چند روز پیش، وزیر آموزش و پرورش، محمد بطحایی، در نشست معاونان آموزش ابتدایی و مسئولان آموزش و پرورش عشایر سراسر کشور، گفت: «آموزش دانشآموزان به ادبیات و تکلم فارسی خط قرمز ما است و در مناطق دوزبانه معلم برای ارتباط بهتر با دانشآموز از زبان محلی استفاده میکند در حالی که زبان فارسی به عنوان خط وحدت کشورمان باید در مدارس استفاده شود.»
چند روز پیش، وزیر آموزش و پرورش، محمد بطحایی، در نشست معاونان آموزش ابتدایی و مسئولان آموزش و پرورش عشایر سراسر کشور، گفت: «آموزش دانشآموزان به ادبیات و تکلم فارسی خط قرمز ما است و در مناطق دوزبانه معلم برای ارتباط بهتر با دانشآموز از زبان محلی استفاده میکند در حالی که زبان فارسی به عنوان خط وحدت کشورمان باید در مدارس استفاده شود.»
به گزارش «مردمسالاری آنلاین»، این سخنان وزیر آموزش و پرورش که آموزش دانشآموزان باید به زبان فارسی ـ که خط وحدت کشورمان است ـ باشد نه تنها برپایهی تاریخ و فرهنگ و زبان ایرانیان در درازای تاریخ کهنسالشان هست که برپایهی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز هست.
اصل ۱۵ قانون اساسی به روشنی اذعان میکند: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد، ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی، آزاد است». این اصل به صراحت میگوید که نه تنها زبان و خط رسمی و مشترک ایرانیان فارسی است که اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید به خط و زبان فارسی باشد و استفاده از زبانهای دیگر در کنار زبان فارسی، نه به جای آن، آزاد است.
زبان فارسی یکی از انگشتشمار زبانهای کهنِ جهان است که تنها پیشینهی نوشتاریِ آن دستِ کم به بیش از ۲۶۰۰ سال میرسد. این زبان که دنبالهی زبان پارسی باستان و پارسی میانه است در درازای تاریخ کهن ایران نه تنها زبان رسمی، دیوانی، ملی، آموزشی و فرهنگی ایرانیان بوده که مهمترین مولفهی هویتبخش و رکن رکین ملیت ایرانی نیز بوده است. این زبان که نه زبانی قومی است و نه زبانی دینی، ازآنِ همهی ایرانیان است و همهی ایرانیان، نه به زور سرنیزه که به طور طبیعی، در سراسر تاریخ کهنسالشان در آفرینش و پرورش و بالش آن نقش داشتهاند و در هر گوشهای از این سرزمین بدان کتابها نوشته و دیوانها سروده و برپایهی آن میراث تاریخی و فرهنگیشان را شکل دادهاند. هزاران فرزانه از اوحدی مراغهای و شمس و قطران تبریزی و مستورهی کردستانی تا نظامی گنجهای و خاقانی شروانی تا عینالقضات همدانی و عبید زاکانی قزوینی و هاتف اصفهانی و محتشم و کلیم کاشانی تا اقبال لاهوری و بیدل دهلوی هندی تا رودکی سمرقندی و سیف فرغانهای و مولانای بلخی و خواجه عبدالله انصاری هراتی و عطار نیشابوری و فردوسی و اسدی توسی و جامی و بسیارانی دیگر از جایجای ایران بزرگ آن را یگانه زبان تاریخی و تمدنی و هستی خویش دانستهاند.
بدبختانه امروز شاهد آنیم که برخی از کسانی که در جایگاههای رسمی این مملکت تکیه زدهاند، آگاهانه یا ناآگاهانه، پیاده نظام دشمنان ایران و نظام شدهاند. برای نمونه، در پی سخنان وزیر آموزش و پرورش، ولی ملکی، نمایندهی مشکینشهر، که گویا نه تنها از تاریخ و فرهنگ ایران و نقش زبان فارسی در این سرزمین ناآگاه است که حتی از قانون اساسی نظامی که در مجلسش نشسته نیز آگاهی ندارد، گفته است: «زبانی که بیشتر دراز شود و به فرهنگ عمومی و زبان مادری ما توهین کند یا در جهت محدودیت آن برآید ما آن زبان را قطع میکنیم». آری، خواب نیستیم و این سخنان نه از زبان دشمنان برونمرز، که از درونمرز و آنهم از زبان یکی از نمایندگان مجلس ایران شنیده میشود که خواهان قطع زبان فارسی، یعنی قطع مهمترین ریشهی درخت تناوری که ایران نامیده میشود، شده است. همانا که دکتر جواد طباطبایی، فیلسوف تبریزی، درست میگوید که همه چیز متولی دارد جز ایران. اکنون باید زبان فارسی را هم کنار ایران گذاشت که چنین مظلوم در سرزمین تاریخی خودش خواهان قلع و قمع آن هستند. بر مظلومیت و بی متولی بودن فارسی همین بس که اگر این گفته دربارهی زبانی دیگر بود اکنون بسیاری فریاد واحقوق بشرا و ... سرداده بودند.
