به گزارش
مردم سالاری آنلاین،این نشریه نوشت: پس از اینکه حماس در 7 اکتبر ( 15 مهرماه) حمله خود را به اسرائیل آغاز کرد، بسیاری از ناظران در ابتدا انتظار داشتند که این جنگ به عنوان یک درگیری محدود بین اسرائیل و حماس باقی بماند. اسرائیل، ایران و ایالات متحده هر کدام دلایلی برای اجتناب از یک جنگ گسترده دارند. اسرائیل با پاسخ نظامی خود در غزه می تواند دست پر را داشته باشد، ایران احتمالاً می خواهد از درگیری احتمالی با ایالات متحده جلوگیری کند، و واشنگتن علاقه ای به یک درگیری منطقه ای بی ثبات کننده که بازارهای نفت را مختل کند، به افراط گرایی دامن بزند و توجه را از جنگ اوکراین دور کند، ندارد.
مهمترین متحد منطقهای ایران، حزبالله، با چالشهای خاص خود در لبنان مواجه است؛ جایی که جنگ جدید با اسرائیل میتواند بحرانهای سیاسی و اقتصادی این کشور را عمیقتر کند. در سایر قسمت های منطقه نیز علاقه چندانی به تشدید این جنگ وجود ندارد. کشورهای عربی مانند اردن و مصر در حال حاضر با مشکلات اجتماعی- اقتصادی حاد داخلی رو به رو هستند که با ورود پناهجویان تشدید خواهد شد. برای کشورهای حوزه خلیج فارس، یک جنگ گسترده پروژه های توسعه اقتصادی بلندپروازانه آنها را مختل می کند و میتواند مانع از تلاشهای آنها برای ترمیم روابط منطقهای به هم ریخته و پایان دادن به درگیریهای جاری در لیبی، سوریه و یمن شود.
غزه در بحبوحه بمباران بیسابقه اسرائیل و گمانه زنی ها درباره تهاجم زمینی با یک بحران انسانی شدید روبرو است و بخشهای وسیعی از اسرائیل هدف حملات موشکی منظم است.
ناگهان محاسبه های استراتژیک تغییر کردند
هیچ بازیکن خارجی نمی خواهد وضعیت بد را بدتر کند، اما استدلال های منطقی به نفع مهار بحران پس از انفجار ویرانگر 17 اکتبر در بیمارستان الاهلی در شهر غزه، جایی که تعداد زیادی از فلسطینی های آواره در آن پناه گرفته بودند، بسیار کمتر به چشم می خورد. علیرغم توضیحات ضد و نقیض در مورد انفجار و ارزیابی واشنگتن مبنی بر اینکه اسرائیل مسئول نبود، کشورهای منطقه - از جمله بحرین، مصر، اردن، مراکش، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی - به طور کامل این انفجار را به یک حمله هوایی اسرائیل نسبت دادند. اعتراضات در شهرهای سراسر خاورمیانه به راه افتاد. با افزایش تنشها، امان نشستی را که قرار بود رهبران اردن، مصر و فلسطین را با جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده پس از سفر وی به اسرائیل سر یک میز بنشاند، لغو کرد.
اما حتی قبل از فاجعه در این بیمارستان، حجم حملات حماس و واقعیتهای میدانی در جریان وقوع جنگ در غزه، محاسبات استراتژیک بازیگران کلیدی را تغییر داده بود. این تغییرات، تشدید بحران در منطقه را به پیش بینی نه چندان دور از واقعیت تبدیل کرده و خطر رویارویی بین ایران و اسرائیل را هم افزایش داده است . وزیر امور خارجه ایران در مصاحبه با الجزیره در 15 اکتبر هشدار داد که تا زمانی که لشکرکشی اسرائیل به غزه ادامه داشته باشد، «احتمال زیادی وجود دارد که بسیاری از جبهههای دیگر باز شود» و افزود که اگر اسرائیل «تصمیم بگیرد وارد غزه شود، رهبران مقاومت آن را به قبرستان سربازان اشغالگر تبدیل خواهند کرد.» رهبر ایران، نیز چنین تهدیدهایی را تکرار کرده و گفته است که در صورت تداوم حملات اسرائیل به غزه، نباید «هیچ انتظاری» درباره مهار نیروهای مقاومت داشت.
