در همین ستون و در بدو روی کار آمدن دولت سیزدهم از نگارنده به قلم آمد که رئیسجمهوری محترم، ۷۰ درصد رأی اعتماد مردم را با همه زمینهسازیها و همگراییها ندارد. دراینصورت وقتی موفق است که رأی اعتماد آن ۷۰ درصد را با عملکرد خوب خود بگیرد. در غیر این صورت آن ۳۰ درصد موافق خود را از دست خواهد داد و این، آغازی خواهد بود برای بحرانی بزرگ.
آن بحرانی که مقدمهاش بهدور از واقعیت نیست. و چون رئیسجمهوری بر زبان آورد که با برنامه مدون ۷ هزار صفحهای و دادن نوید در این مصاحبهها فارغ از جریانهای سیاسی و خط و خط بازیهای جناحی، از همه قابلیتها و نحلهها در اداره کشور، نخبه گزینی خواهد کرد، این امید قوت گرفت که کاستیهای پیشین و نیز غفلتها، جبران خواهد شد که آغازی خواهد بود جهت وفاق و جلب اعتماد عمومی و نیز زندگی بهتر ایرانیان در هر کجا هستند.
اما علیرغم آن وعدههای شیرین و امیدواریها، گروهی را بر سر کار آوردند که برخی از آنان نه ظرافتها و دقایق مسئولیت خود را میشناختند و نه اشراف عالمانه داشتند و نه ضرورتهای زمان و مکان جامعه ایران را میدانستند که نخستین آن هم وزیری بود که به قول خودش جهت انسجام هیات دولت از کاری که بسیار بزرگتر از او بود به صلاحدید پشتپرده، از ادامه مسئولیت عذر بخواهد و ایکاش همان صلاحدید دخیل پشتپرده، تدبیری کند که نباید آمدهها، بازهم جهت انسجام دولت، وزیر کار و تعاون را تنها نگذارند. زیرا اگر امروز تدبیر نشود فردا بسیار دیر خواهد بود. دلیل هم اعتراضاتی است که هر روز که بگذرد، فراگیرتر و فشردهتر خواهد شد. تا بهجایی خواهیم رسید که مردم و حکومت در دو جهت مخالف هم گام بردارند و بدیهی است که با هر گامی، بیگانهتر از هم خواهند شد و با نهایت تاثر و تاسف، جامعه بریده از دولت و ناامید از بهبود اوضاع و بیاعتماد از راهبردها و حل مشکلات کشور به کارگزاری دولت مستقر و در نگاهی عمیقتر، نسبت به حکومت و حاکمیت، نگاه به آن نقطهای خواهد داشت که با آن همه هزینه سنگین و ایثار و نثار، نفی کرده است و هرگز هم به مخیله خود نمیآورد که به همان نقطه، گامی ارتجاعی بردارد!
و حال، آیا شعارهای ساختار شکنانهای که بر زبان میآید و قداست سازیها و القای تحریفهای تاریخی، بهغیر از اینها است؟
کافی است که وارد فضاهای مجازی شویم تا دریابیم که چه میزان برای تقدیس و تطهیر، هزینه تبلیغاتی صرف کرده و میکنند تا رفتگان را بازگردانند، چرا هشیار و متنبه نیستیم و خطر را پیش چشممان نمیبینیم؟
امروز، روز نفی واقعیت و نشستن بر بالهای خیال نیست؛ مردم در بدترین شرایط معیشتی به سر میبرند. سفرههای زندگیشان خالیتر از همیشه شده است.
خروج نخبگان دانشجویان ما به دانشآموزان رسیده. از آنسو، نمیخواهیم که با دنیا تعامل داشته باشیم و به اقتصاد جهانی بپیوندیم؟ در پی آن هم نیستیم که در ایجاد روابط بینالمللی، تعادل و توازنی بین شرق و غرب برقرار کنیم. نگاهی به درآمد سرانه ما در قیاس به کشورهایی که هرگز در حد ما نیستند، نشان میدهد که بدون آنکه بهدنبال منجی در خارج از مرزهای خود بگردیم باید در درون کشور و در قابلیتهای خودمان پیدا کنیم. این، شرط عقلانیت و آیندهنگری و پرهیز از غفلتهای تاریخی است.
و چه میشود اگر در تنگناها و تردیدهای تصمیمگیری از قابلیتهای فراوان درونمرزی خود استفاده کنیم و فراتر از آن در مواردی که ضرورت ایجاب میکند طبق قانون اساسی برخی از پرسشهای سخت و پر شبهه را به مراجعه به آرای عمومی بگذاریم و نظرخواهی کنیم چنین اقدامی، شخصیت بخشیدن به مردمی است که بهدرستی، ولینعمت مسئولان هستند. نه مسئولان در هر ردهای قیم و آقا بالا سر آنان.
و قدرمسلم اگر چنین نکنیم، مردم به اضطرار، جهت انتخاب منجی، نگاه به خارج از مرزها خواهند داشت و در آینه چهره آن کسانی سعادت و نجات خویش را جستوجو خواهند نمود که در آخرین تحلیل، عامل زوال و انحطاط و اضمحلال و نیز بانی عقبافتادگی جامعه ایران از کاروان توسعه بشری بودهاند.