«فیلم «در گرداب انقراض» برشی از وضعیت نگرانکنندهی یوزپلنگ ایرانی در مدت زمانی به طول سه سال است. یوزهایی که متاسفانه همگیشان با دخالت عوامل انسانی کشته شدهاند و حتی یکی از آنها به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است.»
شامگاه یکشنبه 14 مردادماه سالن سینماحقیقت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، شاهد نمایش و سپس نقد و بررسی مستند «در گرداب انقراض» به کارگردانی فتحالله امیری بود.
به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، در ابتدای این جلسه که با حضور محمدرضا مقدسیان به عنوان منتقد مهمان برگزار شد، امیری در پاسخ به پرسش ناصر صفاریان، مجری برنامه و مسئول جلسههای نمایش فیلم دربارهی نحوهی ساخت این فیلم گفت: «همیشه آرزو داشتم دربارهی وضعیت یوزپلنگ ایرانی فیلم بسازم اما به دلیل زمانبر و پر هزینه بودن چنین پروژهای موفق نمیشدم بودجهی ساخت آن را تامین کنم. تا این که دکتر نظامی (پژوهشگر فیلم) سرانجام موفق شد نظر مدیران شرکت هواپیمایی معراج را برای سرمایهگذاری روی این پروژه جلب کند و کار به جریان افتاد.»
امیری که در فیلم خود به خطر انقراض یوزپلنگ ایرانی پرداخته افزود: «وجود زیستگاههای حیات وحش در وسعتی نزدیک به هفت میلیون هکتار و در هشت استان کشور، اطلاعات نسبتاً ناقص دربارهی سوژهی اصلی و نصب دهها دوربین برای ضبط تصویر حیوانات این زیستگاهها، تنها بخشی از دشواریهای تولید این فیلم بود.»
بخش بعدی به صحبتهای منتقد مهمان جلسه اختصاص داشت. محمدرضا مقدسیان در این بخش با اشاره به دشواریهای انتخاب زاویهی مناسب در نقد و بررسی مستندهای حیات وحش گفت: «اغلب مستندهایی که در سالهای اخیر ساخته شدهاند، به دغدغههای جامعه و زندگی ما میپردازند. بنابراین حتی اگر هرکدام از ما کمترین علاقهای هم به جغرافیا و زادبوم کشورمان داشته باشیم باید بپذیریم این فیلمهای دغدغهمند در نفس خود، آثار مهمی محسوب میشوند.»
وی مستندسازان را «چشم بینای جامعه» دانست و افزود: «وقتی فیلمی با دغدغه، پژوهش، زمان و دقت کافی به سوژهای با این درجه از اهمیت پرداخته در حقیقت میتوان گفت خود را از جریان آثار رایج و بیتفاوت جدا کرده است.»
مقدسیان سپس با اشاره به سرعت قابل توجه انقراض گونههای کمیاب حیوانات در کشور ما گفت: «طبق آنچه که در نوشتهی پایانی «در گرداب انقراض» آمده، متاسفانه در کشور ما و در کمتر از یک قرن، سه گربهسانِ بزرگ (شامل شیر ایرانی، ببر مازندران و یوز آسیایی) به انقراض کشیده شده که در نوع خود بسیار قابل تامل و جدی است.»
وی مستند مورد بحث را شامل «یک زاویهی نگاه دربارهی از دست رفتن یوزپلنگ ایرانی» دانست و افزود: «آنچه که در فیلم و به عنوان یکی از عوامل اساسی در ایجاد این مشکل معرفی میشود، حضور گستردهی دام و همچنین سگهای گَله در سطح زیستگاههای حیات وحش و در کشور ماست؛ اما در چنین وضعیتی پرسشی که ایجاد میشود این است که وقتی از انقراض یک گونهی جانوری صحبت میکنیم چنین پدیدهای فاجعهآمیز است یا میتوان آن را گریزناپذیر هم دانست؟ پدیدهای که در حقیقت، نیازمند یک بررسی جامع و تحلیلی جدی است.»
در بخش بعدی جلسه، فتحالله امیری در پاسخ به نکتهی مطرح شده از سوی ناصر صفاریان در مورد فضای احساساتی موجود در فیلم که به گفتهی او آن را به «مستندی در رثای یوزپلنگ ایرانی» تبدیل کرده گفت: «من از سال 85 عضو انجمن یوزپلنگ ایرانی هستم و به عنوان یک فعال محیط زیست نسبت به مشکلاتی که حیات یوزپلنگ ایرانی را تهدید میکند حساس هستم. به همین دلیل هر بار که فیلم خودم را میبینم بهشدت احساساتی میشوم و حتی اشک میریزم.»
وی گفت: «نسخهی اولیهی فیلم دو ساعت و نیم بود اما در نهایت، زاویه نگاههای مختلف را حذف کردیم و به این نتیجه رسیدیم که به مشکلات اساسی یوز ایرانی بپردازیم.»
امیری گفت: «فیلم «در گرداب انقراض» برشی از وضعیت نگرانکنندهی یوزپلنگ ایرانی در مدت زمانی به طول سه سال است. یوزهایی که متاسفانه همگیشان با دخالت عوامل انسانی کشته شدهاند و حتی یکی از آنها به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است.»