برخی از کارشناسان ایران، اظهارات مقام های ایرانی را به عنوان موضع گیری سیاسی یا به عنوان نشانه ای از فاصله گرفتن ایران از اقدامات شرکای غیردولتی خود مانند حزب الله لبنان و گروه های شبه نظامی شیعه در عراق تفسیر می کنند. اما امکان درگیری آشکار اسرائیل و ایران را نمی توان رد کرد، به ویژه اینکه حمایت عمومی رهبران ایران از حملات حماس، فضا را برای انکار محدود می کند.
جنگ در سایه جای خود را به جنگ در میدان می دهد؟
رویارویی مستقیم اسرائیل و ایران فقط یک سناریوی فرضی نیست . درگیری بین دو کشور مدت ها قبل از جنگ کنونی اسرائیل و حماس در جریان بود. برای دههها، اسرائیل و ایران درگیر «جنگ در سایه» در زمین، هوا و دریا بودهاند. طی پنج سال گذشته، پس از خروج ایالات متحده از توافق هسته ای ایران در سال 2018 و در بحبوحه پیشرفت برنامه هسته ای ایران، این جنگ تشدید شده است. سرعت افزایش حملات کنترل شده به نظر می رسید، به طوری که هر یک از طرفین معتقد بودند که می توانند ترمز وضعیت را پیش از اینکه اوضاع خیلی خطرناک شود، بکشند. اکنون، جنگ در غزه، محاسبات دقیق آنها را مختل کرده است. هرچه درگیری بیشتر ادامه یابد، انگیزه های دو طرف برای میانه روی کاهش و خطر درگیری اسرائیل و ایران افزایش پیدا می کند.
در آغاز جنگ اسرائیل و حماس، بازیگران کلیدی مواضعی اتخاذ کردند که نگرانیها در مورد تشدید تنش منطقهای را از بین برد. رهبران اسرائیل که از مقیاس بدترین حمله در تاریخ اسرائیل شوکه شده بودند، در حالی که برای پاسخ نظامی آماده می شدند، بر توقف «تهدید تروریستی» از غزه تمرکز کردند. هنگامی که رسانه های خبری غربی مانند وال استریت ژورنال یک روز پس از حمله گزارش دادند که ایران در طراحی این حمله «کمک کرده است»، مقامات دفاعی اسرائیل به سرعت این ادعاها را رد کردند. اینکه ایران به حماس کمک مالی و همچنین کمک های نظامی و آموزش می دهد بر همه عیان است اما مقامات نظامی اسرائیل در روزهای ابتدایی بر فقدان شواهدی رکه هر گونه نقش آشکار ایران در حوادث 7 اکتبر را تایید می کند، تاکید داشتند.
مقامات ایالات متحده عمدتاً همین خط را حفظ کردند. وقتی در «مصاحبه 60 دقیقه» از جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده پرسیده شد که آیا ایران پشت حمله حماس بوده است یا خیر، بایدن گفت که «هیچ مدرک روشنی» در مورد آن وجود ندارد و اشاره کرد که دولت ایالات متحده نیز هیچ نشانه ای دال بر اینکه تهران از برنامه های حماس اطلاع قبلی داشته است، در اختیار ندارد.
دولت ایران نیز دخالت مستقیم در این عملیات را رد کرده است، اگرچه رهبران این کشور علناً از این عملیات تعریف کرده و با حماس ابراز همبستگی کرده اند.
حتی با شدت گرفتن لفاظی ها در سراسر منطقه و افزایش تلفات جنگ، دلایلی وجود دارد که باور کنیم ایران به احتیاط خود ادامه خواهد داد. رهبران ایران درگیر مشکلات داخلی به شمول مسائل اقتصادی هستند و نمیخواهند درگیری مستقیم با ایالات متحده داشته باشند. در واقع، قبل از این جنگ، تهران و واشنگتن با قرار گرفتن در مسیر دیپلماسی، توافقنامه محدود تبادل زندانیان را اجرایی کرده بودند که منجر به آزادسازی برخی از دارایی های ایران شد. استقرار دو ناو هواپیمابر توسط واشنگتن در شرق مدیترانه با هشدار به ایران مبنی بر دور ماندن از این صحنه، در واقع راهی برای جلوگیری از تشدید بیشتر بود. حزب الله لبنان – متحد ایران - نیز در واکنش اولیه خود به جنگ اسرائیل و حماس خویشتن داری نسبی نشان داد و حملاتی در مقیاس کوچک انجام داد که به نظر می رسید برای جلوگیری از تشدید تنش طراحی شده بودند.
