ساخت فیلم در روزگار فعلی در سینمای ایران، بهمثابه راه رفتن روی لبه تیغ است که در هر صورت صاحبان سرمایه اعم از کارگردان، فیلمنامهنویس، بازیگر تا مخاطب خراشیده میشوند. در واقع مشخص نبودن سیاستهای راهبردی در بررسی موضوع تولید و چگونگی عرضه آثار به مخاطب، عدم بررسی میزان تقاضا و عرضه تولیدات سینمایی، وجود سیاستهای یک بام و دو هوا در برخورد با آثار سینمایی، تبدیل سینمای بینالملل به سینمای منطقهای، نبود سرمایهگذار کار بلد در عرصه سینما و عدم تولید آثار مستقل سینمایی به دلیل نوسانات قیمت ارز و در نهایت از بین بردن دستاوردهای دولتهای گذشته در عرصههای مختلف از جمله فرهنگ و سینما موجب ایجاد نوعی بیثباتی در سینما بهعنوان یکی از محبوبترین و پرمخاطبترین ابزارهای تولید فرهنگ و فرهنگسازی شده است که در نتیجه فیلمهایی خالی از اندیشه چون «فسیل»، «هتل»، «شهر هرت» و غیره ساخته میشود که نه کام مخاطب را شیرین میکند و نه هویت سینمای ایران را بهعنوان سینمایی خوشنام در عرصه بینالملل زنده و پویا نگه میدارد. در نتیجه آنچه حاصل میشود سینمایی کمرمق با آمارسازی های پرطمطراق است که نمود آن در سال ۱۴۰۲ در تاریخ سینمای ایران به ثبت رسید.
اما آنچه مسلم است نبود سرمایه برای تولید آثار مطلوبِ مخاطب و سینمای فرهیخته ایران، عدم چشمانداز آینده حضور بینالمللی سینمای ایران در مدیریت فعلی سینما، و از همه مهمتر نابودی سرمایههای مؤلف در سینمای ایران است که نیاز به بررسی و پژوهش دارد. در همین راستا محمد آفریده از مدیران اسبق انجمن سینمای جوان و مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و تهیهکننده سینمای ایران، کیوان کثیریان منتقد سینما، جلیل اکبری صحت منتقد، فیلمساز و تهیهکننده سینما و علی ملاقلی پور فیلمساز درباره محدودیتهای ایجاد شده در سینمای ایران، موضوع توقیف، قاچاق و ممنوعالخروجی سینماگران در سال گذشته و راهکارهای برونرفت از شرایط کنونی سینما نقطهنظرهای خود را بیان کردند.
محمد آفریده تهیهکننده سینما که در طول سالهای گذشته ترجیح داده از سینما به دلیل شرایط موجود فاصله بگیرد؛ درباره ارزیابی شرایط کنونی سینمای ایران گفت: مدتها است در همه امور فقط دلخوش به گذران امروزمان هستیم و این روزمرگی یعنی همین شرایط فعلی، شرایطی که دیگر هیچی سرجای خود نیست و متأسفانه گوش شنوایی هم وجود ندارد. این در حالی است که قرار بود همه ما باهم باشیم و با هم بسازیم و خُب وقتی که همه نیستیم میشویم همینی که هستیم؛ بنابراین به اعتقاد من راه برونرفت از این شرایط بحرانی حضور سلایق و نگاههای متفاوت بدون حُب و بغض در همه حوزهها و فعالیتها است.
یکی از نکات مهم در تبیین حضور سلایق مختلف در عرصه فرهنگ، خروج سینما از یکدست سازی و استفاده از امکانات مناسب تولید در طیفهای مختلف با سلیقههای متفاوت است که در نتیجه موجب درخشش سینمای ایران در عرصه ملّی و بینالمللی میشود.
محمد آفریده بهعنوان یک مدیر فرهنگی و سینمایی راز داشتن یک سینمای درخشان را زنده و پویا نگهداشتن سینمای بومی و ملّی ارزیابی کرد و چنین ادامه داد: پویایی سینما به این معنا است که سلیقهها و نگاههای مختلف بتوانند با شرایطی متناسب و سالم فیلم بسازند و در این صورت است که از دل این جریان با نشاط و سالم، سینمای بینالملل طبیعی رشد و نمو میکند. بنابراین نمایش یک یا دو فیلم در جشنوارههای خارجی به معنای درخشش سینمای ایران در عرصه بینالمللی نیست؛ زیرا سینمای بینالملل یعنی فیلمسازان مستعد جوان ما بهواسطه پشتوانههای دانشی خود در همه عرصهها از جمله جشنوارهها، تولیدات مشترک، اکران در سینماهای دنیا، نمایش در تلویزیونها و غیره حضور قدرتمندی داشته باشد و رسیدن به این آرزوها با روزمرگیهای مدیریت فعلی سینما بیشتر شبیه به خواب و رؤیا است و در کمال تأسف معتقدم با یک مرکزیت مقتدر، همهجانبه، آگاه و آشنا به مسائل فرهنگی و سینما و شرایط جهانی مواجه نیستیم.
