین چرخ است. یعنی برای شکستن یک جامعه حتما باید این چرخهای پنجگانه را (که اصلیترینش جنگ روانی-رسانهای است) باید در نظر گرفت. به همین خاطر هر اتفاقی هم که بیفتد، به این زودیها جنگ روانی تمامی نخواهد داشت.
- اخیرا در مردمسالاری آنلاین مصاحبهای با آقای ظریف داشتیم و ایشان در آن گفتوگو از رویکرد امنیتیسازی ایران صحبت کردند. ایشان معتقدند انرژی هستهای بهانهای برای امنیتیسازی ایران است. به نظر شما ما چه باید بکنیم که در دام این امنیتیسازی نیفتیم؟
مهمترین رویکرد سیاسی ایران نسبت به تهدیدات خارجی، در نظر گرفتن تاثیر تهدیدات (نظامی، اقتصادی، سیاسی و رسانهای) در نسبت با همبستگی ملی است. یعنی دستگاه سیاست خارجی، دستگاههای امنیتی و شخصیتهای سیاسی، عین یک تب سنج باید خودشان را نسبت به معیار همبستگی ملی موظف بدانند. چون هدف هر آنچه در خارج از کشور اتفاق میافتد، به هم ریختن این همبستگی ملی و قوام ملی ایرانیها است. این به هم زدن همبستگی، تاثیرات بسیار وحشتناکی در داخل ایران خواهد داشت. باید در نظر داشته باشیم که امکانات و تواناییهای آنها از ما بیشتر است و مرتبا این فشار را خواهند آورد. اما چون ما نمیتوانیم توطئههای خارجی را جداگانه شناسایی کنیم و پاسخ بدهیم، باید در حوزهای که در اختیارشان نیست (همین همبستگی ملی) محکم باشیم. پس برای اینکه گرفتار بازی آنها نشویم، باید توجه کنیم که مواجهه مردم با سیاست داخلی و نوع پیگیری حقوقی، باعث بالا رفتن رضایت عمومی در کشور شود. در واقع نباید اجازه بدهیم که موضوعات کوچک و کم اهمیت باعث افت روحیه ملی بشود. به طور حتم در این صورت توانمندی مردم و جامعه برای مقاومت کردن حفظ خواهد شد. چرا که آگاهی از سیاهنمایی، دروغ و توطئه در یک پروسه چند ساله برای مردم ایجاد خواهد شد. البته خب بخشی از اتفاقات هم دروغ و توطئه نیست. مثل فساد مالی و اداری، سیاست بازیهای جریانهای سیاسی و اصرار به ضربه زدن به منافع ملی به خاطر مسائل حزبی و عقیدتی باعث خوراک دادن و فعال کردن دستگاه روانی و پروپاگاندای دشمن است.
گل به خودیهای ما بازی را به نفع دشمن تمام میکند، نه گلهایی که دشمن تلاش میکند به ما بزند. ببینید شهادت آقای سلیمانی یا آقای فخریزاده، همبستگی مردم را بالا برد. اینها باعث شد مردم ایران نسبت به دشمنی خارجی آگاه بشوند.
شما ببینید از کجا همبستگی ملی ایرانیها پایین میرود؟ کجا ما ضربه میخوریم؟ وقتی مثلا به شکل عجیبی یک شخصیت سیاسی در ایران متهم به فساد میشود، اما کسی پیگیرش نیست. یا شخصی به یک سرباز سیلی میزند، اما اتفاقی برای او نمیافتد. یعنی حکومت دل در گرو موضوعاتی که میتواند بدون هزینه به نفع مردم تمام شود و امتیازی با جان و دل به مردم بدهد، ندارد. انگار مرتبا اصرار و تاملی وجود دارد که هر روز مردم را از رفتارهای حکومت منزجرتر و خشمگینتر کنند. اینها نکاتی است که برای رسیدن به همبستگی ملی باید به آن توجه کرد.
گفتگو: موسی حسن وند