طی روزهای گذشته باز هم یک اتفاق و رفتار سوء در حوزه اجتماعی و امنیت اخلاقی باعث بروز خشم و عصبانیت افکار عمومی شد، و یکبار دیگر تمام توجهات و نگاهها را به سمت کارکرد قوانین مربوط به حجاب و همچنین وجود «گشت ارشاد» معطوف کرد. چهل و چند سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی اکنون تردیدهای جدی در خصوص عملکرد نهادها و سازمانهایی که قرار بود متولی امر حجاب و مقوله دین باوری مردم باشند بوجود آمده است. سازمانهایی که با بودجههای میلیاردی میخواستند مردم را به بهشت رهنمون سازند اکنون به پاشنه آشیل کشور و همچنین دستاویزی جهت تخطئه کشور توسط سازمانهای حقوق بشری بینالمللی تبدیل شدهاند. حتما با بنده هم نظر هستید که فرهنگ با اعمال زور و ون نهادینه نخواهد شد. شرایط اقتصادی و تورمهای کمرشکن و کاهش قدرت خرید مردم طی سالها، و وعده بیاساس و پوچ مسئولین محترم و عدم تدبیر و رفتارهای متناقض ایشان، همه و همه باعث دوری مردم از مسئولان شده است. در این میان برخی رفتارهای غیر مسئولانه نهادهای انتظامی همچون پلیس امنیت باعث هر چه بیشترشدن فاصله مردم از مسئولان شده است. هر چند به اعتقاد بنده پلیس چیزی جدای از این جامعه سیاست زده و مفلوک اقتصادی نیست، مگر کارمندان پلیس در همین جامعه زندگی نمیکنند و با همین شرایط اقتصادی دست و پنجه نرم نمیکنند؟ چه بسا در شرایط بدتری هم باشند چون به نظر، سیاست ننوشتهای وجود دارد که نیروهای انتظامی نباید به لحاظ حقوقی در رفاه باشند. در چنین شرایطی چه انتظاری میتوان از پلیس داشت؟ پلیسی که چک و قسط و هزار گرفتاری دارد و از قضا لباسی به تن دارد که به واسطه آن میتواند با مردم عادی با تحکم رفتار کند معلوم است که خشونت هم چاشنی کارش خواهد کرد همانطور که بارها نحوه رفتار بعضی از پرسنل بخشهای انتظامی را دیدهایم. ولی در مورد اتفاق اخیر میخواهم یک بار با هم قصه را مرور کنیم. لطفا بدون تعصب به ماجرا نگاه کنیم. دختری به همراه برادر خود با پوشش عرف جامعه از یکی از شهرستانها میآید و همان پلیس شاید کمیعصبانی به نحوه پوشش او ایراد میگیرد، او را به مرکزی منتقل میکند و پس از چند ساعت جنازه او را تحویل بیمارستان میدهند و در خبرها اعلام میشود دخترک بخاطر سکته قلبی فوت کرده است، به همین راحتی! اگر این اتفاق مثلا در فرانسه یا آمریکا رخ میداد آیا عقل سلیم حتی اگر بپذيريم که بیانیه پلیس در مورد نحوه مرگ نامبرده درست هم باشد این سناریو را میپذیرفت؟ متاسفانه پلیس در مواجهه با پدیده بد حجابی و همچنین نحوه برخورد با آن بصورت کاملا سلیقهای عمل مینماید و هیچ آموزشی به خانمها و آقایان پلیس درخصوص نحوه تذکر داده نشده است. همه ما بارها و بارها برخورد نامناسب و گاه خشن مأموران انتظامی با دختران و زنان را دیدهایم. من معتقدم پلیس هر چقدر هم که بخواهد نسبت به تطهیر خود و دفاع از نحوه عمل خود آسمان ریسمان ببافد توسط افکار عمومی پذیرفته نخواهد بود. در این بین متاسفانه انگار مسئولین محترم هم چیزی به اسم مدیریت بحران بلد نیستند و با اقدامات و اظهار نظرهای عجولانه نه تنها باری از آلام جامعه غم زده و عصبانی که به شدت احساس تحقیر دسته جمعی دارد کم نمیکنند بلکه با صحبتهای نسنجیده نمک به زخم مردم میپاشند و و بنزین به این آتش شعلهور میریزند. برخی مسئولان به جای ابراز همدردی با خانواده داغدار و مردم حرفهایی میزنند که هیچ نشانی از درایت و تدبیر در آن دیده نمیشود و انگار یک لجبازی با افکار عمومی دارند.
البته هنوز گزارش رسمی پزشکی قانونی در مورد علت دقیق فوت خانم مهسا امینی منتشر نشده است، ولی به علت عملکرد غیر مسئولانه نهادهای تصمیم گیر و تصمیم ساز و عدم اطمینان مردم و شکاف عمیق موجود بین مردم و مسئولان که قبلا بارها نسبت به آن تذکر داده شده بود، نتیجه این بررسی هر چه باشد به راحتی مورد پذیرش مردم قرار نخواهد گرفت. البته که رفتار پلیس در این فقره به هیچ وجه قابل دفاع نیست و هر آنچه که اعلام شود تنها توجیه عملکرد ضعیف و غیر انسانی این نهاد است، چطور میتوان پذیرفت پلیس بعنوان حامی و پشتوانه ملت با چنین رفتارهای نسنجیده چهره نظام را مخدوش و هزینههای امنیتی و اجتماعی تا این حد سنگین را به کشور تحمیل کند؟ مطمئنا اگر یک نظرسنجی عمومی درخصوص عملکرد و میزان رضایتمندی مردم نسبت به اعمال و رفتار نیروی انتظامی صورت بگیرد دور از ذهن خواهد بود که بتواند نمره خوبی دریافت کند. اکنون به نظر میرسد پس از گذشت بیش از ۱۶ سال از شروع به کار رسمی «گشت ارشاد» باید یک بازنگری اساسی نسبت به این نهاد و همچنین قوانین حجاب صورت بگیرد؛ قوانینی که به جای توجه به مؤلفهها و چرایی و اصلاح علتها با برخورد قهری با معلولها نه تنها کارکردی نداشته بلکه موجبات یاس و ناراحتی اجتماعی و یک خشم سراسری پنهان شده است که تاوان سنگینی خواهد داشت.