جلیل اکبری صحت منتقد، تهیهکننده و کارگردان سینما موضوع حضور سینمای ایران در مجامع بینالمللی را ترکیبی از نمایش فیلم و رفتارهای اجتماعی و فرهنگی بیان کرد و گفت: من فکر میکنم مسئله مدیران اکنون سازمان سینمایی و در افق وسیعتر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حضور سینمای ایران در خارج از کشور با حضور در جشنوارههای معتبر و یا جذب مخاطب بیرونی نیست. یک زمانی این بهعنوان یک هدفِ مهم برای مدیران سینمایی مطرح بود و در تلاش این بود که برنامهریزیها در جهت رسیدن به این هدف باشد؛ و خب تاریخ نشان میدهد به آن رسیدند. واقعیت این است که در حال حاضر چنین هدفی برای مدیران سینمایی متصور نیست. جشنواره سینمایی ترکیبی از نمایش فیلم و رفتارهای اجتماعی و فرهنگی است که طبیعتاً با سطح محافظهکاری بیش از حدی که در حوزه فرهنگ وجوددارد بههیچعنوان این موضوع برای مدیران سینما قابلقبول نیست.
وی ادامه داد: در ساختار فعلی کشورمان دو مدل تفکر وجود دارد. نوع اول این است که مردم میتوانند مشارکت کنند به شرطی که آنچه ما میگوییم را بازگو کنند و دوم اینکه اگر نمیخواهند میتوانند بروند و متأسفانه این واقعیتی است که در ساختار فرهنگ میتوان این موضوع را مشاهده کرد؛ بنابراین سینماگرانی که از ایران مهاجرت کردند و یا در ایران هستند و امکان اینکه در پروسه فعلی سینما فیلم بسازند؛ ندارند. در نتیجه چنین تفکری است که نمیتوانند فیلم بسازند؛ زیرا نگاه جامع در سینما وجود ندارد و همانطور که در مسائل سیاسی و فرهنگی میبینیم که به یک مخاطب حداقلی و یا مشارکت حداقلی احساس نیازمی کنند. البته یک تعریضی وجود دارد و اینکه در مواقعی که موردنیاز است میتوانند از فیلمهایی که اصطلاحاً فیلمهای بدنه و کمدی است استفاده کنند و توجیه کنند که مخاطب در سینمای ما وجود دارد و حتی رشد کرده است. در چنین شرایطی سخن از حضور موفق سینمای ایران در خارج از کشور یک امر بیمعنایی میشود. سینمای ایران وقتی میتواند بازار خود را که در خارج از کشور جذب کرده بود، ادامه دهد؛ که در حوزه ژانر بتواند فیلم بسازد و اتفاقی که همیشه میافتاده را بهصورت طبیعی ادامه دهد.
وی با اشاره به تولیدات سال گذشته که در جشنواره فیلم فجر نمایش داده شده است؛ گفت: طبق اخبار مخابره شده، تولیدات سینمای ایران امسال فکر میکنم گفته که شد بیش از ۱۰ فیلم درباره زندگی سرداران بود و این عدد برای ظرفیت ۲۲ فیلم حاضر در جشنواره فیلم فجر بالا است؛ بنابراین میتوان اینگونه ارزیابی کرد که فعلاً مسئله مدیران فرهنگی این است که فیلمنامهها و بیوگرافیهایی از زندگی چهرههایی که علاقهمند هستند را بسازند و معتقدند سینمای معیار یعنی همین.
طبیعی است که این شخصیتهای ملّی در حوزه داخلی مخاطب خاص خود را که در حوزه دفاع مقدس تعریف میشود؛ دارد. پس مسئله مخاطب از پیشفرض حل شده و اینطور نیست که بگویند ما به تعداد مشخصی از مخاطب احتیاج داریم. خیر اینگونه نیست. فیلمهای بسیار گران ساخته شده و منتظر اکران هستند. اکران سیستمی و سازمانی. طبیعتاً سینمایی که با پول کم و سرمایهگذاریهای خیلی معقول اقتصادی ساخته میشود در مقابل این سینما تابآوری نخواهد داشت و فکر میکنم حذف میشود و یا در بهترین شکل ممکن به یک گوشه پناه خواهد برد.
