در خیابان ۲۲بهمن اندکی توقف میکنم تا درباره نشانی خانه «جوادیفر» از یک رهگذر سوال کنم و در پاسخ کمکش، زن را هم سوار میکنم تا در میانه راه او را هم به مقصد برسانم. توضیح دادم که برای پنجمین سالگرد جانباختن امیر جوادیفر از کشتهشدگان بازداشتگاه کهریزک میروم... در میانه سکوت هردویمان، ماشین کناری، نشانی همان جایی را پرسید که مقصد ما هم بود... مثل هر سال خانواده جوادیفر پارکینگ خانه خود را برای بزرگداشت سالگرد امیر، مهیا کرده بودند.
پدر امیر در آستانه در ایستاده بود. بعد از سلام و معرفی وارد شدم و بعد از عبور کنار میزی که عکس امیر روی آن بود و دفتر یادبودی هم روی آن قرار داشت از مسیری گذشتم که دو طرف آن را با پارچههای سیاه فرش و روی آن را با شمعهای کوچک تزیین کرده بودند و با دنبالکردن شمعها وارد سالن اصلی شدم. ساعت اندکی از هفت گذشته بود و صندلیهای خالی هنوز به چشم میآمدند. مثل هرسال تصاویر و کلیپهایی که از امیر وجود داشت در حال پخش بود و نواهای متعددی از محمدرضا شجریان فضا را آکنده میکرد... .
در هم تنیدهشدن سرودها و نماها در آن فضای آکنده از اشک و دستهایی که برای هر سرودی بالا میآمدند و به هم میخوردند و دوباره برای پاک کردن اشکها به چشمها نزدیک میشدند، شاید همه حضار را بیاختیار پرت میکرد به پنج سال گذشته و باز هم یادآوری نام «سعید مرتضوی»؛ دادستان سابق تهران که به اتهام صدور دستور انتقال بخشی از بازداشتشدگان ۱۸ تیر ۸۸ به کهریزک، توسط دادگاه انتظامی قضات، از قضاوت تعلیق شد. در گزارشی که «کمیته حقیقت یاب» مجلس هشتم هم به همین منظور تهیه کرده بود و در دیماه سال ۸۸ در مجلس قرائت شد، فرد آمر در انتقال بازداشتشدگان به کهریزک، سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران معرفی شد. علاوه بر مرتضوی، حسن حداد دهنوی معروف به قاضی حداد (معاونت امنیت وقت دادستان تهران) و علیاکبر حیدری فرد (دادیاری که دستور انتقال بازداشتشدگان به کهریزک را داده بود) هم سال ۱۳۸۹ با دستور دادگاه انتظامی قضات از سمتهای خود تعلیق شدند و همزمان مصونیت قضایی آنها نیز لغو شد.
درباره حادثه کهریزک ۱۱ جلسه دادگاه تشکیل و احکام اولیه صادر شد که اکنون برای تجدیدنظر در دیوانعالی کشور به سر میبرد؛ اگرچه پدر امیر جوادیفر در جلسه دهم دادگاه از شکایت خود علیه مرتضوی به جرم معاونت در قتل رضایت داده بود؛ موضوعی که در آن مقطع اگرچه حرف و حدیثهایی در پی داشت اما پدر امیر گفته بود که «من میدانم و خدای خودم... این اختیار را دارم که گذشت کنم و ببخشم.» صدای نوایی دیگر و دیدن گریههای گاه و بیگاه پدر امیر مرا به خود آورد. ساعت نزدیک هشت است که سالن دیگر پر شده است و چهرههای آشنایی هم دیده میشوند. پدر محمد کامرانی؛ دیگر جانباخته کهریزک به همراه همسر و پسرش وارد میشوند و در صندلیهایی که گویا برای برخی از آسیبدیدگان حوادث آن سال کنار هم چیده شده قرار میگیرد. در کنار او مادر مصطفی کریم بیگی و مادر سعید زینالی هم قرار دارند. با پخش هر کلیپی و سرودی مادر محمد کامرانی چادرش را بهصورت میکشد و چنان گریه میکند که شانههایش میلزرد. مادر زینالی هم او را همراهی میکند. در میان جمعیتی که در حال اضافهشدن هستند. مادر سهراب اعرابی هم وارد سالن شد. فضا؛ به گونهای بود که تصاویر و اشکها خود گویا بودند و مجال چندانی برای سخنرانی نبود.
شاید به همین خاطر بود که پدر جوادیفر هم وقتی پشت تریبون قرار گرفت به این نکات بسنده کرد:
«فرقی نمیکند که چند سال از این ماجرا بگذرد، فرزندان ما همیشه زنده و جاویدان هستند. امیر بیگناه بود و بیگناه رفت.» بعد از آن هم بابک تنها فرزند خانواده جوادیفر پشت تریبون از مادربرزگش گفت که تازه فوت کرده و در تمام دورانی که از او پرستاری کرده، با تصاویر فتوشاپی امید زندهبودن امیر را در او زنده نگاه داشته تا لحظهای که از دنیا برود. بعد از آن پدر محمد کامرانی هم در سخنان کوتاهی از مشکلاتی که سالهای گذشته برای برگزاری مراسم داشتند، گلایه کرد. پدر محمد کامرانی در گفتوگوی کوتاه خود هم ضمن اشاره به این موضوع که از سال گذشته و با روی کارآمدن دولت جدید برای برگزاری مراسمهای سالگرد مجبور نبودند با مراجع مختلف از استانداری گرفته تا نیروی انتظامی در تماس باشند، درباره روند پرونده گفت که «اعتراض ما به حکم دادگاه در دیوانعالی کشور همچنان مطرح است.» او ادامه داد که یکماه پیش هم در مراجعه به دیوان به او گفتهاند این پرونده هم در نوبت رسیدگی قرار دارد و مشغول مطالعه آن هستند. سخنانش درباره روال پرونده که تمام شد، با لحنی خودمانیتر گفت: «اما خیلی سخت است.»
منبع: شرق