وی در بخش دیگری از جلسه و در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران حاضر دربارهی مخاطب اصلی فیلم خود گفت: «ته ذهنم به مخاطب عام هم فکر میکردم اما بیشتر دلم میخواست مدیران ارشد سازمان محیط زیست این فیلم را ببینند و از این طریق تلنگری به آنها بزنم.»
این مستندساز با اشاره به پارک ملی توران و میاندشت به عنوان مهمترین زیستگاههای یوزپلنگ ایرانی گفت: «در این زیستگاهها که متاسفانه جادهی پر تردد تهران– مشهد آن را به دو بخش تقسیم کرده، بیش از یکصد و سی هزار راس دام وجود دارد که جدا از سرعت بالای خودروهای در حال حرکت، سگهای محافظ این دامها نیز یکی از اصلیترین تهدیدهای یوزپلنگ ایرانی به حساب میآیند.»
امیری در بخش دیگری از جلسه افزود: «تولید این فیلم در حمایت از یوز ایرانی یکی از بزرگترین آرزوهای زندگیام بود و به همین دلیل نمایش آن برای مخاطبانی که از خطر انقراض این گربهسان بزرگ اطلاعی ندارند بارها ارزشمندتر از جایزههایی است که بهخاطر ساخت آن گرفتم.»
در ادامهی جلسه، محمدرضا مقدسیان لحن احساساتی فیلم را ویژگی آن برشمرد و گفت: «شاید برخیها واکنش احساسی را نقطهضعف چنین فیلمی بدانند اما انتقاد از یک فیلم، آنهم بر مبنای یکسری باورها و قواعد استخراج شده از تعدادی فیلم خاص، چندان درست نیست.»
وی گفت: «آنچه اهمیت دارد ارتباط همهجانبه و مسئولانهی فیلمساز و مخاطبانش از طریق پژوهش طولانیمدتی است که برای سوژهی فیلمش انجام داده است. ارتباطی که به تعبیری حرف خود را از طریق همدلی بیان کند.»
مقدسیان «رعایت مرز احساساتگرایی» را یکی از مهمترین ویژگیهای «در گرداب انقراض» برشمرد و افزود: «در این فیلم، فیلمساز در کنار بیان حرف خود به صورت مستدل و بر اساس پژوهشی دامنهدار، از سوژه نیز جدا نشده و از نمایش درگیری احساسی خود با خطر انقراض یوزهای آسیایی ابایی ندارد.»
مقدسیان انتقال این احساس به مخاطب را «یک دستاورد بزرگ برای فیلم و سازندهاش» دانست و افزود: «تماشاگر این فیلم به جای روبهرو شدن با یک گزارش واقعی، درگیر وقوع فاجعهای میشود که در نوع خود بسیار تلخ و تکاندهنده است.»
در بخش پایانی جلسه، فتحالله امیری در پاسخ به پرسش یکی از تماشاگران گفت: «در این فیلم و به صورت عامدانه هیچ راهکاری ارائه نشده است. وظیفهی من به عنوان مستندساز، تلنگر زدن به مدیران و نیروهایی است که از نزدیک با مسالهی انقراض یوزپلنگ ایرانی درگیرند.»
وی افزود: «کمترین تاثیر نمایش این فیلم میتواند تشکیل اتاق فکری برای ارائهی راهکاری در این رابطه باشد. اتاق فکری که صدها کارشناس محیط زیست و منابع طبیعی در آن حضور داشته باشد و بتوانند برای این مشکل چارهای بیندیشند.»
امیری سپس با ذکر خاطرهای دربارهی واکنش یکی از استادان سینمای مستند به یکی دیگر از فیلمهای خود گفت: «ایشان معتقد بودند بعضی گونههای جانوری بهقدری کمیاباند که اصلاً نباید از کادر تصویر خارج شوند. در حقیقت میتوان گفت متاسفانه بعضی وقتها محتوا ناخواسته بر فرم چیره میشود اما این، استراتژی اصلی من در ساخت چنین فیلمی بود.»
منتقد مهمان جلسه نیز «در گرداب انقراض» را «تصویری از یک بغض فروخفته» دربارهی حیات وحش ایران دانست و افزود: «اگر ساخته شدن این فیلم را قدم بزرگی در حفاظت از محیط زیست کشورمان بدانیم باید پذیرفت تولید چنین فیلمی، خود به تنهایی، رخداد فرخندهای است.»
وی سپس «محافظهکاری» را «یکی از بزرگترین معضلهای جامعهی امروز ایران» دانست و افزود: «واقعیت این است که اگر قرار است آگاهی و تغییر مثبتی رخ دهد، باید مساله را به زبان آشنای جامعهی ایرانی مطرح کرد؛ نه مثلاً زبان مورد علاقهی طبقهی روشنفکر.»
مقدسیان گفت: «سراغ گرفتن از سینمای مستند برای برطرف کردن مشکلاتی از این قبیل، تنها راهی است که در وضعیت فعلی میتوان به آن اندیشید.»