علی ملاقلی پور کارگردان جوان سینما حضورِ فیلمهای متنوع در اکرانهای عمومی و عرصههای بینالمللی را حق مسلم مردم ایران میداند و معتقد است این مهم جز با گفتگو و اعتماد به هنرمندان میسر نیست و توضیح داد: مسئولان در وزارت فرهنگ و ارشاد باید بداند که این وزارتخانه، محل و خانهای برای فرهنگیان و هنرمندان است. پس راهی جز گفتگو و اعتماد به هنرمندان را ندارد. از سوی دیگر مسئولین سینمایی خط کش بین خودی و غیرخودی را باید کنار بگذارد و به جای نگرانی از ارائه بیلان کاری به مسئولین بالادستی باید نگران روح اجتماع باشند. چون با این روند فیلمسازی حکومتی منهای مردم و ساخت سینمای استراتژیک هیچ دستاوردی به دست نیامده و نخواهد آمد. با توجه به نارضایتی مردم و عدم مشارکت در مجامع ملی و سرنوشتساز، ساخت انبوه آثار با مضمون ایدئولوژیک که حتی اثرگذاری سیاسی هم ندارد، از اشتباهات بزرگ در دو دهه اخیر است. در نتیجه شاهد جایگزینی سیستماتیک هنرمند بیسابقه و متعهد به سیستم به جای هنرمند متخصص و دغدغه مند هستیم. از سوی دیگر اوضاع مالی سینما برای تولید، نمایش و تأثیرگذاری روز به روز وخیمتر شده و متأسفانه این وزارتخانه برای سینماگران غریبهتر کرده است و اگر این روند تغییر نکند تضادها و کشمکشهای زیادی در سینمای ایران در سال ۱۴۰۳ ایجاد خواهد شد.
جلیل اکبری صحت تهیهکننده فیلم سینمایی «عروسک» به کارگردانی زندهیاد اصغر یوسفی نژاد، تک ژانری شدن سینمای ایران را یکی از فاکتورهای مدیریتِ اکنونِ سینما میداند.
وی توضیح داد: تک ژانری شدن سینمای ایران با ریلگذاری مجددی که دوره احمدینژاد گفته شد، دارد اتفاق میافتد، شکل گرفت و حتی در دولت روحانی هم این ریلگذاری برچیده نشد. چون مثلاً زمانی که به نظرمی رسید سینما به بحران رسیده نیاز به فیلم بدنه هست. علیرغم برائت از سینمای بدنه مبتنی بر فروش صرف و خارج از عرف و رسومات آن زمان فیلمی مثل «آینهبغل» اکران شد چون مدیران به این مهم قائل شده بودند که آمار مخاطب را به هر شکل ممکن باید نگهدارند. در حوزه کتاب همین است آمار ناشر بیشتر از آمار کتاب است. تنها حوزهای که شاید قائل به ریلگذاری مجدد نباشد هنرهای تجسمی است.
این منتقد سینما در ادامه با اشاره به مخاطب سینمای ایران گفت: اولین مسئلهای که به ذهن هر مخاطبی خطور میکند ایجاد این پرسش است که ما سینمای موفقی داشتیم، ولی چرا نتوانستیم ادامه دهیم و پاسخ این است که منظور از ما کیست؟ قطعاً مسئولان ذیربط سینمایی خود را داخل این ما نمیبینند. افتخارات سینمای فرهنگی ایران نتیجه کار و تلاش یک مجموعه خیلی گسترده از سینماگران، رسانهها و مدیران فرهنگی بوده که در حقیقت آن مدل از سینما را قبول داشتند ولی وقتی آن مدل سینما مسئله میشود؛ حتی فردی مثل وحید جلیلوند که برآمده از یک ساختار مشخصی است از مرکز دایره برون می افته یا مثلاً جواد نوروزی بیگی و دیگرانی دیگر؛ یعنی تابآوری سینماگران بالا رفته و تحمل مدیران سینمایی بسیار پایین است. در واقع سنتز این اتفاق منجر شده که موتور سینما خوب نمیچرخد و در نتیجه میبینیم که معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینما میگوید ما برای دو سال آینده هم به فیلم کمدی دیگری مجوز داده نمیشود چون احتمالاً مجوزها داده شده و ظرفیت ساخت این دسته از فیلمها پر شده است؛ یعنی ساخت فیلم کمدی هم یک امتیاز و یا یک رانت محسوب میشود.
