کسی که حتی اطلاعات بسیار ضعیف و علاقه ناچیزی نیز به موسیقی داشته باشد حتما با نام و آثار ابوالحسن صبا استاد برجستهٔ موسیقی ایرانی، آهنگساز و از همه مهم تر اوج دهنده مکتب نوین موسیقی ایرانی که از درویش خان آغاز شده بود، آشناست و به دنبال آن بی تردید نام شاگردان صاحب سبک و صاحب نام او مانند پرویز صدیقی پارسی معروف به پرویز یاحقی، همایون خرم ، فرامرز پایور ، علی تجویدی ، حسن کسایی ، داریوش صفوت و ... نیز برایش چندان بیگانه نیست زیرا پس از درگذشت استاد صبا در ۵۶ سال پیش، این شاگردان او بودند که نه تنها راه او ادامه دادند بلکه خود به تنهایی نیز چنان سکان کشتی موسیقی ایرانی را به دست گرفتند که تاریخ هرگز آن ها را از یاد نخواهد برد .
دریغا که با رفتن و خاموش شدن یک به یک این سکان داران ، کشتی موسیقی ایرانی نیز درحال خاموشی است و اگر شاگردان قدیمی آنان ( که خود اکنون پیشکسوت موسیقی محسوب می شوند و مدت هاست دوره جوانی شان طی شده) به عنوان آخرین بازمانده های موسیقی ایرانی نبودند بی تردید با خاموشی آنان ، این کشتی اوج گرفته و طوفانی سال های پیشین ، اکنون به گِل می نشست و دریغا درد که بسیاری از سکان داران و اساسا به وجود آورندگان این کشتی در کمتر از یک سال جهان خاکی را وداع گفته و به آسمانیان پیوستند تا نوای موسیقی شان برای همیشه در دل و روح ایرانیان باقی بماند.
از استاد حسن کسایی که اواخر خرداد ۹۱ درگذشت تا استاد همایون خرم که شامگاه ۲۸ دی درگذشت و حال ، استاد داریوش صفوت که در روزهای پایانی فروردین ماه، شاگردان خود را تنها گذاشت و با نگاهی کلی می توان به راحتی دریافت که چگونه خزان شاگردان استاد صبا بی محابا ازراه رسیده و یک به یک گل های موسیقی ایران را با خود می برد تا تنها درجمع شاگردان صبا تنها استاد ابراهیم قنبری مهر را بتوان نام برد که خوشبختانه باقی است و راه را ادامه می دهد. قصد صحبت درباره این که چه کسانی باید اینک راه کسانی ماند خرم و کسایی و صفوت و .. را ادامه دهند و آیا چنین کسانی درهمه رشته ها هستند یانه و اگر هستند چند نفرند و اگر نیستند، چرا نیستند را ندارم که آن خود مجال دیگر می طلبد .تنها با نگاهی گذارا درباره آخرین گل چیده شده از باغ ابوالحسن صبا، درباره تاثیر داریوش صفوت در موسیقی ایرانی و ردیف و دستگاه های آن سخن بگوییم .
صفوت در مجموعه شاگردان مرحوم صبا از این جهت یگانه بود که دیگران عمدتا به فراگیری ویلن در نزد او پرداختند و صفوت سه تار و سنتور. حتی نقل قولی از صبا درباره صفوت بیان شده که از او به عنوان یکی از دقیق ترین و بهترین شاگردان خود یاد کرده است.
ازسال ۱۳۴۷ آغاز می کنم و مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران؛ این مرکز در زمانی گشایش یافت که تنها تنی چند از اساتید موسیقی سنتی در قید حیات بودند و اینان نیز بیشتر دوران کهولت و سالهای واپسین عمر را میگذراندند و آهسته آهسته موسیقی دستگاهی ایرانی روبه فراموشی می گذاشت . دکتر داریوش صفوت درآن زمان قدم پیش گذاشت و با تلاش بسیار موسسه ای را راه اندازی کرد که مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایران نامیده شد و خود به عنوان نخستین سرپرست این موسسه ، زنده یادان سعید هرمزی، یوسف فروتن، نورعلی برومند، محمود کریمی و تنی چند از اساتید دیگر برای تدریس به موسسه دعوت کرد.
در این مرکز دستگاهها، گوشهها و ریزه کاریها و کوتاه سخن رموز موسیقی سنتی را به جوانان شیفته و با استعداد آموخته شد. جوانانی که یا از دانشکده هنرهای زیبا رشتهٔ موسیقی لیسانسه یا در شرف لیسانسه شدن بودند و در دانشکده ردیفها را فراگرفته بودند، در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به تکمیل و توسعهٔ دانش موسیقی خود پرداختند.