لحن ایران تغییر کرد؟
با این حال، اخیراً متن پیام های عمومی مقام های ایرانی تغیر کرده و ایران از احتمال فعال شدن گروه هایی در منطقه صحبت می کند که متحد تهران هستند.
در روزهای اخیر، حزبالله شروع به پرتاب موشکهای پیچیدهتر ضد تانک به سمت شمال اسرائیل کرد و می توان گفتد که این حملات راهی برای سنجش خط قرمزهای اسرائیل بود. اسرائیل با حملات متقابل به اهدافی در جنوب لبنان پاسخ داده است. تشدید بیشتر تنش در مرز لبنان بسیار خطرناک خواهد بود. حزبالله از قابلیتهای نظامی بسیار پیشرفتهتری نسبت به حماس برخوردار است؛ از جمله توانایی پرتاب موشکهای دقیقتر و قویتر که بتواند به تمام اسرائیل برسد. رگبارهای موشکی حزبالله میتواند راحتتر از قویترین حملات حماس بر دفاع موشکی اسرائیل غلبه کند. اسرائیل قبلاً دستور تخلیه بیش از ده شهر در نزدیکی مرز را صادر کرده است که یا با هدف آماده شدن برای درگیری نظامی و پایین نگاه داشتن تلفات غیرنظامیان است یا تلاش برای جلوگیری از ظهور جبهه دوم جنگ.
در سراسر مرز لبنان نیز غیرنظامیان در حال تخلیه شهرهایی هستند که در خط آتش قرار دارند. گشایش یک جبهه شمالی جدید اجتناب ناپذیر نیست. اولویت اسرائیل در حال حاضر جنگ غزه است و تشدید تنش در مرز شمالی آن را پیچیده تر می کند. در همین حال، حزب الله ممکن است نسبت به گسترش عملیات نظامی خود محتاط باشد، تا حدی به این دلیل که یک جنگ تمام عیار بین حزب الله و اسرائیل می تواند پای ایالات متحده را هم به میدان بکشاند.
حزبالله در داخل نیز با فشارهایی مواجه است: معترضان خشمگین از اقدام اسرائیل در کشتار غیرنظامیان در غزه خیابانهای بیروت را در روزهای اخیر پر کردهاند، اما مردم لبنان نیز خسته از مجموعهای از بحرانهای داخلی نگران این هستند که درگیری نظامی تنها باعث بدتر شدن اوضاع آنها میشود. بنابراین، هدف اصلی حملات اخیر حزبالله ممکن است نشان دادن همبستگی آن با حماس و کاستن از تمرکز اسرائیل بر غزه باشد و نه الزاما گشودن یک جبهه شمالی در جنگ.
ایران، به نوبه خود، ممکن است بخواهد حزب الله درگیر جنگ نظامی با اسرائیل نشود. بر همین اساس، تهدید به تلافی از جانب حزبالله یکی از اجزای حیاتی استراتژی تهران برای جلوگیری از حملات گسترده اسرائیل است.
با این همه، جنگ جاری می تواند محاسبات امنیتی را در ایران و اسرائیل تغییر داده و این امکان را فراهم کند که یک درگیری آشکار میان ایران و اسرائیل آغاز شود. در واقع، خطر چنین درگیری قبل از شروع جنگ در حال افزایش بود. با تشدید «جنگ سایه» اسرائیل و ایران در سالهای اخیر، حملات اسرائیل به نیروهای نیابتی ایران در سوریه به محموله های دریایی و منابع نظامی ایران در خارج و داخل ایران، از جمله حملات قابل توجه به تاسیسات هستهای ایران، گسترش یافت.
