میرجلالالدین کزازی که از غلو و اغراق به عنوان «گزافه شاعرانه» یاد میکند، میگوید نمونههایی از آثار ادبی که به وقایع تاریخی پرداختند وجود دارد که اغراق در آنها سبب تحریف تاریخ شده است.
این نویسنده، استاد ادبیات و شاهنامهپژوه در گفتوگو با ایسنا درباره حدود استفاده از اغراق در ادبیات و نیز تحریف تاریخ در آثار ادبی اظهار کرد: آنچه سخت کوتاه میتوانم گفت این است که گزافه شاعرانه یا غلو و اغراق به همان سان که شما خود از آن سخن گفتید شگردی، ترفندی ادبی است. یکی از آرایهها است که در دانش بدیع بدان میپردازند. پیداست که اگر در جایی دیگر از این ترفند مانند هر ترفندی دیگر، زیباشناختی بهره برده بشود، شایسته نیست.
او افزود: برای نمونه در متنی تاریخی، در گزارش تاریخ میباید روشن و رسا نوشت. اگر نویسنده میخواهد زبانی ادبی را در کار بیاورد تنها در بخشهایی از کتاب میسزد که چنین رفتاری داشته باشد، در نویسندگی که زمینه برای آن شایسته و آماده است.
کزازی که معتقد است کتاب تاریخی باید دور از پندارپروری باشد، گفت: به سخنی دیگر میخواهد بامدادان یا شبانگاهان را باز نماید یا از دلاوری کسی در آوردگاه سخن بگوید. اما پیکره آن دفتر یا کتاب تاریخی میباید به دور از زیباشناسی و پندارپروری باشد. در آن بخشهایی هم که ترفندها و شگردهای ادبی را به کار میگیرد، میباید مرز بایسته را پاس بدارد؛ به سخن دیگر آن نوشته تاریخی یکسره به نوشتهای که خواست از آن کامه هنری و زیباشناختی برگرفتن است، دیگرگون نشود.
این استاد زبان و ادبیات فارسی همچنین با تایید اینکه نمونههایی از آثار ادبی که به وقایع تاریخی پرداختند، وجود دارد که اغراق در آنها سبب تحریف تاریخ شده است بیان کرد: نمونههایی از این دست میتوانیم آورد اما سخن در این است که کتابهایی که در آنها تاریخ تنها بهانهای شده است برای سخنپردازی، ارزش تاریخی خود را از دست میدهند؛ زیرا خواننده یا پژوهنده در میانه تاریخ، اسطوره، حماسه و آنچه به پندارپروری و سخنوری بازمیگردد درمیماند.
میرجلالالدین کزازی همچنین گفت: متنی به راستی تاریخی است که در آن به آنچه به راستی رخ میدهد، پرداخته شده باشد. اگر گاهی که میسزد نویسنده از چاشنی ادب هم در نوشته تاریخی خود بهره ببرد بدان سان که گفته شد میباید مرز را پاس بدارد. این بهرهبرد به گونهای نباشد که آن دفتر تاریخی یکسره به دفتری پندارینه و ادبی دیگرگون بشود. از همینروست که آن دفترهای تاریخی که در آنها تاریخ تنها بهانهای شده است برای آفرینشهای ادبی، اگر هم از دید تاریخی دارای ارزش باشند این ارزش بسیار اندک است. از آنها چونان آبشخورهایی که کنارینند نمیتوان بر آنها بنیاد کرد. گاهی در زمینههایی پیچیده و تاریک است میتوان از آنها بهره جست با این امید که شاید آن پیچش و تاریکی از میان برداشته بشود.