۲
۱
چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۸ ساعت ۲۳:۱۴
آینده روزنامه نگاری در گفت‌‌وگوی «مردم سالاری آنلاین» با هوشنگ اعلم:

روزنامه‌ها و نشریات مکتوب ماندگار خواهند بود

"شهروندخبرنگار" تنها یک دل‌مشغولی شهرنشینان در عصر تکنولوژی است
رونق گرفتن فضای مجازی و بازار داغ دنیای شبکه‌های رنگارنگ اجتماعی هر روز روزنامه‌ها و رسانه‌های مکتوب را به حاشیه می‌راند.
هوشنگ اعلم با نیم قرن سابقه معتقد است روزنامه نگاری مکتوب تداوم خواهد داشت.
هوشنگ اعلم با نیم قرن سابقه معتقد است روزنامه نگاری مکتوب تداوم خواهد داشت.
رونق گرفتن فضای مجازی و بازار داغ دنیای شبکه‌های رنگارنگ اجتماعی هر روز روزنامه‌ها و رسانه‌های مکتوب را به حاشیه می‌راند. در این میان مشکلات اقتصادی و گرانی کاغذ نیز روزنامه‌ها را از ادامه حضور در این عرصه پر رقابت ناامید کرده است. اما سوال اینجاست که آیا این دنیای پر زرق و برق مجازی عمری طولانی خواهد داشت یا تب تندی است که زود عرق کرده و افول می‌کند؟ آیا خبرهای کوتاه و بدون منبع که میان مردم دست به دست می‌شود روزی جایگزین تحلیل‌ها و گزارش‌‌های روزنامه‌ها خواهد بود؟ یا روزنامه‌ها بار دیگر می‌توانند مخاطبان را برای بازگشت به آغوش مطبوعات اقناع کنند؟ برای دریافت پاسخ این سوالات، «مردم سالاری آنلاین» ساعتی را میهمان صحبت‌های روزنامه‌نگار پیشکسوت «هوشنگ اعلم» بود که با نیم قرن سابقه روزنامه نگاری، تجربیات زیادی در این عرصه دارد و دو دهه است سردبیر مجله ادبی آزما است. اعلم معتقد است که زمان به مرور نشان خواهد داد که شبکه‌های مجازی و مطبوعات حتی می‌توانند مکمل یکدیگر باشند. به اعتقاد او روزنامه‌ها اگر راه خود یعنی گفتن از مردم و برای مردم بودن را پیدا کنند مخاطب، دوباره به آنها اعتماد خواهد کرد. گفت‌وگوی «مردم‌سالاری آنلاین» با هوشنگ اعلم را که در آستانه روز خبرنگار و با محوریت وضعیت رسانه‌های مکتوب در این دوره انجام شده، بخوانید:
 
