درست زمانی که عدهای معلولیت را غول بزرگی میدانند، هستند کسانی که از معلولیت تفسیری جدید ارائه دادهاند، معلولانی که با سختکوشی و ممارست از سد سختیها عبور کرده و دریچهای جدید به دنیایی دور از انتظار افکار عمومی باز کردهاند.
مرتضی عبدی و ساختن پلی به سوی موفقیت
وقتی معلولیت به زانو درآمد
26 تير 1397 ساعت 15:29
درست زمانی که عدهای معلولیت را غول بزرگی میدانند، هستند کسانی که از معلولیت تفسیری جدید ارائه دادهاند، معلولانی که با سختکوشی و ممارست از سد سختیها عبور کرده و دریچهای جدید به دنیایی دور از انتظار افکار عمومی باز کردهاند.
درست زمانی که عدهای معلولیت را غول بزرگی میدانند، هستند کسانی که از معلولیت تفسیری جدید ارائه دادهاند، معلولانی که با سختکوشی و ممارست از سد سختیها عبور کرده و دریچهای جدید به دنیایی دور از انتظار افکار عمومی باز کردهاند.
این افرادِ به ظاهر معلول، رسولانی هستند که خبر از نگاه خدا آوردهاند، افرادی که با متانت و صبوری در درون جسم محدود خود نشستهاند تا الگویی از توانایی را به نمایش بگذارند. کسانی که اندیشهشان حکایت از روح بلندشان دارد و جادههای زندگی را آنگونه با قدرت میپیمایند که معلولیت در پیش پایشان هزار بار به زانو مینشیند.
مرتضی عبدی یکی از آنانی است که معلولیت را به زانو نشانده، او 33 ساله و از اهالی دیار امام هشتم است، از یکسالگی به فلج اطفال مبتلا شده و صندلی چرخدار را همراه همیشگی خود میداند. مرتضی از معلولیت پلی به سوی موفقیت ساخته و حالا یک تشکل فعال در حوزه معلولان را مدیریت میکند و تهیه لوازم کمک توانبخشی برای معلولان بیبضاعت را در صدر امور مورد علاقهاش قرار داده. عبدی همچنین از کوهنوردان قهار مشهدی است و کوهها زیر پاهای رنجور او بارها سر خم کردهاند.
فرزند چهارم خانواده
فرزند چهارم یک خانواده هشت نفره هستم. برادر بزرگترم 17 سال پیش شهید شد و برادر دیگرم نیز در صف مدافعان حرم ایفای نقش میکند. شغل پدرم آزاد بود، او برای اهل خانه زحمت میکشید و عرق میریخت، از هر آنچه داشت برای فرزندانش مایه میگذاشت و در نهایت هشت سال قبل در یکی از روزهای تاریک زندگی، وسط سرگرمیهای روزگار، بقچه زندگیاش را بست و در بستری از نیلوفرهای خوشبو آرمید تا خستگی سالهای دراز از تن نحیفش به در شود.
خواستن توانستن است
معلولیت من در سنین کودکی بروز کرد و به همین دلیل پذیرش آن برایم آسان بود. از همان کودکی کار کردن را شروع کردم و مشکلی با معلولیتم نداشتم. خانوادهام همیشه با معلولیتم برخورد عادی و بدون ترحم داشتند و همیشه تلاش کردند تا فرد مستقلی باشم. خواستن توانستن است؛ معلولیت همچون سکویی برای رشد و پرواز است و فرد دارای معلولیت نباید هیچ محدودیتی به خود راه دهد. معلولان فقط باید خود را باور کنند و به تواناییهایشان اعتماد کنند.