این پیشروی منعکس کننده استراتژی به اصطلاح «اختاپوس» اسرائیل علیه ایران بود: با عملیات علیه «شاخکها» یا نیروهای تحت حمایت ایران در کشورهای دیگر شروع کنید و به سمت «سر» در داخل ایران حرکت دهید. با اتخاذ این استراتژی توسط دولتهای اسرائیلی، حملات ایران به اهداف وابسته به اسرائیل نیز محکم تر و شفاف تر از قبل شده بود.
قبل از شروع جنگ فعلی، هر دو طرف مطمئن بودند که می توانند تشدید تنش را کنترل کنند . پاسخهای ایران به تحریکات آمریکا و اسرائیل - از جمله ترور فرمانده نیروی قدس ( شهید ) قاسم سلیمانی توسط ایالات متحده در ژانویه 2020 و حملات اسرائیل در سوریه و ایران - نسبتاً محدود باقی ماند. رهبران اسرائیل این خویشتنداری را به این معنا تفسیر کردند که با موفقیت ایران را از آغاز یک درگیری گسترده تر باز داشتند.
مفروضات اسرائیل در مورد ایران به طور فزایندهای شبیه فرضیات قبل از جنگ آن در مورد حماس در غزه بود: اسرائیل معتقد بود که میتواند به طور دورهای تواناییهای دشمن خود را کاهش دهد بدون اینکه با خطر انتقامجویی جدی یا یک جنگ گستردهتر از سوی همان طرف مقابل روبه رو شود.
رهبران ایران نیز گرفتار غرور شده اند. آنها با تقویت روابط با روسیه و ترمیم روابط با اکثر همسایگان عرب خود، از جمله رقیب اصلی ایران، عربستان سعودی، به موقعیت و جایگاه منطقه ای ایران اطمینان پیدا کردند. آرام شدن اوضاع پس از ناآرامی های داخلی در ایران و پیشرفت های اخیر در زمینه هسته ای بر اعتماد به نفس ایران افزود. در حال حاضر ایران با توسعه برنامه هسته ای خود در آستانه هسته ای قرار گرفته و توافق ماه گذشته مبادله زندانیان با ایالات متحده، تهران را ملزم به عقبنشینی اساسی از برنامه هستهای خود نکرد.
شاید ایران بر این باور بوده که قابلیتهای بازدارندگی خود - از جمله تهدیدی که نیروهای حزبالله برای اسرائیل ایجاد میکنند - به او اجازه میدهد تا قدرت خود را در سراسر منطقه نشان دهد و وضعیت هستهای خود را بدون واکنش قابل توجه اسرائیل حفظ کند. اعتراضات گسترده علیه دولت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در ماههای اخیر، احتمالاً این تصور را در ایران تقویت کرده که اسرائیل تضعیفشده خطری برای تهران نخواهد بود.
این واقعیت که اسرائیل و ایران هر دو معتقد بودند که دست برتر را دارند، این دو کشور را به مسیری خطرناک سوق میدهد. هر یک از طرفین تصور میکردند که میتوانند به صورت دورهای به طرف دیگر بدون خطر تشدید غیرقابل کنترل بحران سوزن بزنند.
جنگ بزرگ در راه است؟
اکنون ممکن است برخی از موانع بر سر درگیری آشکار اسرائیل و ایران در حال فروپاشی باشد. اگر جنگ کنونی منجر به حمله تمام عیار حزب الله به اسرائیل، حمله بزرگ اسرائیل به حزب الله، حمله ایالات متحده به تاسیسات هسته ای ایران یا رویداد دیگری در این حجم شود، موانع ممکن است به کلی از بین بروند. اسرائیل و ایران میتوانند چنین تحولاتی را بهعنوان تهدیدی وجودی ببینند و همین مساله به احتیاط دو طرف برای درگیری مستقیم پایان دهد. البته این پیش بینی قطعی نیست اما رویکرد فعلی هر دو طرف می تواند به سیاست مهار اتخاذ شده از سوی هر دو طرف پایان داده و هر دو را به سمت درگیری خطرناک سوق دهد.
در ایران ممکن است جنگ اسرائیل و حماس به فرصتی برای کاستن از توانایی های اسرائیل از طریق حملات نیابتی از لبنان یا سوریه یا تشویق از سرگیری حملات شبه نظامیان به نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه تعبیر شود. البته نشانه هایی از این رویکرد را هم در چند روز اخیر شاهد بودیم: در 18 اکتبر، ایالات متحده پهپادهایی را که با هدف آسیب رساندن به پایگاه نیروهای آمریکایی در عراق به پرواز درآمده بودند، هدف قرار دادند.