با داغ شدن بازار دنیای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، برخی پیش‌بینی می‌کنند که عمر مطبوعات نوشتاری رو به پایان است. به نظر شما شبکه‌های اجتماعی می‌توانند پایان بخش عمر رسانه‌های نوشتاری باشد؟
از نظر من و چیزی که در دنیای پیشرفته‌تر می‌بینم، شبکه‌های اجتماعی کارکرد خودشان را دارند و روزنامه‌ها و مطبوعات نیز کارکرد خودشان را، کما اینکه رسانه‌های دیگری چون رادیو و تلویزیون کارکرد خودشان را دارند و هیچکدام مانع دیگری نخواهند بود بلکه زمان به مرور نشان خواهد داد که حتی می‌توانند مکمل یکدیگر باشند.
تصور غلطی پیش آمده و متاسفانه این دیدگاه به مسئولین هم تسری پیدا کرده است، که وقتی رسانه‌های مجازی هستند و پدیده‌ای به نام «شهروند خبرنگار» شکل گرفته دیگر روزنامه‌ها کارکرد ندارند، اما واقعیت اینجاست که دنیای مجازی به لحاظ ظاهری و تا حدی می‌تواند مخاطب را قانع کند؛ که اگر مخاطب نگاه عمیقتری داشته باشد همین بخت اندک را نیز از دست خواهد داد.
«شهروند خبرنگار» خبر را در لحظه مخابره می‌کند. درست است که هیچکدام از رسانه‌های دیگر از نظر سرعت به گرد پای او هم نمی‌رسند و این اتفاق در ظاهر وجود رسانه‌ها را بی‌اهمیت می‌کند؛ اما این تصور غلط است. اصطلاح «شهروند
تصور غلطی پیش آمده و متاسفانه این دیدگاه به مسئولین هم تسری پیدا کرده است، که وقتی رسانه‌های مجازی هستند و پدیده‌ای به نام شهروند خبرنگار شکل گرفته دیگر روزنامه‌ها کارکرد ندارند، اما واقعیت اینجاست که دنیای مجازی به لحاظ ظاهری و تا حدی می‌تواند مخاطب را قانع کند؛ که اگر مخاطب نگاه عمیقتری داشته باشد همین بخت اندک را نیز از دست خواهد داد
خبرنگار» در همه دنیا یک اصطلاح نادرست است و جایگاه و مسئولیت خبرنگاری را تنزل می‌دهد، خبرنگاری یک حرفه تخصصی است و تحصیلات آکادمیک دارد، دوره‌ای که شهروند خبرنگار طی نکرده است. ما وقتی اصطلاح شهروند خبرنگار را به کار می‌بریم اگر سایر جوانب را نبینیم شان خبرنگاری را پایین آورده‌ایم.
مخابره خبر در لحظه تنها یک بعد ماجرا است و خبرنگاری و تنظیم و ارائه خبر امر دیگری و کاملا تخصصی است. شهروند خبرنگار نه می‌تواند و نه تخصص پرداختن عمیق به موضوع را دارد. ما در یک خبر ساده باید به 6 سوال پاسخ دهیم، اما «شهروند خبرنگار»  فقط خبر را در سطحی‌ترین شکل ممکن مخابره می‌کند. به اعتقاد من شهروند خبرنگار تنها یک دل‌مشغولی شهرنشینان در عصر تکنولوژی است.
اما خبرنگار یک ساعت بعد از مخابره خبر هم که به مکان مورد نظر برسد، وظیفه و تخصصش ایجاد می‌کند که به دنبال چگونگی ماجرا باشد.
اگر موضوع، گزارش این رویداد باشد که باید از دیگر توانایی‌ها استفاده کند و پکیجی را به مخاطب ارائه دهد که مخاطب در جریان چگونگی و چرایی ماجرا قرار گیرد. به این مرحله که توجه کنیم متوجه می‌شویم که «شهروند خبرنگار»  نه می‌تواند و نه تخصص این را دارد که در این حیطه تجاوز کند و نه اصولا می‌تواند مخاطب را اقناع کند. شما گزارش مشروح و کامل یک رویداد را تنها در روزنامه می‌توانید بخوانید و با جزئیات امر آشنا شوید؛ حتی رادیو و تلوزیون هم به دلیل محدودیت زمانی نمی‌توانند این کار را انجام دهد.
 
برخی از رخدادها اهمیت تاریخی دارند، آیا فضای مجازی می‌تواند از سندیت تاریخی برخوردار باشند؟
چیزی که تحت عنوان «شهروندخبرنگار» مطرح شده است کار خودش را می‌کند، ولی روزنامه‌ها و نشریات مکتوب ماندگار خواهند بود.
پرداختن به مشروح خبر وظیفه یک رسانه مکتوب است، چون این رسانه مکتوب است که ماندگار است و تبدیل به آرشیو تاریخی می‌شود. اخبار رادیو و تلویزیون هم از این سندیت برخوردار نیستند. اخبار و گزارشهای مکتوب به دلیل همین ماندگاری در تاریخ از ارزش استثنایی برخوردار هستند. این قابلیت را هیچکدام از رسانه‌های دیگر ندارند.
وقتی صحبت از روزنامه نگاری و رسانه مکتوب به میان می‌آید، از کار تخصصی حرف می‌زنیم که هم نیاز به دانش تخصصی و هم تجربه کافی دارد. کسانی که از دانشگاه فارغ التحصیل می‌شوند تنها دانش آکادمیک دارند، اما هم خودشان می‌دانند و هم تجربه نشان داده است که هنوز یک روزنامه نگار توانمند نیستند. یک روزنامه‌نگار براساس تجربه قدرتمند می‌شود و توانایی پیدا می‌کند و طبیعی است که هیچکدام از رسانه‌ها نمی‌توانند این توانمندی و پتانسیل را برای روایت یک رویداد داشته باشند.
 