آغاز فعالیتهای اجتماعی
اولین فعالیت اجتماعیم را سال ۸۲ با آسایشگاه شهید فیاض بخش مشهد شروع کردم. سه سال کارآموز مرکز توانیابان در امور آموزشی، فرهنگی و ورزشی بودم. سال۸۶ به عضویت هیأت مذهبی معلولان متوسل به حضرت رقیه (ع) نیز درآمدم. یکسال بعد عضو هیأت ورزشی جانبازان و معلولان خراسان رضوی و چند سال بعد عضو سازمان مردم نهاد خیریه سماوات شدم. سال ۸۹ نیز عضو هیأت موسسس باشگاه معلولان غدیر شده و در سمت رئیس مرکز، مشغول خدمتدهی به همنوعانم شدم. یکی از مهمترین اقدامات من عضویت در گروه کوهنوردی افق بود و از آنجا که اثبات توانمندی معلولان مبنا و هدف اصلی من است؛ تلاش کردم با حضور جدی در عرصه کوهنوردی در مسیر اعتقاداتم حرکت کنم.
من، مرتضی عبدی؛ از ساکنان حاشیه شهر مشهد
من در حاشیه شهر مشهد زندگی میکنم و از آنجا که برای بهبود وضعیت معلولان مهاجر افغانستانی اقدامات چندانی صورت نگرفته بود، جای خالی موسسهای در ارتباط احساس میشد. بنابراین سال ۹۲ به فکر راهاندازی موسسهای افتادم تا فصل تازهای از خدماتدهی به معلولان را پی بگیرد و «موسسه معلولین باور سبز" را تأسیس کردم و سه سال بعد عضو شورای ورزشی مهاجرین افغان ساکن مشهد شدم و بهعنوان "معاون امور شورای معلولین مهاجر افغانستانی» انتخاب شدم.
این موسسه با هدف تغییر نگرش خانواده، معلول و جامعه و با رویکرد پشتیبانی، حمایت و آموزش مهاجران افغان و خانوادههایشان راه افتاد و در چهار سال گذشته توانستهایم بخش کوچکی از مشکلات معلولان را حل کنیم. همچنین در این موسسه خدمات آموزشی، ورزشی، مددکاری، فیزیوتراپی و روانشناسی به تمام افراد دارای معلولیت بهصورت کاملا رایگان ارائه میشود.
اشتغال، حلقه مفقوده زندگی اجتماعی معلولان
متأسفانه معلولان از آموزشهای منجر به اشتغال محروم هستند، دورههای آموزشی به ندرت افراد معلول را به اشتغال و درآمدزایی میرسانند و این دغدغه بزرگ و حلقه مفقوده زندگی اجتماعی معلولان است. ازدواج، تشکیل خانواده و حضور اجتماعی مؤثر در جامعه نیز از مهمترین نیازهای معلولان است که همگی در گرو اشتغال قرار دارند، داشتن شغل ضمن کاهش ناراحتیهای روحی که در نتیجه بیکاریهای بلندمدت برای معلولان ایجاد میشود میتواند استقلال شخصیتی برایشان ایجاد کند و ترس آنها از آینده را بکاهد و با ایجاد امید و انگیزه این افراد به زندگی عادی بازگرداند.
دلی داریم به بزرگی آسمان...
زندگی هدیه خداوند به انسانهاست و به نظر من همه باید از زندگی خود لذت ببرند و شاد باشند، انتخابهای درست در مسیر زندگی، تعیین هدف و تلاش برای رسیدن به آن میتواند به شاد بودن همه ما کمک کند. ما انسانها در هر شرایطی که باشیم با هر امکانات و وضعیت ممکن است به رضایت دلخواه خود نرسیم چرا که به بلندترین مرتبه پیشرفت و آسایش و آرامش میاندیشیم. لحظات زندگی ما سرشار از خاطرات تلخ و شیرین است و خاطرات ما باورهای سبزی است که توان راه رفتن ندارند؛ چشم و گوشی برای دیدن و شنیدن ندارند اما دلی دارند به وسعت دریاها و به بزرگی آسمان...
رقیه بابائی
کد مطلب: 90593