يکشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۳

با اسرائیل چه باید کرد؟

جهانگیر محمودی نژادیان قسمت پایانی
همچنین براساس حقوق ‌بین‌الملل تشکیل کشورها براساس علل و دلایل ذیل ممکن است به وجود آیند، که تشکیل رژیم صهیونیستی برپایه این دلایل و اصول قابل توجیه نیست. ‌در اینجا برای روشنتر شدن این ادعا به بررسی اختصاری دلایل مزبور می‌پردازم:
1)مهمترین دلیل برای تشکیل یک رژیم، تعریف «کشور» در حقوق ‌بین‌الملل است. برپایه این تعریف؛ کشور اجتماع دائمی و منظم گروهی از افراد انسانی است که ‌در سرزمینی معین و مشخص به طور ثابت از دیرزمان سکنی گزیده و مطیع یک قدرت سیاسی مستقل باشند. براساس این تعریف از کشور که ‌می‌توان رژیم ایجاد شده را به رسمیت شناخت دارای سه عنصراصلی است. الف) عنصر سرزمین که اگر وجود نداشته باشد نمی‌توان رژیمی را به رسمیت شناخت. ب) جمعیت که باید ‌در سرزمین مورد نظر به طور ثابت و دائم حضور داشته باشند. برای مثال اگر قومی مانند یهود در2000 سال پیش ‌در فلسطین ساکن بوده باشد ولی از آنجا ‌در همان زمان‌ها رفته باشد، حق ندارد که به استناد حقوق ‌بین‌الملل، مردمی که قرن‌هاست ‌در آن سرزمین ساکن هستند بیرون کند، بکشد و به بردگی بگیرد تا مجددا آن سرزمین را به دست آورد. هیچ یک از قواعد و اصول حقوق ‌بین‌الملل چنین برداشتی را تایید نمی‌کنند. لذا گذشته از اینکه بیرون نمودن، کشتن و به بردگی گرفتن انسان‌ها آشکارا مخالف حقوق ‌بین‌الملل و حقوق بشراست، همین که فلسطینی‌ها قرن‌ها ‌در آن سرزمین ساکن بودند دارای حق زندگی و تعیین کننده نوع حکومت هستند و دیگران به هیچ دلیلی نمی‌توانند این حق را از آنان بگیرند. ج) گرچه ‌در هنگام تشکیل رژیم اسرائیل به علت اینکه فلسطین از امپراتوری عثمانی جدا شده بود، دارای دولت معینی نبود، این حق برای تشکیل دولت متعلق به مردم فلسطین بود، که قرن‌ها ‌در آنجا ساکن بودند، از این‌رو نمی‌توان به استناد اینکه ‌در زمان تشکیل دولت اسرائیل مردم فلسطین فاقد دولت مستقلی بودند، این حق را از آنان گرفت.
2)دلیل خرید زمین‌های فلسطینی توسط صهیونیست‌ها: دلیل دومی که بسیار عامیانه است اینکه عرب‌ها زمین‌های خود را ‌در فلسطین به یهودیان فروختند. از منظر عقلی اینکه کلیه ساکنان یک کشور سرزمین خویش را به بیگانگان بفروشند غیرممکن و غیرمعقول است آن هم سرزمینی زیبا و حاصلخیز مانند فلسطین که کمتر جایی مانند آن ‌در جهان وجود دارد. ما باید ببینیم که فلسطینی‌ها چه میزان از سرزمین خویش را به یهودیان (صهیونیست‌ها) فروختند.