کیوان کثیریان منتقد سینما و مدیر سایت سینمایی، سینما معتقد است مدیران سینمای ایران با آمار سازی درصدد رزومه سازی و پنهان شدن پشت آمارِ فروش بالای ریالی هستند تا موفقیت در اجرایی کردن اهداف تعریف شده سازمانی خود را با این آمار توجیه کنند.
بنابراین اکران دادن به سینمای غیر از سرگرم کننده و غیر کمدی، عملاً غیرممکن است. در نتیجه فیلمهای اجتماعی و غیر جریان کمدی بهخوبی اکران نمیشوند و یا با مشقت و گرفتاری در سانس های نامنظم و نا مناسب رنگ پرده به خو میگیرند که اغلب فروش پایینی هم دارند و بازگشت سرمایهای هم در کار نیست؛ بنابراین سرمایهگذاران ناامید میشوند؛ زیرا سرمایهگذاری روی فیلمهای اجتماعی، فیلمهای منتقد و فیلمهای مستقل و یا با درام غیر کمدی عملاً در سینمای ایران بهصرفه نیست. این در حالی است که سینمای ایران با فیلمهای اجتماعی که زمینههای اندیشه ورزانه تری دارند در دنیا شناخته شده و مورد توجه جهانیان قرار دارد. در واقع فیلمهای اجتماعی جزئی از سرمایه و شناسنامه سینمای ایران هستند. سینمایی که هم در فرم و هم در مضمون صاحب نوآوری است و هر بار لذت تماشای سینمای ایران را برای مخاطب سینما ایجاد میکند. نمونههای آن آثار کیارستمی، مهرجویی و تا اندازهای فرهادی و سینماگران مستقل جوان است که همواره پیشرو است. این در حالی است که مدیریت سینما عملاً سهمی برای فیلمهای مستقل قائل نیست و تا زمانی که چنین شیوه مدیریت در سینما وجود دارد عملاً به شکل رسمی راهی برای برونرفت از این شرایط وجود ندارد؛ زیرا پولهای کلان بیتالمال به فیلمهای ارگانی داده میشود که خروجی محصولات ضعیف، بیسلیقه و غیر هنرمندانه با موضوعات ایدئولوژیک مورد پسند و مورد قبول خودشان است. فیلمهایی که در اکران هم فروش خوبی ندارد و طبعاً بازگشت سرمایهای هم وجود ندارد البته که اساساً به فکر برگشت سرمایه نیستند فقط میخواهند بگویند درباره فلان سردار و یا فلان سرباز فیلم ساختهایم. حالا اینکه تا چه اندازه به لحاظ ماهیت به واقعیت نزدیک است، امری جدا است. از سوی دیگر سینمای گیشه پسند و سرگرم کننده هم با تعداد محدود و با چند فیلم در گیشه میچرخد و بقیه هم فروش پایینی دارند. با چنین وضعیت مدیریت، به اعتقاد من راه برونرفت رسمی وجود ندارد.
این منتقد سینما در پاسخ به این سؤال که تکلیف سینمای فرهنگی و به عبارتی سینمای مستقل چیست؟ گفت: از شهریور ۱۴۰۱ تاکنون مجوز گرفتن و تن دادن به سانسور دیگر موضوعیت ندارد. به هر حال در قلب جامعه ایران اتفاقهایی افتاده و قالب ملت ایران تصمیم گرفتند که خودشان باشند و به خیلی چیزها تن ندهند و سینمای مستقل ایران هم ترجیح داده مسیرهای تازهای را تجربه کند. درست مثل فیلم «کیک محبوب من» یا فیلمهای اکتای براهمنی و دیگران که در یک سال اخیر در عرصه بینالملل موفقیتهایی کسب کردهاند؛ بنابراین سینمای مستقل کار خود را میکند و راه خود را میرود و افرادی که دغدغههای مشترک در زمینههای اجتماعی دارند؛ یکدیگر را پیدا میکنند و راهی خواهند رفت که دیگر نیازی به مجوز هم نداشته باشند. به همین منظور سینمای مستقل رفتهرفته به سمت لوکیشین های محدودتری میروند که بهنوعی حُسنِ کار هم محسوب میشود. از سوی دیگر بازیگرانی که حاضر هستند در این دسته از آثار بازی کنند پیدا خواهند شد و در جشنوارههای خارجی هم اکران خواهند کرد جوایزی میبرند و یا رانتهای تلویزیونی هم میخرند و در نتیجه به درآمدزایی میرسند و بهاینترتیب با وجود همه تحدیدها و تهدیدها به مسیر خود ادامه خواهند داد. البته نباید فراموش کرد که عرضه این دسته از فیلمها مهمترین بخش از راهِ پیش رو است که میتواند به سرمایهگذار هم کمک کند.