دنیای
مخابره خبر در لحظه تنها یک بعد ماجرا است و خبرنگاری و تنظیم و ارائه خبر امر دیگری و کاملا تخصصی است. شهروندخبرنگار نه می‌تواند و نه تخصص پرداختن عمیق به موضوع را دارد. ما در یک خبر ساده باید به 6 سوال پاسخ دهیم، اما شهروندخبرنگار فقط خبر را در سطحی‌ترین شکل ممکن مخابره می‌کند. به اعتقاد من شهروندخبرنگار تنها یک دل‌مشغولی شهرنشینان در عصر تکنولوژی است
مجازی و پدیده «شهروند خبرنگار» می‌تواند رسانه‌های مکتوب را قدرتمندتر ‌کند؟ رسانه‌های مکتوب چطور می‌توانند از این فرصت استفاده کنند؟

این پدیده می‌تواند رسانه‌های مکتوب را قدرتمندتر کند. شاید تا پیش از این به انتشار یک خبر خلاصه بسنده می‌کردند، اما حالا می‌دانند که به اطلاعات بیشتری برای ارائه نیاز دارند و بنابراین، هم باید توان کاری خود را افزایش دهند و هم نوع کار خود را بهبود دهند.
زمانی که تلوزیون وارد عرصه رسانه‌ها شد همه گمان می‌کردند رادیو فراموش خواهد شد اما رادیو روز به روز خود را تقویت کرد تا جایی که الان می‌گویند یک نمایش رادیویی، ماندگاری و تاثیر بیشتری بر ذهن مخاطب دارد تا یک سریال تلویزیونی؛ چون قدرت تخیل مخاطب را بالا می‌برد.
همه رسانه‌ها در زمان حضور رسانه جدید با این چالش روبه‌رو شده‌اند. اما بعد از مدتی دست و پنجه نرم کردن با این چالش کارکرد خود را پیدا خواهند کرد.
پدیده «شهروند خبرنگار» و فضاهای پرشمار مجازی نه تنها خطری برای رسانه‌های مکتوب نیستند، بلکه می‌توان به عنوان یک فرصت برای رسانه‌های مکتوب به آنها نگاه کرد. آنها نیازمند یک تغییر روش هستند، نیازمند تغییر دیدگاه که باید انجام شود. ممکن است کمی ضعف داشته باشند و مخاطب ساده پسند را از دست بدهند.
 