برای توضیح ‌در این باره باید گفت کل سرزمین فلسطین از نظر مساحت، 27000 کیلومتر مربع است و تمام خرید صهیونیست‌ها و همچنین بذل و بخشش بریتانیا (که دارای چنین حقی نبودکه ملک کشور دیگری را واگذار کند) مجموعا کمتر از 7 درصد از مساحت این سرزمین است. آن هم براساس اسنادی این هفت درصد صحیح است که خود صهیونیست‌ها ارائه داده‌اند وگرنه مجموعا شاید املاک خریداری شده و واگذار شده آنان به 3 درصد نرسد. توضیحا باید گفت بریتانیا که ‌در آن زمان قیمومیت فلسطین را پس از شکست امپراتوری عثمانی به عهده داشت، حدود 600 کیلومتر مربع ‌در سال 1920 ‌در اختیار آژانس یهود قرار داد. ‌در اثنای سال‌های بعدی یهودیان 1620 کیلومتر مربع خریداری کردند. لذا اگر کسی اسناد و مدارکی که اثبات کند بیشتر از این(یعنی 7درصد ادعایی) خریداری نموده‌اند ‌می‌تواند ارائه دهد و البته روشن است که اسناد و مدارک دیگری وجود ندارد. بنابراین خواننده محترم خود حساب کند و ببیند که به ضمیمه 600 کیلومتر مربع نامشروعی که بریتانیا ‌در اختیار صهیونیست‌ها قرار داده آیا بیش از 7 درصد خاک فلسطین ملک خریداری شده و بخشیده شده توسط بریتانیا برای صهیونیست‌ها وجود دارد و آیا به این دلیل ‌می‌توان ملتی را از خاک خود بیرون کرد و کشت و به بردگی گرفت. ‌در حالیکه وفق گفته و اسناد خود صهیونیست‌ها 93 درصد باقی فلسطین به فلسطینیان تعلق دارد که آنان به زور اقدام به غصب این سرزمین نموده‌اند.
3) شناسایی و به رسمیت شناختن و تاسیس: یکی دیگر از ادله‌ای که به ظاهر مشروعیت رژیم صهیونیستی را توجبه ‌می‌کند عنصر شناسایی و به رسمیت شناختن یا تاسیس است که ابتدا توسط آمریکا و شوروی و سازمان ملل به رسمیت شناخته شد، سپس کشورهای دیگری آن را شناسایی کردند. اما شناسایی رژیم از منظر حقوق ‌بین‌الملل زمانی اعتبار دارد که مردم ایجاد کننده آن، ساکنان واقعی آن سرزمین باشند و سرزمین متعلق به آنها باشد. برای مثال هنگامی که جمهوری اسلامی به وجود آمد چون رژیمی بود که توسط مردم ایران که مالک ایران هستند، ایجاد شد، توسط کشورهای مختلف و سازمان ملل متحد به عنوان تاسیس و شناسایی به رسمیت شناخته شد و این روند شناسایی و تاسیس نسبت به تغییر دولت‌ها یا تغییررژیم‌ها ‌در همه جهان وفق حقوق ‌بین‌الملل صحیح است اما تشکیل رژیم صهیونیستی با عنایت به حقوق ‌بین‌الملل حتی اگر توسط سازمان ملل متحد و قدرت‌های بزرگ و کوچک مورد شناسایی یا حتی تاسیس واقع شده باشد، دارای مشروعیت نیست. معلوم است که دلایل سه‌گانه فوق که عمده دلایل صهیونیست‌ها و حامیان آنان به استناد قانون ‌بین‌الملل است قابل پذیرش و معقول و قانونی نیست.
