به گزارش
مردم سالاری آنلاین،میخائیل کیماژ و ماریا لیپمن با انتشار یادداشتی در پایگاه تحلیلی فارن افرز با عنوان «بسیج برای روسیه به چه معناست؛ پایان بدهبستان پوتین با مردم» پیامدهای این کار را بررسی کردهاند.
فقط یک «بسیج محدود»؟
هفته پیش ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، دستور «بسیج محدود» مردم روسیه برای رفتن به جنگ بیرمقش علیه اوکراین صادر کرد. امّا ادعای اینکه این بسیج محدود است شبیه به آن ادعایاش است که جنگ با اوکراین تنها «یک عملیات ویژه نظامی» است.
پس از این دستور پوتین وزیر دفاع سرگی شایگو گفت که 30،000 مرد با سابقهی نظامی به اوکراین اعزام خواهند شد. ولی بعضی گزارشهای منتشر شده نشان میدهند که این میزان در حکم پوتین ذکر نشده است و وزارت دفاع عملاً محدودیتی در اعزام مردم به جنگ ندارد. بنا به بعضی گزارشات ممکن است تا یک میلیون نفر هم نامنویسی شوند و همین حالا هم بعضی پادگانهای نظامی در حال اعزام افراد بدون هیچ محدودیتی هستند.
نقطه عطفی در حکمرانی پوتین
خدمت اجباری در جنگ نشان دهندهی یک نقطه عطف دراماتیک در جنگ و همچنین حکمرانی پوتین است. پوتین انتظار داشت که جنگ کوتاه باشد ولی وقتی که این اتفاق نیفتاد پوتین راهی برای ادامه آن یافت که با سبک حکمرانیاش از زمان به قدرت رسیدن در سال 2000 تناسب داشت. عدهای از روسها که با وعدههای امپریالیستی اقتدارآمیز جنگ به هیجان میآمدند میتوانستند پرچمهایی با حرف Z –سمبل رسمی جنگ- در دست بگیرند، کسانی که در مورد جنگ مطمئن نبودند میتوانستند تردیدشان را پیش خودشان نگهدارند و کسانی که مخالفت خود را بیان میکردند طبق معمول تنبیه میشدند. هزاران نفر برای راهپیمایی و نگه داشتن تابلوهایی نظیر «نه به جنگ» بازداشت شدند.
علیرغم کاربرد رایج اصطلاح فاشیسم برای توصیف حکومت پوتین، پاسخ او از این سنخ نبود. این درواقع حفظ یک جامعهی اتمیزه شده و فرمانبردار است، جامعهای که غیرسیاسی است و در کارهای حکومت دخالت نمیکند. برای اینکه این بیتفاوتی جامعه حفظ شود، نیاز بود که جنگ در دوردستها باقی بماند. پیش از بسیج مردمی طبق آمار دولتی 75% مردم روسیه از جنگ حمایت میکردند و این عدم مخالفت مناسبترین پاسخ جامعه برای پوتین بود.
ته کشیدن گزینههای پوتین
ولی جنگ طبق برنامه پیش نرفت و گزینههای پیش روی پوتین تمام شد. اگر او عقب میکشید، قدرت نظامی اوکراین افزایش مییافت و اوکراین بیشتر در سازمانهای اروپایی و ترنسآتلانتیک نظیر ناتو جذب میشد، نتیجهای که دقیقا برعکس هدف جنگ بود و به معنای شکست کامل برای پوتین. درعین حال روسیه با امکانات فعلیای که در دست دارد نمیتواند در جنگ پیروز شود. این موضوع در دهم سپتامبر روشن شد، زمانی که نیروهای اوکراین حجم زیادی از سرزمین را پس گرفتند.
ارتش روسیه خسته است و سربازاناش کمتر از آناند که بتوانند مناطق تصرف شده از زمان شروع جنگ را حفظ کنند. بدون تغییر در این شرایط ارتش اوکراین به پیشرویی ادامه میدهد و شاید حتی به کریمه برسد، منطقهای که روسیه در سال 2014 ضمیمه کرد و جزء مهمی از میراث پوتین محسوب میشود.