کشورهایی مثل ژاپن که از دسترسی به اطلاعات بالایی هم برخوردار هستند روزنامه‌ها با تیراژهای میلیونی دارند. در کشور ما با وجود دسترسی بسیار محدودتر به فضای مجازی و همچنین وجود فیلترینگ اما رسانه‌های مکتوب به حاشیه رفته‌اند. مقصر این رخداد از نظر شما روزنامه‌ها هستند یا مخاطبان سطحی شده‌اند؟
مخاطب و رسانه دوسوی یک ماجرا هستند و هیچکدام بدون حضور دیگری و کنش دیگری معنای ندارد. ژاپن پیشرفته‌ترین تکنولوژی ارتباطی را دارد و در عرصه اینترنت و فضاهای مجازی حرف اول را میزند، اما با این حال روزنامه آساهی با تیراژ میلیونی منتشر می‌شود.
دلیل این اتفاق این است که رویکرد روزنامه‌های خود را تغییر داده‌‌اند، البته از پیش‌تر‌ها هم نگاهشان به رسانه‌های مکتوب نگاه درست‌تری بوده است، پس با وجود دنیای مجازی رسانه‌های مکتوب همجنان جایگاه خود را حفظ کرده‌اند و با قدرت و تیراژ بالا پیش می‌روند.
این به نوع نگاه ما به مطبوعات نوشتاری باز می‌گردد. ما در ایران اشکالاتی در مطبوعاتمان داریم که متعلق به امروز و دیروز نیست و از زمانی که کاغذ اخبار منتشر شد وجود داشته است، این یک نقص مادرزادی است. در همه دنیا کشورهایی که مخترع روزنامه بودند روزنامه را به عنوان وسیله ارتباط مردم با مردم اختراع کردند؛ در واقع روزنامه‌ها نقش رساندن اطلاعات از گروهی از
پرداختن به مشروح خبر وظیفه یک رسانه مکتوب است، چون این رسانه مکتوب است که ماندگار است و تبدیل به آرشیو تاریخی می‌شود. اخبار رادیو و تلویزیون هم از این سندیت برخوردار نیستند. اخبار و گزارشهای مکتوب به دلیل همین ماندگاری در تاریخ از ارزش استثنایی برخوردار هستند. این قابلیت را هیچکدام از رسانه‌های دیگر ندارند
مردم به گروهی دیگر را داشتند حتی در سطح پایین، بعد دولت‌ها و صاحبان قدرت، ثروت و سرمایه از این وسیله استفاده کردند.
رسانه‌های مکتوب اما در ایران این کارکرد را نداشته‌اند و از همان ابتدا برعکس بوده است. اولین روزنامه ما از دربار بیرون آمده است. وقتی مطلبی از مردم در آن چاپ شد شاه برآشفته شد و دستور تعطیلی آن را داد. این روند تا مشروطه ادامه پیدا کرد تا کسانی با بودجه شخصی روزنامه منتشر کردند و طبیعتا در این روزنامه‌ها از دربار انتقاد می‌شد؛ اما بعدها که این روزنامه‌های مردمی را کانالیزه کردند آنها هم از حالت مردمی بودن خارج شدند و نقش مردم آرام آرام از روزنامه‌ها حذف شد. این رسم باقی ماند و مردم دیگر رغبتی به روزنامه خواندن نداشتند، به همین دلیل دولت مجبور به پرداخت سوبسید یا همان یارانه به روزنامه‌ها شد. حالا دولت غیر از اینکه انتظار دارد خبرهای خودش در روزنامه‌ها منتشر شود، باید اخبار طبق خواست خودش هم انتشار یابد.
به مرور زمان روزنامه‌های ما عملا به بولتن دولت تبدیل شدند و طبیعی است که مردم اقبالی به خواندن این خبرهای بولتنی ندارند. چون چیز جدیدی به مخاطب نمی‌دهد جز اخبار تکراری که از صداو‌سیما و رسانه‌های دیگر بارها پخش شده است.
وقتی روزنامه‌ها به این وضعیت دچار می‌شوند، مخاطب گمان می‌کند که مقصر شهروند خبرنگار است، اما واقعیت اینگونه نیست؛ شهروند خبرنگار زمانی خبری را مخابره می‌کند که در نزدیکی رویداد باشد و خبر کوتاهی را مخابره خواهدکرد.
علت اینکه تیراژ روزنامه‌های ما کم شده است این است که روزنامه‌ها بولتن دولت و هرم‌های قدرت شده‌اند و از مردم فاصله گرفته‌اند، مگر اتفاق یا حادثه‌ای رخ دهد که به سمت مردم برگردند آن هم بازگشت به مردم نیست بلکه انتشار یک حادثه و اتفاق است. این که در حاشیه چه اتفاقی افتاد با مردم کاری ندارند موجی است که از دولت شروع می‌شود و به دولت ختم می‌شود.
روزنامه‌های ما اگر بخواهند دوام و بقا داشته باشند باید به بستر اصلی خودشان برگردند، یعنی دامن مردم. این برگشت لزوما نیازمند عبور از خط قرمزها نیست. گرچه خط قرمزها و سانسورها تاثیر خوبی در ایجاد ارتباط رسانه و مخاطب ندارد، اما به هرحال می‌شود تا حدی در کنار این مرزها حرکت کرد و در کنار مردم بود.
در کنار مردم بودن همیشه هم به معنای انتقاد کردن و منتقد بودن نیست، گاهی لازم است تنها در کنار مردم باشیم و برای گفت‌وگوها به جای سیاسیون و ادبا به سراغ مردم برویم. در جامعه سوژه‌هایی وجود دارد که کاملا ملموستر از مشکلات مردم است. روزنامه‌ها متعلق به مردم هستند، باید در خدمت مردم باشند و باید از مردم حرف بزنند.
اگر مطبوعات به بستر واقعی خود برگردند مطمئن باشید
ژاپن پیشرفته‌ترین تکنولوژی ارتباطی را دارد و در عرصه اینترنت و فضاهای مجازی حرف اول را میزند، اما با این حال روزنامه آساهی با تیراژ میلیونی منتشر می‌شود. دلیل این اتفاق این است که رویکرد روزنامه‌های خود را تغییر داده‌‌اند، البته از پیش‌تر ها هم نگاهشان به رسانه‌های مکتوب نگاه درست‌تری بوده است، پس با وجود دنیای مجازی رسانه‌های مکتوب همجنان جایگاه خود را حفظ کرده‌اند و با قدرت و تیراژ بالا پیش می‌روند
که مردم جذب آنها می‌شوند، اگر فضا بازتر باشد ضمن اینکه از زندگی مردم حرف میزنیم مطالباتشان را هم منتقل می‌کنیم. مطبوعات می‌توانند با یک اصلاح مسیر و برگشت به سمت بستر واقعی تولدشان موفق عمل کنند.
 