بنابراین با عنایت به رد دلایل فوق، صهیونیست‌ها متوجه شدند که تکیه بر حقوق ‌بین‌الملل و روش سکولاریستی پاسخگو نیست. لذا گرایش به عقاید مذهبی خویش و ترویج ملی‌گرایی افراطی و نظا‌می‌گرایی سبوعانه بهترین راه برای دوام اسرائیل تشخیص داده شد، گرچه تحولات سیاسی و نظامی مانند جنگ 55 روزه با غزه نیز بر شدت آن افزود. برپایه این مشی و نگرش همه غیریهودیان جهان جنتیل بوده و لایق کشتار و بردگی و به غصب گرفتن سرزمینشان هستند و خاورمیانه که ایران بخشی از آن است ‌در این روند و مشی مقدم بوده و باید پیش از هر طرحی، طرح خاورمیانه جدید که اخیرا از زبان نتانیاهو و مسئولان رژیم صهیونیستی تحت عنوان نظم نوین مطرح شده، اجرا شود. طرح خاورمیانه جدید نقشه عملی برای تجزیه و تخریب و کشتار و به بردگی گرفتن و کنترل یا تصاحب سرزمین‌های کوچک شده جنتیل‌های خاورمیانه است و برای آنان تفاوتی نمی‌کند که این کشورها دوست یا دشمن، مسلمان، مسیحی، زرتشتی، صائبی، کمونیست یا هرفرقه و گروهی غیر از یهودیان باشند. اخیرا نیز اسموتریج و زیر دارایی رژیم صهیونیستی ‌در مصاحبه‌ای که از وی منتشر شده بود، تاکید نمود که باید به عنوان سرزمین موعود بخش‌های دیگری از خاورمیانه به اسرائیل ضمیمه شوند. وی ‌در مصاحبه‌اش که توسط نشریات گوناگون به صورت ویدئویی و مکتوب منتشر شده، تاکید نمود که: «من به صراحت ‌می‌گویم که ماخواهان یک کشور یهودی هستیم که شامل اردن، عربستان سعودی، مصر، عراق، سوریه و لبنان است.» خواننده محترم به وضوح ‌می‌بیند که این عنصر صهیونیستی بی‌شرمانه حتی دوستان خود مانند عربستان و مصر و خصوصا اردن که ‌در هر دو عملیات وعده صادق به نفع رژیم صهیونیستی برخی از موشک‌های مارا زده است، را خواسته که بخشی از اسرائیل شوند و البته کشورهای دیگر، مانند ایران باید خُرد و تجزیه شوند تا خطری برای اسرائیل نداشته باشند و قسمت‌هایی از آن نیز جزو اسرائیل شود. این همان طرح خاورمیانه جدید است. ‌
در این باره بحث بسیار است و خواننده گرامی اگر با موتورجستجو گر کلیده واژه «خاورمیانه جدید» را بزند خواهد دید که اسرائیل چه نقشه شوم خونخوارانه‌ای برای جنتیل‌ها (که البته ایران نیزجزو آنست) ‌در نظر دارد. اگر عقل باشد کسی دروغ پرفریب صهیونیست‌ها که ما ایران را دوست داریم باور نمی‌کند و اینکه عکس کوروش (که واقعا این قوم را نجات داد) بر پول اسرائیلی زده ‌می‌شود را علامت دوستی نباید دانست. زیرا هرسال با گرفتن عید پوریم کشتار ایرانیان را که با توطئه استر و عمویش مردخای 77000 نفر ایرنی را ‌در دوره خشایار شاه کشتند به شادی، البته با خوردن خون جوانان غیریهودی جشن ‌می‌گیرند.