ایران که اقدامات خود را پاسخی به درد و رنج فلسطینیان در غزه میداند، ممکن است به این فکر کند که میتواند بدون برهم زدن روابط منطقهای و جهانی خود با اسرائیل یا حتی ایالات متحده مقابله کند. اما شرکای ایران چه می گویند؟
روسیه ممکن است از افزایش بیثباتی در خاورمیانه استقبال کند، زیرا این جنگ را عاملی برای دور ماندن مسأله اوکراین از صحنه عمومی می داند. با توجه به علاقه پکن به حفظ جریان ثابت صادرات نفت خاورمیانه به چین، احتمال کمتری وجود دارد که چین از اقدامات ایران که منجر به بی ثباتی بیشتر منطقه می شود، چشم پوشی کند. اما بعید به نظر می رسد که در این زمینه به سمت حرکتی فراتر از اعلام مخالفت علنی حرکت کند به خصوص اگر اقدامات ایران موقعیت ایالات متحده را تضعیف کند که مطلوب چین است.
از دیدگاه ایران، حملات قبلی اسرائیل به اهداف ایرانی بی پاسخ مانده و نیاز به پاسخ دارد و شاید اکنون زمان مناسبی باشد . اگر رهبران ایران به این نتیجه برسند که اسرائیل پس از پایان جنگ خود در غزه، ایران را نشانه خواهد گرفت احتمالا به سمت یک اقدام پیشگیرانه حرکت می کنند.
شکست اسرائیل در پیشبینی و جلوگیری از حمله حماس، فرضیات دیرینه آن را در مورد نحوه برخورد با دشمنان تغییر داده است. این ایده که دشمنی که به دنبال نابودی شما است قابل محدود شدن یا مدیریت شدن است - فرضی که تاکنون سیاست اسرائیل در قبال حماس را هدایت کرده بود - اکنون بی اعتبار شده است. اگر اسرائیل اهداف خود را بر روی ایران متمرکز کند به اهداف دولتی در داخل ایران، از جمله سایتهای موشکی و هستهای و مکانهای مرتبط با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی حمله خواهد کرد.
رهبران اسرائیل ممکن است به این باور برسند که تنها راه برای بازگرداندن قدرت بازدارندگی ضعیف شده آنها، مقابله مستقیم و آشکار با ایران است. از سوی دیگر جو بایدن چراغ سبز جدی به اسرائیل برای حمایت نظامی تمام عیار در جنگ اخیر نشان داده و در نتیجه شاید مقامات اسرائیلی احساس کنند که می توانند در صورت حمله به ایران روی حمایت ایالات متحده حساب کنند.
درگیریهای بیشتر بین اسرائیل و ایران، میتواند منطقه را بیثبات، بازارهای جهانی را مختل و صدمات زیادی به غیرنظامیان وارد کند، می تواند نیروهای آمریکایی را به منطقه بازگرداند و شاید حتی ایران را وادار کند که به سمت سلاح هسته ای حرکت کند.
این واقعیت که جنگ هنوز در سراسر منطقه گسترش نیافته است، نباید رهبران جهان را نسبت به تحقق این احتمال بی توجه کند. تا کنون، به نظر می رسد دولت بایدن خطرات را درک کرده و به درستی مهار جنگ اسرائیل و حماس را در اولویت قرار داده است. بایدن هم از شرکای منطقه ای خود کمک گرفته و هم به نظر میرسد که از طریق کانالهای پشتیبان با ایران ارتباط برقرار کرده است. چنین ارتباطی برای جلوگیری از محاسبه اشتباه و تشدید ناخواسته نظامی بسیار مهم است. مشکل این است که این درگیری تنها در صورتی مهار میشود که همه طرفها نفع خود را در اجتناب از یک جنگ منطقهای ببینند. در حال حاضر، به نظر می رسد این شرط برقرار است. اما هیچ تضمینی برای ماندگاری آن در آینده وجود ندارد.
وضعیت روی زمین سیال است و تغییر در محاسبات استراتژیک در اسرائیل، ایران یا هر دو کشور ممکن است.