نادر شاه و دختر کولی اثر علیرضا حسن زاده که فروردین 1398 توسط انتشارات مروارید منتشر شده است.
به گزارش
مردم سالاری آنلاین، نادر شاه شخصیتی کلیدی در تاریخ ایران است و چون شخصیتهای کلیدی دیگر تاریخ، دو سیما دارد، سیمایی تاریخی و سیمایی افسانه ای. نویسنده مردم شناس با هر دو این تصاویر سر و کار دارد، هم با صورت افسانه ای نادر شاه و هم صورت افسانه ای او که با شخصیت افسانه ای دیگر به نام کولیها گره میخورد. گاه تاریخ و افسانه به هم میرسند و در دو مسیر مختلف دو درک از فهمی متفاوت از زندگی، عشق و حقیقت را متجلی میکنند. نادر شاه و دختر کولی رمانی است که از تقابل تاریخ و افسانه از یکسو و عشق و جنگ از سوی دیگر سخن میگوید. در این رمان نادر شاه بر سر یک دو راهی ایستاده است، دو راهی تاریخ یا افسانه.
نادر شاه و دختر کولی عنوان رمانی است که امسال انتشارات مروارید از علیرضا حسن زاده مردم شناس و رمان نویس منتشر کرده است. این نویسنده در سال گذشته رمان دیگری با عنوان «تهران، آدمها و کلاغها» را از سوی نشر نیک منتشر کرده بود و در حوزه کار انسان شناسی آثار مهمی مانند افسانه زندگان، مردم شناسی ایرانی، موقعیت آیینی و موقعیت هنجاری و... دارد. همسایگی مردم شناسی و رمان شاید ویژگی مهم آثار ادبی این نویسنده است. این رمان از توانایی نویسنده اش از دانش انسان شناختی و شناخت فرهنگ و اسطورهها بهره بسیاری برده است و قدرت نمادپردازیهای اسطورهای او در جای جای رمان به چشم میخورد، به گونه ای که میتوان او را داستان نویسی اسطوره و افسانه پرداز دانست.
حسنزاده رمان را با خواب آغاز میکند، خوابی که بیداری آن بواسطه رهایی از خاک و خانه است، باید باد باشی تا هوشیاری کسب کنی. باید از قید و بندها رهایی یابی و جهان وطن باشی به مانند کولیان بی سرزمینی که با رازهایی که از آینده میدانند دیگری را با خود همراه و همرکاب میکنند، دیگری که دل به عشق میبندد تا از جنگ دست بکشد.
عشق مضمون اصلی دو رمان حسن زاده بوده است، در تهران، آدمها و کلاغها در جامعه که به دلیل جنگ جهانی دوم دچار مسخ شده است، این عشق است که انسان را نجات میدهد و در این رمان نیز، جنگ و عشق در برابر هم قرار میگیرند. صدای عشق همه جا قهرمانان را به دوستی و پرهیز از خشونت، جدال و جنگ دعوت میکند. با عشق انسان زنده میماند، با عشق یک سرزمین زنده میماند.
صدایی ما را به خود میخواند، صدایی که نویسنده را با خود به همراه میبرد، صدایی که نقشی حیاتی در عصیان گریهای آدمهای داستان نادر شاه و دختر کولی دارد چرا که این رمان هم با قدرت همان صدا جان مییابد، صدایی که او را عاشق کرده، صدایی که سبب رهایی او میشود، باعث طغیان او میشود و حتی خیانت تاریخی فرزند به پدر را با خود دارد . آنها که به عشق باور ندارند، عاشق را جن زده میشمرند، اما عشق درونی ترین و آسمانی ترین صدایی است که به گوش آدمها میخورد، تا تبدیل به اژدها نشوند.
