به نقل از «فردا»: یک سال تا پایان دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد باقی مانده است و از مدتی پیش، در محافل مختلف خبری و رسانهای، گمانهزنیهایی راجع به آینده سیاسی و کاری او انجام شده است. احتمالهایی که هریک بنا بر برخی روحیات، سوابق و شرایط وی ایجاد شده است. اما به راستی، آقای رئیس جمهور پس از خروج از پاستور به کدام بنای دولتی یا غیر دولتی وارد خواهد شد؟
نخستین مکانی که اغلب سیاسیون آن را برای حضور رئیس جمهور محتمل میدانند، یک نهاد نظارتی یا مشورتی نظیر تشخیص مصلحت نظام است. این احتمال، خیلی دور از ذهن نیست؛ چراکه به هرحال محمود احمدینژاد سابقه هشت سال ریاست جمهوری را در کارنامه خویش خواهد داشت و اگر روحیه نظارت و مشورت دهی و نه تصمیمگیری در او اجازه دهد، خواهد توانست تا تجربیات خویش را در حوزههای مفیدی و البته در قالبهای غیر اجرایی به کار گیرد. البته ممکن شدن این گزینه به این بستگی دارد رأفت نظام و رهبری همچنان شامل حال او خواهد بود یا خیر. چراکه اگر انعطاف انقلاب و رهبری تاکنون جاری نشده بود، چه بسا انتخابات ریاست جمهوری یازدهم زودتر به وقوع میپیوست.
اما چه احمدینژاد به مجمع تشخیص برود یا نرود باز هم گمانههای دیگری برای حضور در عرصه سیاسی کشور وجود دارد. احمدینژاد به شدت به گفتمان خویش اعتقاد دارد و همیشه کوشیده است تا نظر و رأی خویش را به جریان بیاندازد؛ از همین روست که تشکیل حزب و فعالیت گروهی با همفکران اش، گزینهای برای آینده سیاسی اوست. آقای رئیس جمهور با قرار گرفتن در رأس یک حزب و با استفاده از افرادی که همیشه بدانها بها داده است، ممکن است بتواند خود را از صحنه سیاسی کشور جدا نکند و تفکرات و نگرشهای خویش را در آن قالب تداوم بخشد. اما برخی دیگر از صاحبنظران، گمان آن دارند شاید خود به صورت مستقیم سکان دار یک جریان یا گروه سیاسی و حزبی نباشد، اما معتمدین و همفکران هم جهت با خود را هدایت کند و عملا تحرک سیاسی غیر علنی را مدیریت مجازی نماید. شاید این مسیر، مشغولیت کمتر و در عین حال آزادی عملی بیشتری برای رئیس جمهور فراهم کند چراکه حضور رسمی و در چارچوبهای مرسوم برای وی کمرنگ میگردد.
از سوی دیگر، برخی معتقدند رئیس جمهور پس از دوران دولت دهم، به شهرداری باز خواهد گشت یا در بدنه دولت آتی قرار خواهد گرفت. البته این پیشبینیها قدری ضعیفاند، چراکه قرار گرفتن فرد در جایگاه ریاست جمهوری، پذیرش پستهای پایینتر از آن را برای او دشوار میکند. اما مسیری که برخی آن را با توجه به روحیه احمدینژاد محتمل میشمارند، حضور مجدد وی در انتخابات ریاست جمهوری آن هم در دوره دوازدهم است. بدین معنا که او میکوشد تا رئیس جمهور بعدی را منطبق با نظرات خویش و در سایه تفکرات دولتهای نهم و دهم روانه پاستور نماید و پس از چهارسال مجدداً برای تصدی ریاست دولت دوازدهم خیز بردارد. این رویکرد اگر به وقوع بپیوندد، میتواند تداوم اجرایی شدن تفکرات آقای رئیس جمهور را تضمین کند. سناریویی که از آن به عنوان سناریوی پوتین ـ مدودف یاد میشود.
بازگشت مطلق آقای رئیسجمهور به دانشگاه علم و صنعت و انزوای سیاسی نیز از جمله گمانههایی است که البته با توجه به روحیه و انرژی او قدری بعید به نظر میرسد، چه اینکه احمدینژاد قبل از دوران ریاست جمهوریاش نيز اینگونه نبود و تصدیگری شهرداری تهران قبل از سال ۱۳۸۴ شاهد این ادعاست. از این رو، احتمال کمی برای بازنشستگی اختیاری احمدینژاد از صحنه سیاسی کشور وجود دارد؛ مگر آنکه بازنشستگی اجباری باشد که در این صورت، پیشینه او نشان داده است که اینگونه تقابلها را سخت برمیتابد.
با تمام این اوصاف، آینده سیاسی آقای رئیسجمهور هرچه که باشد، باید جلوه ولایتپذیری داشته باشد؛ حال چه فقط تدریس در دانشکده عمران دانشگاه علم و صنعت ایران باشد یا حضور در مجمع تشخیص. مهم سرنوشت نظام اسلامی است که مسیر تعالی خویش را طی کند و افراد خود را با کاروان انقلاب هماهنگ کنند نه آنکه تلاش نمایند ظرفیتهای نظام را با خویش منطبق سازند.