پیشنهادهایی چون به رسمیت شناختن دو فاکتوی اسرائیل و راه حل دو دولتی برای مقابله
با تحریم‌ها و آرامش ایران و منطقه
اکنون به این نتیجه ‌می‌رسیم که شرایط میدان را ما تعیین نمی‌کنیم، یعنی ایدئولوژی و جاه طلبی ما نیست که وضعیت میدان را به وجود آورده است. آنها ما راجنتیل ‌می‌دانند و چنانچه سرمقاله نویس‌ هاآرتص(روزنامه اسرائیلی) ‌در بیش از یک دهه پیش نوشت؛ گرایش‌های مذهبی و ملی گرایی افراطی و نظا‌می‌گرایی سبوعانه و نابودی عواطف انسانی بیش از پیش ‌در مردم اسرائیل رشد یافته است، یعنی اگر برفرض روزگاری چنین نبوده‌اند اما امروز چنین شده‌اند. با این توصیف اراده ما برای دست کشیدن از میدان بسیار محدود است. زیرا نمی‌توانیم دفاع از ایران و ملت سرفراز آن را رها کنیم. با عنایت به اینکه اسرائیل (چه دوست باشیم و چه دشمن) قصد نابودی ایران و کشورهای منطقه را دارد و اینکه اسرائیل جایگاه پرنفوذی ‌در آمریکا و اروپا دارد و ظاهرا تا هنگامی که نتوانیم رژیم صهیونیستی را نابودکنیم یا لااقل آن را بسیار محدود و ناتوان کنیم، پروسه تحریم‌ها وجود خواهد داشت، مگراینکه دیپلماسی ایران با درک صحیحی از شرایط میدان ‌در راستای رفع تحریم‌ها به موازات دفاع از ایران اقدامات مناسبی را انجام دهد. ‌در این راستا برخی پیشنهاد نموده‌اند که باید به شکل دو فاکتو رژیم اسرائیل را بپذیریم و توصیه کرده‌اند که گرچه اسرائیل رژیم ظالم و ستمگری است اما برای گریز از مشکلات تحریم‌ها چاره‌ای جزبه رسمیت شناختن آن نداریم.
اما این روش ‌در صورتی موثراست که طرف مقابل به رسمیت شناخته شدن به روش دو فاکتو را عقب‌نشینی به شمار نیاورد و ‌در پی گام‌های دیگر برای عقب‌نشینی بیشتر نباشد. یعنی اگر طرف مقابل واقعا در پی سیاست برد. برد باشد ‌می‌توان به این روش امیدوار بود. اما ذات و طبیعت و ماهیت اسرائیل و به طبع حامیان آن بقا برپایه نیستی و بردگی دیگران به ویژه کشورهای همسایه اسرائیل است، با این خصوصیت چگونه ‌می‌توان به شکل‌گیری سیاست برد - برد میان ‌اسرائیل و حامیان آمریکایی و اروپائیش از یکسو و ایران از سوی دیگر امیدوار بود. مگر اینکه فشارها و درگیری‌ها، اسرائیل وجبهه غرب را ناتوان کرده باشند و ‌در این مورد به اطمینان رسیده باشیم و البته ایران و جبهه مقاومت نیز با بررسی‌های کارشناسانه ‌در شرایطی باشد که توانایی ‌در هم کوبیدن اسرائیل را نداشته باشد و ‌در این مورد نیز به اطمینان رسیده باشیم. زیرا بسیاری از اظهارنظرها درباره ایران و جبهه مقاومت از یکسو و توانایی‌ها یا عدم توانایی اسرائیل و جبهه غرب از سوی دیگر دقیق و کارشناسانه نیست و بیشتر جنبه تبلیغاتی و پروپاگاندا و تحت تاثیر نگاه‌های ایدئولوژیک بوده و دارای مقاصد سیاسی است. ‌در صورت اینکه طرفین ناتوان از حذف یکدیگر یا شکستی موثر باشند ‌در این صورت با توجه به روش به رسمیت شناختن دو فاکتو تا زمانی که ایران و مقاومت منطقه ‌در امنیت باشند اسرائیل را بپذیریم و ‌در صورتی که اقدامات خصمانه از اسرائیل و حامیانش مشاهده شد مجددا اعلام عدم شناسایی اسرائیل را خواهیم نمود.