این رمان را میتوان عشق به روایت کولیان دانست. حال باید پرسید: چرا باید عاشق دختر کولی شد؟ پاسخ روشن است، این عشق با خود رهایی را از پی دارد. دختر کولی که مثل باد است و از معشوق خود که روان و زلال است میخواهد که باد باشد تا به خود برسد. دو چهرگی نادرشاه، او را میان افسانه عشق و تاریخی که میخواهد فاتح معرفی اش کند، قرار میدهد. بی تعینی، بی سرزمینی، شادی، همه جا بودگی از ویژگیهای کولیهاست. انسان داستان نادر شاه و دختر کولی مثال کاملی است از انسانی که همیشه در پی رهایی است، در پی جهان وطنی است، در پی آرامش و شادی است و در تلاشی مدام در پی دستیابی به صلح و شادمانی است. برای دختر کولی مرز بی معنا است و در چنین جهانی جنگ امری بیهوده و بی حاصل است. دختر کولی نماد بارز صلح و رهایی و شادمانی است که در اندیشه نویسنده و در کارهای علمی او هم پیداست. نادر شاه میان فتح هند یا فتح قلب دختری که دوست دارد، باید یکی را انتخاب کند. این دو با هم محال است. از این نگاه دو گفتمان عشق و صلح در قلم نویسنده به هم گره میخورند. حسن زاده خود ذهنی صلح دوست و صلح پرست دارد، ذهنی که میخواهد با کمک و شناخت از گذشته انسانی روزگار شیرین و بدون جنگی را برای انسان امروزی که خود رازی است برای آیندگان رقم زند و رمان در ذهن نویسنده با همین هدف نوشته شده است. نویسنده در تلاش است که با در هم آمیختن مداوم مفاهیم اصلی زندگی مانند خواب و بیداری، تاریکی و روشنایی و دیگر دوگانگیهای زندگی مرزبندیهای آن را در هم بشکند و به رویاهای خود برسد، رویای دنیایی عاشقانه و زیبا، رویای زندگی، رویای جهانی بدون جنگ، جهانی پر از عشق.
زندگی در این داستان با زن گره خورده است. نقش زن در دو سیمای مادر و همسر همه جا برجسته و کلیدی است به گونه ای که میتوان رمان او را بر اساس نقش زنان بازخوانی و تفسیر کرد. از دل عشق است که زندگی خلق میشود و زن نماد زندگی است. زن نشان از زندگی و نغمه دلنشین عشق را با خود دارد. زن مادری است که خود را قربانی زندگی جمع میکند، زن دختر کولی است که عشق خلق میکند، زن عشق نخستین است، زن مرد عاشق را به وصلی میرساند که بالاتر و برتر از فتح هنداست. زن رهایی و آزادی را با خود برای قهرمان به همراه میآورد.نویسنده با دانشی که از اسطوره و فرهنگ ایرانی دارد شکلی نشانه شناختی به این رمان داده و با بهرهگیری از وقایع تاریخی مانند جنگهای ایران و روسیه و لشکرکشی نادرشاه به هند، فتح هند و تخیل سرشار خود شکلی سورئال و شاید دقیق تر بگوییم واقع گرایی حادویی به رمان خود میدهد. در طول داستان هیچ عنصری به اندازه عشق و زندگی برجسته نمیشود، ویژگیهای دیگری مانند فریب، گناه، رفتارهای شیطانی، یاس و تقدیر در رمان وجود دارند اما در نهایت حتی در میان عشق و جنگ جانب عشق رعایت شده و خود در انتخاب و تغییر سرنوشتشان نقشی کلیدی دارند و نادرشاه در برابر دختر کولی از جنگ، قصه عشق میآفریند. زن کولی میگوید: «در سرنوشت تو عشق و شمشیر در برابر هم قرار دارند و تو باید یکی از آنها را انتخاب کنی».
همه چیز و کل فصلهای این کتاب کابوس تبی است که قهرمان داستان در اثر وبا در اوج جنگ به آن دچار شده است و این عشق است که قهرمان رمان را از عمق تب، جنگ و کابوس و وبا بیرون میکشد. در برابر کابوس، تاریکی، نیستی و جنگ رمان در نهایت بیداری، روشنایی، هستی و عشق را بر میگزیند. نادرشاه در نوزایی افسانه ای خود این بار نه جنگ که عشق را انتخاب میکند انتخابی ستایش بر انگیز که راه درست زندگی را به خوانندگان خود نشان داده و در نهایت راز رهایی و آرامش را که اوج هنر انسان است برای مردمانی که هر روز در بی مرزی و جهان وطنی زندگی میکنند، مردمانی که به مثال کولیان بی سرزمیناند و رها با باد همه جا میروند و عاشقانه جهان را به واسطه هنری (نقاشی، موسیقی، نمایش، نوشتن و شعر) که زمینه نجات و رهایی و دستیابی به صلح و پرهیز ار خشونت و جنگ را برای انسان ا فراهم مینماید نفس میکشند. خواندن این کتاب به ویژه به خوانندگانی که از تقابل و همزیستی تاریخ و افسانه لذت میبرند، زندگی کولیها برایشان جذاب است و عشق را امری شایسته خرد ورزیدن میدانند توصیه میشود. این کتاب سعی دارد به سهم خود صدای عشق را به گوشها برساند.
مینو سلیمی/ مردم شناس و شاعر