جهان در حال برساختن یک نظم نوین است. ما در طی چند دهه، از جهان دو قطبی گذر کردیم، جهان یک ـ چندقطبی و نیز دنیای چند قطبی را تجربه کردیم و اینک به عصر پساقطبی وارد شدهایم. ویژگی این عصر نوین، تشکیل منظومههای همکاری میان دولتها، سازمانها و افراد برای رسیدن به هدفهای مشخص در دورههای کوتاه یا بلندمدت است. در این منظومهها، بازیگران هویتهای مستقل خود را دارند و ائتلافها به سرعت شکل ميگیرند، به پایان ميرسند و دوباره شکل ميگیرند.
در این دنیای شگفت انگیز نو، ژئوپلیتیک مناطق گوناگون جهان نیز در حال تغییر شکل است. جنگ میان ابرقدرتها جای خود را به جنگ درون تمدنی میان جوامعی داده است که مردمان آنها برای سدهها در کنار یکدیگر زیسته بودند. تاریخ روابط میان مسلمانان و یهودیان از صدر اسلام تا نیمه سده بیستم، تاریخ همزیستی مسالمتآمیز میان این مردمان در کشورهای گوناگون غرب آسیا بوده است. شرایط زندگی یهودیان در جوامع اسلامی را ميتوان با وضعیت زندگی آنها در اسپانیا، آلمان و برخی دیگر از کشورهای جهان مقایسه کرد. فرهنگ، تاریخ و هویت مشترک میان مردمان غرب آسیا، همواره جلوی جنگ و ستیز میان آنها را گرفته بوده است.
تنها از ۱۹۴۷ و دخالت انگلستان است که یهودیان در برابر دیگر اقوام و مذاهب در غرب آسیا گذاشته شدند و تا امروز تنش و جنگ در منطقه ما ادامه یافته است.
آنچه در این ماهها در غرب آسیا ميبینیم، یک جنگ درون تمدنی میان مردمانی است که اشتراکات فرهنگی، اجتماعی و تاریخی بسیاری دارند. همین وضعیت را ميتوان در شرق اروپا و در شرق آسیا نیز دید. در واقع، به نظر ميرسد غرب ميکوشد برای جلوگیری از برخورد میان تمدنها، هرچه بیشتر به جنگهای درون تمدنی در مناطق ما دامن بزند.
این روزها شعله آتش در منطقه غرب آسیا بالا گرفته و این ميتواند پیامدهای ناخوشایندی برای مردمان منطقه اوراسیا نیز به همراه داشته باشد. همه کشورها و گروههای درگیر در این تنش در هر دو طرف، از دوستان و همپیمانان تاریخی کشورهای اوراسیایی هستند. آغاز هرگونه جنگی در منطقه غرب آسیا ـ خواه یک جنگ کوتاه و کوبنده و خواه یک جنگ بلندمدت و فرسایشی ـ ميتواند مرزهای جنوبی اوراسیای مرکزی را با بحران روبرو سازد. در واقع، غرب از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ با تداوم دادن به بحران در غرب آسیا ميکوشد تا «سیاست بازدارندگی نوین» را علیه قدرتهای آسیایی به کار بندد. شرایط یک سال اخیر نه تنها جلوی پیشرفت کلان پروژههای اقتصادی چین و هند را در منطقه گرفته است، بلکه سرزمینهای جنوبی منطقه اوراسیا را با تنشهای امنیتی فراوان، ناامن ساخته است.
با نگاهی به نقشه منطقه ميتوان دید که سرکوب گروههای سیاسی در غرب آسیا و بالا گرفتن جنگ میان کشورهای این منطقه، زمینه مساعدی را برای آغاز دوباره فعالیتهای داعش در منطقه لوانت (که ما آن را شامات مينامیم) و پیوند سریع آن با داعش خراسان فراهم ميکند. در هفتههای اخیر شاهد کشتار رهبران برخی حرکتهای اسلامی هستیم. اما این به معنای پایان این حرکتها نیست، بلکه ميتواند زمینه برخاستن گروههای تندروتر با ایدئولوژیهای خطرناکتر را فراهم کند که به ضرر همه دولتها در غرب آسیا و نیز در اوراسیا خواهد بود. در صورتی که جنگ آغاز شود، دامنه بحران بی تردید به بخشهایی از آسیای مرکزی، قفقاز، جنوب آسیا و خلیج فارس کشیده خواهد شد و هیچ یک از قدرتهای بزرگ آسیایی مانند چین، روسیه و هند نميتوانند از آن سودی ببرند.
در این شرایط، به نظر ميرسد راهاندازی یک ابتکار نو و تشکیل فوری یک گروه تماس فرامنطقهای با حضور نمایندگان کشورهای گوناگون، از مینسک تا اسلام آباد و از آستانه تا دوحه و قاهره از ضرورت برخوردار است. وظیفه این گروه تماس فرامنطقهای، گفتوگو با همه طرفهای درگیر، طراحی یک نقشه راه برای آتش بس، برنامهریزی برای برپایی صلح پایدار و بازسازی ویرانیهای ناشی از زدوخوردهای یک سال اخیر ميتواند باشد.
در کنار این کوششهای دیپلماتیک، ميتوان با فعالسازی شبکه گفتوگوی میان نخبگان در اوراسیا و غرب آسیا، الگوی نوین همکاریهای منطقهای و پیوند میان جوامع مدنی در این کشورها را طراحی و اجرا کرد. فراموش نکنیم که جهان غرب آسیایی و جهان اوراسیایی از ارزشهای فرهنگی مشترک و نیز از اقوام، ادیان و زبانهای مشترک بهرهمند هستند و بخش بزرگی از تاریخ این سرزمینها با همدیگر همپوشانی دارد. ما ميتوانیم در کنار یکدیگر، جهان تازهای بسازیم، نظم تازهای برپا کنیم و ارزشهای فرهنگی و سیاسی عادلانهتری را گسترش دهیم.