این روش ‌می‌تواند ‌در فرصت‌های مناسب به دست آمده ناشی از به رسمیت شناختن اسرائیل برای ما تنفسی باشد که ثمره آن رفع تحریم‌هاست. البته اگر قرار باشد چنین روشی مورد استفاده قرار گیرد لازم است که ابعاد آن دقیقا بررسی شود. از جمله باید مطمئن شویم که خطرات ناشی از وجود اسرائیل برای ایران و جبهه مقاومت، بسیارمحدود و کنترل شده شود. توانایی‌های نظامی ایران برای باز دارندگی به حداکثر برسد و همچنین مطمئن شویم که همه تحریم‌ها برداشته شوند. پیشنهاد دیگر نیز پذیرش طرح دو دولتی (فلسطینی - اسرائیلی) است که البته ‌می‌تواند ‌در این مقطع گامی به پیش برای دفاع از مردم فلسطین و آرامش منطقه و شاید کشور ما باشد، گرچه بهترین و دقیقترین طرح، همان فرمایش مقام معظم رهبری است که باید رژیم کنونی اسرائیل از بین رفته و به جای آن با انتخابات و رفراندوم سراسری فلسطینیان تعیین کنند که مردم یهودی جزو کشور بمانند یا نه. بی‌گمان اگر مردم صهیونیستی بخواهند ‌در سرزمین فلسطین باقی بمانند باید از این طرح حمایت کنند، زیرا اگر روزگار نابودی اسرائیل سر برسد نه تنها ‌در فلسطین، بلکه ‌در هرجای جهان باشند به دست نیروهای انتقام گرفتار شده نابود خواهند
شد.
با این توصیف گرچه هدف اصلی باید اجرای طرح مقام معظم رهبری باشد اما در بطن به رسمیت شناختن دوفاکتوی اسرائیل، لازم است که طرح دو دولتی(فلسطینی - اسرائیلی) را پیگیری نمود. بی‌گمان تاجنگ اسرائیل با جبهه مقاومت از جمله ایران وجود دارد هیچ یک از پیشنهادها و توصیه‌های فوق قابل اجرا نیست. اسرائیلی‌ها اگر خواهان نیل به آرامش و ثبات هستند، نخست باید به طورجدی آتش بس دائمی با غزه و لبنان را اجرا کنند ‌در غیراین صورت انتظار نداشته باشند که جبهه مقاومت برای بقای خویش، قصد نابودی اسرائیل ر انداشته باشند. آمریکا و اروپا نیز اگر خواهان بقای اسرائیل هستند باید آنان را به نحو جدی وادار به آتش بس دائمی بنمایند. ‌
در این صورت امکان دارد که از جانب مسئولین به عنوان طرحی مقطعی به رسمیت شناختن دو فاکتو و طرح دو دولتی (که اگر اسرائیل بتواند طبیعت و ماهیت خود را عوض کند به صورت دائم) پیگیری شود. اما با توجه به مطالبی که ‌در این مقاله بیان شد از طبیعت صهیونیست‌ها بعید است که به طورجدی وارد این پروسه شوند. لذا ‌در حال حاضر چنانچه مقام معظم رهبری فرمودند لازم است که هرچه بیشتر قوی‌تر شویم، و این قدرت بیشتر ‌در ابعاد نظامی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و امنیت روانی است و همچنین مقابله با هر چیزی است که امنیت ایران و جبهه مقاومت را به خطر اندازد.
زیرا آنچه که ما ‌می‌بینیم فقط چهره کریه و خون آشام اسرائیل است. از این‌رو ‌در صورتی که اسرائیل با یک آتش بس دائم و امنیت‌ساز برای غزه و لبنان توافق کند ‌می‌توان وارد این مباحث و بررسی سودها و زیان‌های آن شد. ‌در پایان نباید فراموش کرد که ما ‌در سمت درست تاریخ هستیم و عمده نیروهای مسلح ما علاوه بر داشتن تسلیحات پیشرفته به نیروی ایمان الهی مسلح هستند و این توانایی و مزیت ‌در نیروهای دشمن وجود ندارد. این ایمان ما را به نیروی لایزال الهی وصل ‌می‌کند، نیرویی که با تکیه بر آن ‌می‌توان مسیر تاریخ را تغییر داد.