ادامه یک استراتژی شکستخورده؟
با این همه، روسیه شکستهای زیادی در اوکراین داشته، ولی یک کشور شکست خورده نیست. روسیه ثروت، جمعیت و ظرفیت صنعتی این که به جنگ ادامه دهد را دارد، ولی به این شرط که مردم کشور را بسیج کند. اما باید دانست که اجرای بسیج جنگی به سادگی دادن دستور آن نیست. اگر حتی ارتش بتواند لجستیک آن را مدیریت بکند –که در روزهای اوّل نشان داده که احتمال آن کم است- بسیج مردم فقط در صورتی کارآمد است که استراتژیای پشت آن باشد. بسیج برای ادامهی یک استراتژی شکست خورده فقط برای پوتین مشکلات بیشتر ایجاد میکند و حتی ممکن است حکومتش را نیز در معرض خطر قرار دهد.
حداقل پیامد بسیج مردم این است که جامعه روسیه دوباره سیاسی خواهد شد. بیتفاوتی جامعه نسبت به وقایع سیاسی یکی از ارکان اصلی دولتداری پوتین است. تا همین حالا هم یک موج تظاهرات در مخالفت با فرمان بسیج هفتهی پیش پوتین اتفاق افتاده و انبوهی از افراد واجد شرایط اعزام برای خروج از کشور به سمت مرزها روانه شدهاند. فشار سیاسی نه فقط از سمت مخالفان جنگ بلکه از طرف افراد بیطرف و حتّی موافقین جنگ که حاظر به جنگیدن نیستند یا از بیکفایتی ارتش روسیه نگرانند نیز وجود خواهد داشت. سرکوب اعتراضات در بحبوحهی اعزام مردم به میدان جنگ میتواند بسیار سخت و یا حتی خطرناک باشد. تا به حال هم چندین ایستگاه اعزام نیروی مردمی به آتش کشیده شدهاند.
البته دنیا نباید زیاد به انقلاب مردمی یا کودتا در کرملین امیدوار باشد. گرچه سرکوب به پروسهی بسیج مردم کمک نخواهد کرد ولی حداقل خیابانها را خالی نگه خواهد داشت تا پوتین به جنگش ادامه دهد.
جنگ به خانه میآید
با وجود جمع شدن ارتش طی چندین ماه در مرز اوکراین ،باز هم شروع جنگ در فوریه مردم روسیه را از جا پراند. اکثریّت روسیه مشتاق جنگ با همسایهای که قصد حمله به آنها را ندارد نبودند و ارادهی شروع جنگ از سمت مردم نبود ولی درعین خیلی هم بدون طرفدار نبود.
جنگ در ادامهی سیاست خارجی اصلی پوتین است، اعمال سلطه سیاسی بر مناطق جزء اتحاد جماهیر شوروی سابق. و هیچ یک از این مناطق به اندازه اوکراین کلیدی نیستند. سلطه روسیه لزوماً به معنی اقدام نظامی یا مستعمره سازی اوکراین نیست ولی نیازمند این است که کییف داخل حلقه نفوذ مسکو باشد. ترجیح روسیه این است که از راه دور قوانین را در اوکراین بنویسد، شبیه کاری که سعی میکرد پیش از انقلاب سال 2014 در اوکراین انجام میداد.
سخت شدن مدیریت اوضاع داخلی
جنگ 2022 تنها به اندازهای در بین روسها محبوب است که نمایش سلطه روسیه محبوب است. حامیان جنگ آن را به عنوان اقدامی دفاعی در برابر غرب میبینند که برای آسیب زدن به روسیه تا لب مرز آنها پیش آمده است. طبق این دیدگاه غرب و به خصوص آمریکا پایش را از گلیمش درازتر کرده و با تصاحب حجم بالایی از نفوذ سیاسی در اوکراین، غرور و منافع روسیه را پایمال کرده است. کرملین از این نظرات برای توجیه جنگ اوکراین به عنوان یک جنگ خوب استفاده کردهاست. در هفت ماههی اول جنگ کرملین فقط از مردم میخواست که از کشورشان حمایت کنند و تا الان همین میزان از حمایت کافی بود.