در برهه‌هایی از تاریخ، ما مطبوعات پرشور و موفقی داشته‌ایم، زمانی مردم برای خواندن روزنامه‌های چاپ عصر هم صف می‌کشیدند. افزایش خط قرمزها باعث فاصله افتادن بین مطبوعات و مخاطب شد؟ روزنامه نگاران ضعیف شدند یا مخاطب دیگر حوصله روزنامه خواندن ندارد؟
همه اینها به هم پیوسته است. یکی از دوره‌های‌ پر تیراژ روزنامه‌های ایران در سال‌های انقلاب تا اواخر سال 58 بود. آزادی وجود داشت و کسی یقه روزنامه نگاران را بابت نوشته‌هایشان نمی‌گرفت. فضا هم آماده پذیرش و تشنه اطلاعات جدید بود، نیاز به اطلاعات در جامعه وجود داشت و خط قرمزها نبود و همین باعث می‌شد مردم برای خرید کیهان و اطلاعت صف بکشند.
دوره دیگر در زمان مشروطیت بود، در حالی که ابتدای کار روزنامه‌ها در ایران بود، اما مردم تشنه اطلاعات بودند، مطبوعاتی که با سرمایه شخصی مردم منتشر می‌شدند فروش داشتند و پر تیراژ بودند.
در سال‌های 1320 تا 1327 نیز مطبوعات ایران پر تیراژ بود. بعد از رفتن رضا شاه روزنامه نگاران بدون بگیر و ببند می‌نوشتند. اما ما این دوره‌ها آزادی را حرام کردیم. شاید آن زمان خیلی‌ها تعریف می‌کردند اما ما آن دوران را نابود کردیم و در همین دوره آزادی، مهلکترین ضربه‌ها را به پیکره مطبوعات ایران زدیم. روزنامه‌ای عکس خواهر یک مقام عالیرتبه را چاپ می‌کرد و او را زنی بدکاره خطاب می‌کرد! در کدام کشور کاملا آزاد روزنامه ای اجازه چنین اهانتی به یک انسان عادی را دارد؟ در دموکراتیک‌ترین کشورها هم قانون این اجازه را نمی‌دهد.
یا روزنامه‌ای تصویر چکی را چاپ می‌کند و می‌نویسد به موجب این چک مبلغ صد هزار تومن به کسی داده می‌شود که سر قوام السلطنه را در دوران نخست وزیریش بیاورد! روزنامه حکم به جنایت و ترور می‌دهد! در کدام کشوری قانون چنین اجازه‌ای را به شما می‌دهد؟
این قبیل کارها باعث شد تا دولت به این زمینه ورود کند و جلوی این رخدادها گرفته شود. «شما آزادی را بلد نیستید پس اجازه آزادی ندارید.» به همین دلیل مطبوعات درگیر سانسور شدند چون اصول و مکتب آزادی را رعایت نکردند.
ما اگر می‌خواهیم آزاد بنویسیم و آزاد زندگی کنیم آن هم طبق قوانین و در چارچوب کشورهای دموکراتیک، اول باید آزادی را یاد بگیریم، آزادی این نیست که به یک انسان عادی بد و بیراه بگوییم؛ این آزادی نیست این آنارشیسم است. به نظر من این دوره، دوره مطبوعات دهن دریده بود.
این دوره برای ما یکبار دیگر در دولت آقای خاتمی تکرار شد،
روزنامه‌ها اگر راه خود یعنی گفتن از مردم و برای مردم بودن را ادامه بدهند مخاطب مجدد به آنها اعتماد خواهد کرد. دوم اینکه در فضای مجازی شایعات بسیار است، اما موقت. مردم آرام آرام یاد می‌گیرند که فرق بین خبر واقعی و شایعه را تشخیص دهند. دنیا دنیای جعل و فتوشاپ است، اما آرام آرام این تب فروکش می‌کند
روزنامه‌های متعدد، زنجیره‌ای، اصلاحات و آزادی، اما بلافاصله روزنامه‌ها را تبدیل به حزب سیاسی کردیم. حالا یکی از سردمداران این جریان (آقای شمس الواعظین) اعلام کرد که ما در آن زمان اشتباه کردیم که از آن آزادی جوری استفاده کردیم که به گروه مخالف اجازه دادیم که این حداقل آزادی را هم محدود کند.
طبیعی بود که ما وقتی به جناح مقابل اهانت می‌کنیم، ما را تخریب می‌کند. در نتیجه ما بیشترین سانسور را بعد از سال 76 داشتیم، چون بلد نبودیم از فرصت آزادی استفاده کنیم.
روزنامه، حزب نیست و من روزنامه نویس، روزنامه نویس هستم. تا زمانی که به عنوان یک روزنامه نویس در یک روزنامه کار می‌کنم باید کاملا بی‌طرف باشم و عقیده سیاسی من باید خارج از این محدوده باشد.
میتوانم در روزنامه یک حزب، عقایدم را بنویسم و خارج از روزنامه عقیده سیاسیم را بگویم، اما وقتی در جایگاه یک روزنامه نویس در یک روزنامه مستقل قلم می‌زنم باید بی‌طرف باشم. اگر بی طرف نباشم نمی‌توانم بگویم رونامه نویس و سخنگوی مردم هستم چون مردم یک سخن ندارند و عقایدشان متفاوت است، من عقاید مردم را نقل می‌کنم؛ وقتی ناقل سخنان مردم هستم اجازه جبهه گیری سیاسی ندارم.
روزنامه نویس باید ذاتا بی‌طرف باشد وگرنه نمی‌تواند روزنامه‌نویس باشد. وقتی روزنامه‌نویس سخنگوی مردم است چه کسی به او می‌گوید که 80 میلیون نفر فقط یک سخن دارند و آن چیزی است که او می‌گوید؟
 