صفوت این مرکز وابسته به سازمان رادیو تلویزیون وقت را بنیان نهاد و تا سال ۱۳۵۹ مدیریت آن را بر عهده داشت. این مرکز در گسترش موسیقی اصیل ایران و پرورش موسیقیدانان جوان سهم بهسزائی داشتهاست از جمله این شاگردان این مرکز میتوان از حسین علیزاده داود گنجهای، عبدالمجید کیانی، ، جلال ذوالفنون، ، پرویز مشکاتیان، داریوش طلایی ، لطفی ودیگرانی نام برد که جملگی از نامداران عرصه موسیقی بوده و هستند و جملگی به شاگرد فرهت بودن افتخار کرده و دوران ریاست او را بر مرکز حفظ و اشاعه دوران طلایی موسیقی ایرانی می دانند.
شاگردان وی پیش از این درباره اش گفته اند:
پرویز مشکاتیان: «من به عنوان کسی که سالها در محضر استاد داریوش صفوت به تلمذ نشستهام، بیهیچ گمانی بر آنم که ایشان از برگزیدگان خداوند هستند. از شهر جاناناند و از تبار راستینان این سرزمین، بیهیچ اغراقی... او همیشه صحبت از جایگاه معنوی هنرمند، اخلاق هنرمند و واصل شدن به مبدأ و مأخر و مرکز زیباییها، به طریق اولی چشمپوشی از مادیات و ملموسات دنیا میکرد» .
مجید کیانی: «مهمترین نکتهای که در آموزشهای ایشان رعایت میشد، اهمیت دادن به معنویت در هنر موسیقی بود، تا ما جوانهای قدیم را به این سو بکشاند، که برای حفظ موسیقی ایرانی، اخلاق از همه مهمتر است. تا این هنر بتواند جایگاه معنوی خودش را بیابد». (بانی فیلم، ۱۰ آذر ۸۲ صفحه ۹)
سخنان شاگردان وی ثابت می کند که صفوت موسیقی را تنها یک هنر یا صنعت یا هر چیز دیگر نمی دانست کسی بود که به دنبال راهی برای آشتی میان هنر موسیقی واخلاق می گشت و شاگردانی پرورش داد که هماند مجید کیانی ، خود نامدار این رابطه و آشتی اخلاق و هنر موسیقی هستند. او درباره عرفان و موسیقی ایرانی، کتابها و مقالات متعددی نوشت که علاوه بر آموزش تنئوریک موسیقی و ردیف های مشهورش ، او را با بسیار از موسیقیدانان دیگر کشور متفاوت می کرد.
اگرچه در سالهای اخیر، متاسفانه مدیران هنری و فرهنگی کشور، هنر و اخلاق گرایی او را بر نتافتند و او را به گوشهای راندند. هرچند که هنر هرگز در پستو نمی ماند و بالاخره حتی پس از مرگ هنرمند نیز در قالب دست نوشته ها و سخنرانی ها ی خصوصی تر و ... از دیوار ها بیرون می زند .
از دکتر صفوت ، مجموعه مقالات و کتابها و سخنرانیهایی به زبان های گوناگونی جز فارسی همانند انگلیسی و فرانسوی و... به جا مانده که در زیر به برخی از آنان می توان اشاره کرد: رساله «عرفان و موسیقی ایران» به زبان فارسی، ترجمه انگلیسی و فرانسوی رساله «عرفان و موسیقی ایران» با اضافات، پژوهشی کوتاه درباره استادان موسیقی ایران و الحان موسیقی ایرانی به زبان فارسی، تصحیح و چاپ «رساله موسیقی» بنائی به اتفاق استاد تقی بینش به زبان فارسی، بخش پایانی کتاب «هنر موسیقی ایران» به زبان انگلیسی، کتاب «موسیقی ایران» به زبان فرانسه به اتفاق نلی کارن ، کتاب «هشت گفتار درباره فلسفه موسیقی». دکتر صفوت سالها پیش در سکوت کامل خبری و بدون هیچ هیاهو جار و جنجالی جایزه یا همان نشان لژیون دونور را او هم از دستان رئیس جمهور و وزیر فرهنگ فرانسه گرفته بود و به قول سید ابوالحسن مختاباد ،کارشناس موسیقی؛ درجه جایزه او بسیار بالاتر از همین نشانی بود که دیگران دریافت کردند و بابتش لشگرکشی رسانهای انجام دادند.
داریوش صفوت از آخرین گل های باغ صبا بود که هرگز بیکار ننشست و همیشه و در همه جا به فکر آبیاری و نگهداری از این باغ موسیقی کشور بود و اکنون با رفتنش خران باغ موسیقی ابوالحسن صبا رو به انتها نهاد. روحش شاد و یادش گرامی باد.