امّا بسیج مردمی مدیریت صحنه داخلی را به شدت برای پوتین سخت خواهد کرد. او سالها به عنوان رئیس جمهور روسیه جنگیده ولی هیچوقت رئیس جمهور زمان جنگ نبودهاست. حال او باید لباس جنگ بر تن صدها هزار جوان روسی کند؛ دشواریهای عادی حفظ روحیه سربازان وظیفه با مشکلات شدید فعلی ارتش روسیه در اوکراین همزمان خواهند شد، مشکلاتی نظیر ضعف سازمانی، بینظمی، عملکرد ضعیف، تلفات شدید و خستگی.
پوتین همچنین باید افکار عمومی را هم بسیج کند. مردم روسیه دیگر نمیتوانند فاصله خود را از حکومت حفظ کنند. آنها موظّف خواهند بود حمایت خود از جنگ را نشان دهد. دولت هم به پروژهی تشویق حامیان و تنبیه مخالفان ادامه خواهد داد و در این مورد ملایم نخواهد بود. همزمان نیز افراد بیشتری از مرزها فرار میکنند، برای فرار از خدمت رشوه میدهند یا پست خود را ترک میکنند.
راه برگشتی نیست
مهندسی یک راهکار عملی برای به نتیجه رساندن جنگ در اوکراین فعلاً در توان پوتین نیست. ارتش اوکراین فعلاً قویتر از آن است که به مسکو امتیازی بدهد تا جنگ تمام شود. جنگ بیش از آن برای اوکراینیها مرگبار بوده که بتوانند ببخشند و فراموش کنند. در عین حال پوتین هم عقب نخواهد کشید.
او راهی پیدا خواهد کرد تا جنگ را طولانی کند. بسیج مردمی دور جدیدی از سربازان را وارد جنگ خواهد کرد و با این که بسیج بینظم نیروها میتواند تلفات سنگین درپی داشته باشد، پوتین میتواند به جنگ فرسایشی ادامه دهد. هر چه جنگ بیشتر طول بکشد احتمال اینکه فروپاشی اقتصادی در اوکراین یا تحولّات سیاسی در اروپا و آمریکا فرصت بهتری برای روسیه فراهم کنند بیشتر است. این استراتژی ظالمانهایست و احتمال موفقّیت آن نیز کم است، ولی با استاندارد پوتین و گزینههای پیش روی او متناسب است.
درسهای دانشآموز تاریخ روسیه
افزایش ناگهانی سرکوب و خفقان برای حکومتهای استبدادی کار سختیاست. نقطهای وجود دارد که در آن افزایش سرکوب منجر به افزایش ناآرامی میشود و یک نقطه غیرفابل پیشبینی که در آن ناآرامی تبدیل به انقلاب میشود. پوتین دانشآموز تاریخ روسیه است و این را میداند که روسها زمانی انقلاب میکنند که دولت قدرت را رها میکند، نه زمانی که آن را به کار میگیرد.
پوتین یک ساختار عظیم برای سرکوب در اختیار دارد. در بیست سال گذشته رسانههای متعددی به عنوان سخنگوی دولت عمل میکردند و از زمان شروع جنگ آن معدود رسانههای غیر دولتی نیز تعطیل شدهاند. خود پوتین و بسیاری از همکارانش در کرملین سابقه فعالیت در سازمانهای امنیّتی را دارند. پوتین همهی امکانات لازم برای تبدیل روسیه به یک حکومت پلیسی بیرحم را دارد، فضایی بسیار امنیّتیتر از وضعیت فعلی. این کار مزیّتی در جنگ به پوتین نمیدهد ولی میتوان مردم روسیه را به وسیلهی آن وادار به پیروی از سیاستهای زمان جنگ کرد. پوتین برای پیروزی جنگش در اوکراین سرسخت و برای پیروزی در جنگش در خانه بیرحم خواهد بود.
منبع:اقتصادنیوز