پرداختن به عاشورا از منظر انديشه و رفتار سياسي که وجه غالب و خاستگاه اصلي اين نهضت خونين و تاريخي است، پرسشهاي بسياري را پيش رو ميگذارد. پرسشهايي که طبعا از سوي صاحب نظران و پژوهشگران، پاسخهاي يکساني را دريافت نميکند و اين طبيعت آشکار اين دست موضوعات و مسائل است. آنچه مسلم است اينکه حرکت امام حسين پر است از حرفها و تفکرات سياسي که اگر سياسيون ما به آن عمل ميکردند، قطعا فضاي سياسي جامعه، مطلوبتر از آن چيزي ميشد که هست. در گفتوگو با حجتالاسلام مصطفي درايتي به ابعاد مختلف اين حرکت پرداخته ايم و از او درباره ابعاد مختلف سياسي اين اتفاق تاريخي پرسيدهايم.
از ديدگاه شما، ابعاد مختلف سياسي حرکت امام حسين در محرم 61 هجري چه چيزهايي بود؟
حرکت امام حسين(ع) جنبههاي مختلفي دارد که کليتش سياسي بود. همه اين جنبهها راه گشايي براي سياسيون است. نيتي که انسان در ابتداي کارش انتخاب ميکند بسيار مهم است و اين نيت زماني ارزشمند است که چارچوب رعايت شده باشد و نتيجه نهايي حاصل شده باشد. ولي مهمترين نکته اين است که فرد از مرزهاي تعيين شده، فراتر نرود حتي اگر رعايت کردنش منجر به شکست فرد شود. اين شکستي که در کارزار امام حسين ديده ميشود، ظاهرا شکست است. شکست زماني رخ ميدهد که فرد براي رسيدن به موفقيتي مقطعي، اعتقاداتش را زيرپا بگذارد. مهمترين چيزي که براي اباعبدالله در اين حرکت سنگين سياسي به صورت شفاف و روشن ديده ميشود اين است که ايشان به رعايت مرزهاي اخلاقي و رعايت مرزهاي مردانگي در يک مبارزه سياسي را الگوي خود قرار داده بود. شايد همين شيوه مبارزه بود که به ظاهر ميدان را به رقيب واگذار کرد.
اما بعضي مبارزات در درازمدت اثراتش مشخص ميشود. قبول داريد؟
دقيقا ميخواستم همين را بگويم. هميشه مبارزه اثرش را در يک مقطع محدود نشان نميدهد. ممکن است مبارزه در ابعاد بزرگ سياسي سالها بعد و قرنها بعد آثارش را نشان دهد؛ چه آثار مخرب و چه مفيد. آنچه که از ابتداي حرکت امام حسين تا انتهاي اين حادثه سنگين به خوبي روشن است اينکه اباعبدالله در هيچ کدام از اين گونه تقابلهايي که با دشمنانش داشت از مرزهاي اخلاق و مردانگي خارج نشد. اين مرزها به صورت شفاف و واضح حفظ شد حتي اگر حاصل نتيجه اش هم شکست آن حرکت، البته به ظاهر، بود. اين همان چيزي است که ما در جريان هر کار سياسي بايد مدنظرمان قرار دهيم. به نظر من حرکت سياسي بدون در نظر گرفتن اخلاق حرکت را به صورت کامل از مسير خودش خارج ميکرد. حتي اگر در مقطعي تصور کنيم اگر از مرزها خارج شدن ميتواند به موفقيت مقطعي منجر شود. اما در درازمدت همه اهدافي که مدنظر ما بوده تحتالشعاع قرار ميگيرد. اين مهمترين چيزي است که کساني که در عرصه سياست وارد گود ميشوند بايد به دقت به آن توجه کنند که اگر در يک حرکت سياسي ما اين مرزها را بشکنيم و رعايت اخلاق را حتي در تقابلهاي بسيار سطحي نکنيم، عملا از مسير سياست ورزي اسلام گونه خارج شدهايم. سياستورزيهاي غيراخلاقياي که در طول تاريخ شاهدش بوديم، ميدانيم که اتفاقاتي را رقم زدند و نابود شدند، اما اسمياز آنها باقي نماند. آنچه که باعث ماندگاري حرکت امام حسين(ع) است اين است که در مسير حرکت به سمت حق، نبايد هيچگاه از مرز اخلاق در يک مبارزه سياسي تجاوز کرد و بارعايت کامل اين حدود وارد مبارزه شد. اگر طرف مقابل همه حدود و تعهدات را شکست، همه مرزهاي انساني و شرف را زير پايش گذاشت تا نتيجهاي که ميخواهد حاصل شود، مهم نيست، تاريخ درباره آن مبارزه تصميم ميگيرد. امام هم به راحتي ميتوانست اين مرزها را بشکند و موفقيت مقطعي را به دست آورد، اماهيچ وقت اين حرکت را انجام نداد. نتيجهاش را هم امروز ميبينيم. يک طرف به ظاهر با استفاده از همه ابزار رسيدن به موفقيت مقطعي استفاده کرد و حدود را هم شکست و به ظاهر هم موفق شد ولي طرف مقابل که امام حسين(ع) بود همه مرزها را رعايت کرد و خودش شهيد شد و خانوادهاش اسير شدند. اما برخوردها نسبت به اين حرکت در عصر حاضر را به خوبي ميبينم. الان امام حسين را پيروز ميدان ميدانيم و طرف مقابل را شکست خورده.
از طرفي ميشود فهميد مردم در منظر امام خيلي مهم بودند. چون ايشان به درخواست مردم لبيک گفتند و به سمت کوفه حرکت کردند. درست است؟
زمينههايي براي حرکت امام حسين ايجاد شده بود که مهمترينش اقبال مردم بود. اين اقبال زمينه اي را ايجاد ميکرد که امام حسين احساس کند وظيفه اي دارد و بايد به آن عمل کند. آنچه مطرح است اين است که اگر اقبال مردم مطرح نبود،شايد امام حسين فقط به همين مقدار که از بيعت با يزدي استنکاف ميکرد و به جايي ميرفت که دسترسي آنها به او زياد نباشد، اکتفا ميکرد. آنچه باعث شد امام حسين(ع) از مکه به سمت کربلا بيايد، خواست مردم بود و تلقي امام اين بود که اين خواست نبايد بدون پاسخ باقي بماند. اين آغاز حرکت بود.اما در کوران اين حرکت هم اتفاقات مهم و سنگيني رخ داد، اتفاقات درسآموزي که هرکدام در مقطعي ممکن است براي افراد قابل تحليل باشد. اين نکته مهم است که مبارزه بدون قاعده و مرزبندي مشخص حداقل ميتواند در درازمدت تبعات سنگيني داشته باشد. آنچه براي ما مهم است اين است که نميشود هدف را با هر وسيله اي تحقق داد. ما نميتوانيم از هر وسيلهاي براي رسيدن به مقاصدمان استفاده کنيم و طبيعتا گاهي وقتها وسايل آلوده، هدف را هم آلوده خواهد کرد. چيزي که اباعبدالله را ماندگار کرد اين بود که براي رسيدن به هدفش از هيچ وسيله آلودهاي استفاده نکرد.