شناخت و رهيافت به آنچه در ذهن مديران صداوسيما ميگذرد براساس خروجي برنامههاي سازمان، اگر براساس قوانين پذيرفته شده علوم رسانه و ارتباطات صورت گيرد، نتيجهاي جز حيراني و احتمالآ سردرد در پي نخواهد داشت.
بر اين اساس در بحبوحه تغييرات مديريتي در صداوسيما و افتادن سکان هدايت اين سازمان فربه و پهن پيکر به دست علي عسکري اصلي ترين سوال اين است که آيا ميتوان انتظار تغييرات بنيادين و اساسي را در رويکردهاي دلسرد کننده و يکسويه صدا و سيما داشت يا خير؟ آيا صرف تغيير مديريت بدون کارآمد نمودن بدنه اجرايي ميتواند آنچه سرافراز «چابکسازي» ميخواندش و البته در تحققش چندان کامياب نبود محقق شود. شايد بتوان اينگونه عنوان کرد که شاکله اصلي استخوان بندي کادرها و مديران صدا وسيماي فعلي در زمان رياست علي لاريجاني شکل گرفت . علي کردان از مديران ارشد سازمان در زمان ايشان در باب جذب نيرو چنين عنوان ميکند: «خيلي از مديران ارشد و خيلي از مديران مياني تا استانداران و فرمانداران را ما در سازمان صدا و سيما جذب کرديم. نکته دوم بچه حزباللهيها بودند... منابع جذبمان جامعه اسلاميدانشگاهها، پايگاههاي بسيج، مساجد کشور، علماي متدين و متعهد بودند... تقريبا جمعي بين سه تا پنج هزار نفر حزباللهي دبش وارد صدا و سيما شدند؛ در بدنه چنين اتفاقي افتاد، او در جاي ديگر عنوان ميکند: «خيلي از اينها را در جاي ديگر به کارگيري نميکردند (منظور زمان دولت اصلاحات است) .داشتن تعهد و مومن بودن صد البت از محسنات غيرقابل تشکيک است اما داشتن مقداري تخصص نيز في نفسه چيز بدي به نظر نميآيد. اين نيروهاي به زعم آقاي کردان «دبش» در زمان مديريت بعدي و تا زمان حال نيز به نظر ميرسد با همان ساز و کار به کارگيري شده اند. مجرياني که ابتدايي ترين اصل مخاطب شناسي يعني عدم تحقير مهمان برايشان بيگانه است. گزارشگراني که هنگام تهيه گزارش مردمي به گفته خودشان سوال را اينگونه آغاز ميکنند: نظر شما در مورد اين جنايت وحشيانه و کثيف چيست؟! و طفلکيها در آموزش ناقصشان ياد نگرفتهاند که دفاع بد بهترين حمله دشمن است و چنين طرح موضوع نمودن خدمت به آرمان نيست و خيانت به آن است. فيلمنامه نويسان و کارگرداناني که در دنياي پيچيده رسانه و القاي معنا مديران کاربلدشان به آنها امر کردهاند که براي الف ويژه شدن سريال تا مي توانند به شخصيت بد داستان بد و بيراه بگويند و غم نان نيز نميگذارد که بندگان خدا دم بر آورند که در دنياي کنوني رسانه اين راهش نيست. خبرهاي يکسويه و آن جناح پسند، برنامه سازي ضعيف...، و قلم نفس کم ميآورد در توصيف کارنامه آقايان و در گوش سنگ نرود حرف حق . شجاعي کياسري نماينده مجلس رندانه در نطق پيش از دستور خود در مجلس جان مطلب را چنين ادا کرد که: «بيبيسي با دو هزار نفر نيرو اداره ميشود و صداوسيما چهل و هشت هزار نفر نيرو دارد، البته نيروي استخداميفکر کنم سي و دو سه هزار نفر باشد و مابقي قراردادي هستند. به قول يکي از دوستان ما خيلي از شبکههاي صداوسيما تعداد کارکنانشان از مخاطبينش بيشتر است». «البته خود صداوسيما بر اساس نظر سنجيهايي که توسط باز خود صداوسيما تدارک ديده شد به اين نتيجه رسيده که اصلا چنين نيست و بيشاز 83 درصد از مردم به برنامههاي صداوسيما علاقه و اعتماد واثق دارند. تعداد بيشمار ديشهاي ماهواره در کشور و پايتخت البته دليل کافي بر رد اين تعاريف و توصيفهاي خود گفته نيست. بايد ديد که آيا مديريت جديد نيز در اين احوالات اقتصادي و فريادهاي صيانت از بيتالمال بودجه بيش از هزار و سيصد ميليارد توماني سال نود و پنج را نا کافي ميشمارد يا به جاي گلايه نابجا از در انصاف وارد آن ساختمان شيشهاي جام جم خواهد شد و صفت ملي را زيبنده سازمانش ميکند و براي سلايق جمعيت بيش از هفتاد ميليوني هم کمي جا باز ميکند؟