به گزارش
مردم سالاری آنلاین، تحریمهای گسترده کشورهای غربی، حذف تیم ملی روسیه از جامجهانی و فشارهایی که کشورهای غربی به این کشور پس از حمله به اوکراین وارد کردند، سبب شد تا این کشور در شرایطی قرار بگیرد که بتوان هرگونه احتمالی را درباره آن مطرح کرد. با این وجود صدور حکم بازداشت برای رئیس جمهوری که خود را فراتر از یک رئیسجمهور میداند، به معنای نادیده گرفتن جایگاهی است که پوتین برای خود در خاک روسیه ایجاد کرده است؛ جایگاهی که اگر چه طرفدارانی دارد اما از انتقاد فعالان حقوق بشر و بخشهایی از جامعه روسیه به دلیل حمله به اوکراین دور نبوده است. واکنش اتحادیه اروپا و بایدن رئیس جمهور آمریکا نسبت به صدور حکم بازداشت برای پوتین به خوبی نشان میدهد که غرب علاوه بر تحریم زیرساختهای روسیه به دنبال این است که کاریزمایی که پوتین تلاش کرده در سالهای اخیر در روسیه و بین رهبران سیاسی جهان برای خود بسازد، را خراب کنند.
واکنـــشهــا به حکم بازداشت پوتین
بایدن حکم بازداشت صادر شده از سوی دادگاه کیفری بینالمللی علیه رئیس جمهور روسیه را موجه دانست و گفت: «دادگاه کیفری بینالمللی در اقدام و تصمیمگیری خود مشروعیت دارد و پوتین به وضوح مرتکب جنایات جنگی شده است.» همراه با رئیس جمهور آمریکا اتحادیه اروپا نیز از صدور قرار بازداشت ولادیمیر پوتین از سوی دیوان کیفری بینالمللی به ادعای ارتکاب جنایت جنگی استقبال کرد و آن را در راستای اجرای عدالت مهم ارزیابی کرد. اتحادیه اروپا رأی دیوان کیفری بینالمللی علیه رئیسجمهور روسیه را سرآغازی برای پاسخگو کردن روسیه توصیف کرد. این در حالی است که «دیمیتری پسکوف» سخنگوی ریاست جمهوری روسیه در واکنش به صدور حکم بازداشت «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه از سوی دیوان کیفری بینالمللی اعلام کرد: «تصمیم دیوان کیفری بینالمللی تحریک آمیز و غیرقابل قبول است. روسیه دیوان کیفری بینالمللی را به رسمیت نمیشناسد و تصمیمات آن ارزش قانونی ندارد». اظهارات سخنگوی ریاست جمهور روسیه نشان میدهد که روسیه برخلاف جریان رودخانه جهانی در حال شنا کردن است و اتفاقا تلاش میکند به موفقیت برسد. اتفاقی که با توجه به شرایط موجود بعید به نظر میرسد نتیجهای داشته باشد.
پوتیــن دیروز، پوتیــن امروز
بدون تردید اقدام اخیر کشورهای غربی در راستای فشارهای بیشتر به روسیه است اما اینکه به سراغ رهبر رئیس جمهور این کشور رفته و برای وی قرار بازداشت صادر کردند، به معنای این است که پوتین باید برای جایگاه خود در عرصه بینالمللی قبل و بعد از دستور حمله به اوکراین تفاوت قائل شود. هر چند به نظر میرسد پوتین به خوبی این پیامدها را درک کرده و چنین روزهایی را تصور بوده و با علم به این تصورات دستور حمله به اوکراین را صادر کرده است. با این وجود چهرهای که مردم جهان از پوتین ساخته بودند پس از حمله به اوکراین با تغییر ۱۸۰درجهای مواجه شد و از یک رهبری که میتوانست در بین رهبران سیاسی جهان دارای جایگاه باشد، به نمادی از حکومت اقتدارطلب در قرن بیست و یکم تبدیل شد. قرنی که در آن چنین حکومتهایی جایگاهی ندارند.اقدام اخیر دادگاه کیفری بینالمللی به معنای این است که پوتین نیز مانند کشورش باید شرایط جدیدی را تجربه کند و خود را برای اتفاقات بعدی آماده کند. کشورهای غربی به دنبال این هستند که جایگاه پوتین را نیز مانند روسیه در مسیر سراشیبی قرار بدهند و روز به روز بر شدت آن بیفزایند. در چنین شرایطی پوتین در وضعیتی قرار خواهد گرفت که با حفظ ظاهر از درون با چالشهای جدی مواجه میشود. چالشهایی که بسیاری از رهبران اقتدارطلب جهان پیش از این با آن مواجه بودهاند. رهبرانی که تلاش کردند قدرت خود را به هر طریقی افزایش بدهند اما به مرور زمان از درون راه انحطاط و فروپاشی را تجربه کردند. اگر چه باید بپذیریم فضای قرن بیستم با عصر کنونی تفاوتهای معناداری پیدا کرده و نوع زوال درونی حکومتهای اقتدارطلب نیز تغییر کرده اما آنچه مسلم است این است که برای حکومتهایی مانند آنچه پوتین برای خود در کرملین ساخته سرنوشتی بجز سرنوشت برخی رهبران سیاسی در خاک همین کشور نمیتوان متصور شد.