شهروندخبرنگارها و شبکه‌های مجازی در بسیاری از مواقع به شایعات دامن زدند و استقبال نکردن مردم از مطبوعات این شایعات را گسترش داده است. روزنامه‌ها چطور با این شایعات مقابله کنند و بتوانند خودشان را به مردم تحمیل کنند؟
روزنامه‌ها اگر راه خود یعنی گفتن از مردم و برای مردم بودن را ادامه بدهند مخاطب مجدد به آنها اعتماد خواهد کرد. دوم اینکه در فضای مجازی شایعات بسیار است، اما موقت. مردم آرام آرام یاد می‌گیرند که فرق بین خبر واقعی و شایعه را تشخیص دهند. دنیا دنیای جعل و فتوشاپ است، اما آرام آرام این تب فروکش می‌کند.
ما در این فضای نو آمده‌ایم و بنابراین هرکسی می‌خواهد به نوعی خودی نشان دهد. اینها بیماری‌هایی است که به مرور از بین می‌رود ولی چیزی که ما از آن صحبت می‌کنیم در عالم رسانه شرافت قلم و اخلاق حرفه‌ای است که به ما حکم می‌کند نه خودمان شایعه پراکنی کنیم و نه به شایعات دامن بزنیم.
روزنامه‌نگار، اخلاق حرفه‌ای را باید تا جایی حفظ کند که زیر شکنجه هم منبع خبری خود را لو ندهد. این از میثاق و تعهد حرفه‌ای این شغل است. تا زمانی که روزنامه نویس به اخلاق حرفه‌ای پایبند باشد شایعات دوام نخواهد داشت.
 
گفت و گو: مانیا شوبیری
 
کد مطلب: 112607
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما *


یزدی
Iran, Islamic Republic of
واقعا گفتگوی بی نظیری بود
ممنونم از این حس خوب که با این مصاحبه با استاد منتقل کردید
خاتون
United States
درود بر استاد اعلم بزرگ و مرحبا به خانم شوبیری با سوالات دقیق و جذاب
ای کاش مصاحبه با پیشکسوتان روزنامه نگاری ادامه پیدا کنه