کثیریان فیلم «کیک محبوب من» کاری مشترک از بهتاش صناعیها و مریم مقدم به تهیهکنندگی غلامرضا موسوی را یکی از مهمترین فیلمهای مستقل که مسیر متفاوتی را در عرصه سینما طی کرده، دانست و اظهار داشت: این فیلم با نگاه منتقدانه و جهانشمول راه خود و سینمای ایران را در عرصه بینالملل باز کرده و راه را برای فیلمهایی از این دست باز کره است. در واقع ساخت این فیلم و پخش جهانی آن، ایدههای تازهای را به فیلمسازان جوان میدهد که چگونه خارج از سیستمی که با سانسور و الزام به دریافت مجوز میخواهد قدرت خود را دیکته کند؛ فیلم بسازد؛ بنابراین به اعتقاد من برای فرار از استیلای نگاه قدرتطلبانه در عرصه فرهنگ راههای جدیدی بازخواهد شد.
این منتقد سینما که در دورههایی از برگزاری جشنواره جهانی فیلم فجر بهعنوان مدیر روابط عمومی مسئولیت داشت حضور بینالمللی سینمای ایران در مجامع بینالمللی متأثر از تولیدات دانست و گفت: تولیدات سینمای ایران در شرایط فعلی اصولاً بازار بینالمللی ندارد و مورد پسند عرضه بینالملل نیست و حرفی برای گفتن ندارد؛ بنابراین محافل بینالمللی توجهی به سینمای ایران نشان نمیدهند و خب جشنواره بینالمللی هم که نداریم تا سینماگران خارجی بازار بینالملل سینمای ایران را جدیتر بگیرند و درعینحال شاهد هستیم که فیلمهایی با زمینه اجتماعی قاچاق میشود.
علی ملاقلی پور هم معتقد است که اگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باورهای فرهنگی را بپذیرد و باورهای سیاسی را به وزارتخانههای متولی واگذار کند؛ رشد و تعالی در نوع نگاه و رفتار فرهنگی خود خواهد داشت.
وی ادامه داد: بهعنوانمثال اگر به هنرمندان برای ساخت فیلم اجتماعی دغدغه مند بودجه یا وام داده میشد، اولاً فاصله بین این وزارتخانه و سینماگران ایجاد نمیشود تا معاونت سینمایی و نظارت ارزشیابی مدام بخواهند خود را از فیلمهای ساخته شده تبرئه کنند و مسائل قضایی و قهری حل شود. در ثانی این تجربه موفق در دهه شصت و هفتاد اتفاق افتاده که هنرمندان خوبی با وامهای بنیاد سینمای فارابی توانستند آثار ارزشمند و ماندگار در سینمای ملودرام اجتماعی برای ایران سازند. بهعنوانمثال برخی از بهترین آثار اجتماعی زندهیاد رسول ملاقلی پور با مشارکت یا وامهای بنیاد سینمایی فارابی به سرانجام رسید که اگر نبود، برخی از آثار سینمایی او مانند فیلم اجتماعی «مجنون» هیچگاه تولید نمیشد و رسول ملاقلی پور بهعنوان تهیهکننده ورشکسته بود و شاید به آثار متأخر خود چون «سفر به چزابه» و «میم مثل مادر» هم نمیرسید و یا عطایش را به لقایش میبخشید.
محمد آفریده نیز توجه به سینمای تجاری را برای حیات سینما مهم ارزیابی کرد و گفت: سینمای تجاری بهعنوان سینمایی که بخش اعظمی از سینمای جهان را در همه کشورها با هر اعتقاد و هر سیستمی دربرمی گیرد؛ واقعیتی است که باید به آن توجه کرد. مخاطبانی که برای سرگرمی به سینما نیاز دارند و بابت آن هزینه میکنند و حدومرز این نیاز تا کجا است؟ از جمله موضوعاتی است که باید روی آن بحث شود؛ اما همه کشورهای صاحب سینما که دارای فرهنگ و اندیشه هستند میدانند که تنها تکیه کردن به این سینما یعنی ماندن در روزمرگیها کارساز نیست، بلکه زندهبودن سینمای هر کشوری با کلید خوردن تجربههای ناب و خلاقانه شکل میگیرد. آینده سینمای هر کشور با سینمای صرف تجاری روشن نمیشود. این سرمایههای مؤلف مخصوصاً سینمای اجتماعی است که سینما را بیمه میکند و این نوع سینما است که به سینمای تکراری و ایستای تجاری هر کشوری تازگی و تنوع میبخشد.