این نماینده، در این سخنان که ازسوی محافل تجزیهطلب و بیگانهگرا با استقبال مواجه شده است همچنین گفته: «تمامی نمایندگان ... این مسئله را به عنوان یک تعدی و تجاوزِ بدون حساب و کتاب از سوی وزیر آموزش و پرورش میدانند و این هشدار جدی را به ایشان داده و خواهند داد که در حد و اندازه خود سخن بگوید. به وزیر آموزش و پرورش هشدار میدهم که جایگاه خود را بشناسد و بیش از وظایف و اندازه خود حرف نزند.» اینکه چه کسی در وظایف و اندازههای خود سخن میگوید بر خوانندهی آگاه روشن است؛ ولی اینکه کسی در جایگاه نمایندگی از ملت ایران بنشیند و این سخن قانونی و تاریخی وزیر آموزش و پرورش که آموزش به دانشآموزان باید به فارسی باشد را به عنوان تعدی و تجاوز بدون حساب و کتاب تلقی کند، نه تنها باید ازسوی همهی ایرانیان مورد بازخواست قرار گیرد که باید این پرسش را مطرح کرد که این کسان با این درجه از دشمنی با زبان ملی چگونه بر صندلی نمایندگی از ملت ایران تکیه زدهاند؟!
نادر قاضیپور، نمایندهای که گفتار و کردارش آشنای اهالی رسانه است، در توهینی به وزیر آموزش و پرورش گفته: «چنین اظهاراتی که بر خلاف مبانی اصولی و قانون اساسی است نوعی کمعقلی است».
نمایندهای دیگر، محمد وحدتی هلان، که روشن است خود قانون اساسی و اصل ۱۵ آن را نخوانده که به صراحت بر آموزش به زبان فارسی در همهی مدارس تاکید میکند با فرار به جلو گفته است: «اظهارات بطحایی در رابطه با این موضوع کاملا بیاساس و ناپخته میباشد و نشان میدهد از قانون اساسی بیاطلاع است که در این صورت ضروری است قانون اساسی را یک بار برای خود مرور و مطالعه کند.»
روشن است که دستگاههای نظارتی نه تنها باید بر این عملکرد و گفتههای ناصواب و خلاف مصلحت کشور و تاریخ ایران نظارت کنند و به این نمایندگان گوشزد دهند که پیش از انتخاب شدن نمایندگان یک دوره کلاس آموزشی قانون اساسی برای آنان نیز بگذارند تا چنین به ناروا افکار عمومی را ملتهب نکنند و سخنان خلاف واقع بر زبان نرانند.
از سخنان این نمایندگان شگفتتر، سخنان حجت الاسلام والمسلمین سید محمدعلی آلهاشم، امام جمعه تبریز و نمایندهی ولی فقیه در استان آذربایجان شرقی، است که گفته: «جناب آقای وزیر محترم آموزش و پرورش مردم تازه انتظار دارند با زبان مادری برخی دروس در دانشگاهها تدریس شود و ما نیز عشق و علاقه خود را به آذربایجان فراموش نخواهیم کرد.» جدا از اینکه، هر کسی که عاشق ایران است بیگمان عاشق آذربایجان هم هست که تاج سر ایران است، و جدا از اینکه آیا آموزش درسهای دانشگاهیای همچون فیزیک و شیمی و ریاضی و فلسفه به دهها زبان بومی سراسر ایران اصلا شدنی یا عقلانی است یا نه، سخنان ایشان برخلاف نص صریح اصل ۱۵ قانون اساسی است. جایگاه نمایندهی ولی فقیه در استان همانگونه که از عنوانش پیدا است باید روشنگر اندیشهها و دیدگاههای مقام معظم رهبری باشد نه آنکه واژگونهی دیدگاههای ایشان سخن بگوید. گفتههای ایشان نه مطابق با قانون اساسی کشور است، که در بالا آمد، و نه برآمده از سیاستهای کشور و نظام جمهوری اسلامی و نه همخوان با دیدگاههای رهبری در زمینهی زبان فارسی است. ایشان اگر یک بار دیگر به فیشهای رهبری دربارهی «مرجعیت زبان فارسی» بنگرند، قطعا بر سخنان خویش تامل خواهند کرد (دربارهی دیدگاههای رهبر معظم انقلاب درباره زبان فارسی و دیدگاه امام جمعه تبریز به اینجا بنگرید).
به هر روی، در زمانهای که سنگ فتنه از همهسو بر ایران باریدن گرفته است و ایرانیان بیش از هر زمان دیگر به مولفههای وحدتآفرینشان نیاز بنیادین دارند، چنین سخنانی تنها آب به آسیاب دشمنان ایران و بدخواهان نظام میریزد و ایرانیان را از مسئولانشان جدا و دلسرد میکند.
در همین زمینه مطلب زیر را هم بخوانید:
توضیح کواکبیان درباره سخنان بطحایی