روزنامه خراسان نوشت: این ترور - چه در قطر، چه ترکیه- نیز از لحاظ فنی امکان پذیر بوده است اما به دلایل متعدد و محاسبات مختلفی از انجام آن پرهیز میشد و به نظر میرسد که اسرائیل مترصد سفر ایشان به تهران برای انجام آن بوده است.
بعید است که اسرائیل راساً و بدون هماهنگی و چراغ سبز آمریکا دست به این اقدام زده باشد. ترور هنیه پس از 10ماه از جنگ غزه اتفاق میافتد؛ جنگی سرنوشتساز در باریکهای بسیار کوچک و محاصره شده که هنوز ادامه دارد و اسرائیل با وجود این حجم بیسابقه تخریب و کشتار نتوانسته آن را تمام و اهدافش را محقق کند.
پس از این بن بست، اسرائیل در دو ماه اخیر در کنار ادامه جنگ، تمرکز خود را بر حذف فیزیکی رهبران و فرماندهان حماس گذاشت و این دقیقا همان چیزی است که آمریکا از اول سال جاری میلادی اسرائیل را به انتقال از مرحله شدید حملات هوایی به حملات متمرکز فرا میخواند و از قبل هم برخی منابع اسرائیلی تاکید داشتند که آمریکا به اسرائیل برای حملات متمرکز و هدفمند قول مساعد داده است.شکی در این نیست که فقدان هنیه ضربه سنگینی به حماس است؛ اما تجربه ترور رهبران بنیان گذار و فرماندهان کلیدی آن در طول نزدیک به چهار دهه گذشته نشان میدهد که این حوادث و ترورها تاثیری بر مواضع و سیاستهای حماس نداشته و موجب تضعیف آن نشده است و معمولا در فلسطین بزرگتر و گستردهتر شده است.
در مقابل میتوان گفت که ترور هنیه نه تنها بر محبوبیت حماس در فلسطین میافزاید؛ بلکه میتواند از سنگینی فشار انسانی و روانی این وضعیت بغرنج در نوار غزه بکاهد و جبهه داخلی در این منطقه را که اسرائیل به نوعی امید داشت، از هم بپاشد و علیه حماس بشوراند، تقویت کند. به هر حال، وقتی ساکنان رنج دیده این منطقه ببینند که رهبران تراز اول قدرت حاکم بر آن نیز در کنار آنها کشته و زخمی میشوند، خود همین میتواند تحمل این وضعیت را برای آنها آسانتر کند.