این روزها عادت کردهایم به هر مطلبی که در آن از واقعی کردن قیمت بنزین سخن به میان آمده، برچسب دولتی بودن بزنیم و آن را نفی کنیم. اما روی سخن من با نخبگان و گروههای مرجع فکری است. پس ابتدا خواهش میکنم این مطلب را کامل بخوانید و بعد قضاوت کنید.
کمتر کالایی را در ایران میتوانید بیابید که همچون بنزین، حتی شایعه گران شدنش تمام حوزههای اقتصادی – اجتماعی – سیاسی را درگیر کند. طبق اعلام مرکز آمار ایران، در مهر ماه سال جاری، رب گوجه فرنگی 227 درصد، گوجه فرنگی 147 درصد، سیب زمینی 107 درصد، تخم مرغ 72 درصد و گوشت بین 42 تا 52 درصد نسبت به سال گذشته گران شده است. این که بگوییم چون اینها گران شده، باید بنزین هم گران شود، منطقی نیست. ولی بررسی روند منطقی افزایش قیمتها و نیازسنجی اقشار و دهکهای مختلف مردم به کالاهای مختلف، ضروری است.
کالاهایی که در بالا از آنها اسم بردم، همگی ضروری ترین کالاهای خوراکی برای مردم هستند. اما قیمت آنها نسبت به پارسال بسیار افزایش یافته و خیلی از دهکهای پایین جامعه که زمانی با گوجه و تخم مرغ و سیب زمینی و رب میتوانستند غذایی ارزان تهیه کنند، اگر هم بتوانند آن غذا را تهیه کنند دیگر غذای ارزانی برایشان نخواهد بود. قیمتها بیرویه گران میشود اما وقتی نوبت به بنزین میرسد، حساسیتها بیشتر میشود. تصمیمات قاطع درباره قیمت بنزین اسیر مصلحت اندیشی میشود و در دورههای مختلف، مجلس و دولت، توپ را به زمین هم میاندازند تا بدنامی گران کردن بنزین، به پای آنها نوشته نشود! در دورههایی هم که نزدیک به انتخابات ریاست جمهوری یا انتخابات مجلس هستیم، تصمیم گیری درباره قیمت بنزین که نتیجهاش گران کردن ناگزیر بنزین است، به تاخیر میافتد تا مبادا تولید نارضایتی کند و مردم کمتر در انتخابات شرکت کنند! اما واقعا تا چه زمانی باید به این دور باطل ادامه داد؟
دهکهای پایین جامعه توان خرید بسیاری از خوراکیهای ضروری را هم ندارند، اما بنزین با ارزان ترین قیمت در اختیار دهکهای بالای جامعه قرار میگیرد. قیمت یک بطری نیم لیتری آب معدنی به 1200 تا 1500 تومان رسیده و شیر و لبنیات به عنوان یک عنصر ضروری برای تمامی اقشار جامعه، از پارسال 36 درصد گران شده، اما بنزین مضر به حال جامعه، باید همان لیتری هزار تومان بماند تا مبادا تولید نارضایتی کند.
به نظرم اینجا باید نخبگان جامعه و گروههای مرجع فکری و دانشگاهی، عملکرد موثرتری داشته باشند. باید در نظر بگیریم که هدف، صرفا گران کردن بنزین نیست؛ بلکه حساسیت زدایی غیرمنطقی از واقعی کردن قیمت بنزین است. نباید صرفا به مردم گفت بنزین، ارزان است و باید گران شود. بلکه در کنارش باید گفت که حساسیت برای افزایش بی رویه قیمت خوراکیهای مفید موردنیاز دهکهای پایین جامعه مهمتر است یا حساسیت برای افزایش قیمت بنزین؟
اما حساسیت زدایی از افزایش قیمت بنزین و اقناع مردم هم، تنها یک روی سکه است. روی دیگر سکه، تلاش برای کاهش مصرف بنزین از طرقی غیر از واقعی کردن تدریجی قیمت است. باید بپذیریم که در سالهایی که سهمیه بندی سوخت آغاز شد و قیمت بنزین افزایش یافت، علیرغم تمام وعدههایی که داده شد، ناوگان حمل و نقل عمومی کلان شهرها تقویت نشد و گام بلندی برای ترغیب مردم به استفاده از اتوبوس و مترو برداشته نشد. ازدحام فراوان مردم در وسایل حمل و نقل عمومی به گونهای است که فقط کسانی که به هر دلیلی «مجبورند»، از اتوبوس و مترو استاده میکنند و کمتر کسی حاضر است خودروی شخصی خود را در خانه بگذارد و با طیب خاطر از مترو و اتوبوس استفاده کند. تا زمانی که گام جدی برای تقویت ناوگان حمل و نقل عمومی کلان شهرها برداشته نشود، مصرف بیرویه بنزین ادامه خواهد داشت. در جادههای برون شهری هم، ترافیک شدید در زمان تعطیلات، به تنهایی عامل هدررفت میلیونها لیتر بنزین است. از سوی دیگر، کیفیت خودروها در ایران غالبا مطلوب نیست و میزان مصرف بنزین در خودروهای تولیدی در داخل که بخش اعظم خودروهای در حال تردد در کشور را تشکیل میدهند، گاه دو برابر استانداردهای روز جهان است.
به این مثنوی بنزینی، باز هم میتوان افزود، اما خلاصه آنکه برای حرکت در مسیر واقعی کردن قیمت بنزین، باید هر دو روی سکه را دید. اقناع مردم از طریق روشهای غیرکلیشهای رایج از یک سو و برداشتن گامهای عملی در جهت افزایش بهرهوری از سویی دیگر، مکمل هم خواهند بود.