دویست سال پیش در چنین روزهایی بود که «کارل مارکس» در آلمان چشم به جهان گشود. روز گذشته به مناسبت سالگرد تولد این فیلسوف مراسمی در شهر «تری یر»، زادگاه وی برگزار شد.
مراسم دویستمین سالگرد تولد کارل مارکس در آلمان برگزار شد
دلجویی اروپا از فیلسوف مغضوب
16 ارديبهشت 1397 ساعت 15:05
دویست سال پیش در چنین روزهایی بود که «کارل مارکس» در آلمان چشم به جهان گشود. روز گذشته به مناسبت سالگرد تولد این فیلسوف مراسمی در شهر «تری یر»، زادگاه وی برگزار شد.
دویست سال پیش در چنین روزهایی بود که «کارل مارکس» در آلمان چشم به جهان گشود. روز گذشته به مناسبت سالگرد تولد این فیلسوف مراسمی در شهر «تری یر»، زادگاه وی برگزار شد.
به گزارش مردم سالاری آنلاین، مارکس متولد سال ۱۸۱۸ در تری یر، تحصیلات دانشگاهی خود را در ۱۸ سالگی در حقوق شروع کرد و در فلسفه ادامه داد. سرانجام در سال ۱۸۸۳ در لندن به عنوان اقتصاددانی بزرگ در گور آرام گرفت.
ظرف یک قرن گذشته نظریات این فیلسوف الهام بخش جنبشهای اعتراضی و انقلابی فراوانی بوده است.
مارکس جوان در ۲۳ سالگی دکترایش را در فلسفه از دانشگاه «لنا» اخذ کرد. او به حلقه پیروان هگل جوان رفت و آمد میکرد اما در نهایت با میراث استاد بزرگ تسویه حسابی اساسی کرد و گفت: «فیلسوفان تاکنون تنها جهان را به شیوههای متفاوتی تفسیر کردهاند؛ حال آنکه مساله اصلی تغییر آن است.» او درسال ۱۸۴۸ به همراه دوست و همکارش «فریدریش انگلس» در رسالهای ایدئولوژیک به عنوان «مانیفست حزب کمونیست» گفته بود: «در اروپا شبحی در جولان است، شبح کمونیسم».
مارکس بر این باور بود که هسته درگیریهای انسانی میان طبقه حاکم یا بورژوآزی که ابزارهای تولید مانند کارخانهها، مزارع و معادن را در اختیار دارند با طبقه کارگر، یا پرولتاریا، که مجبور است نیروی کارش را بفروشد؛ بوده است. بنابر اندیشه مارکس، جنگ طبقه کارگر در قلب سرمایه داری قرار دارد که بردگان علیه اربابان یا رعیتها علیه ملاکان و کارگران علیه صاحبان سرمایه داری رخ خواهد داد. مارکس معتقد بود که در نهایت با ظهور سوسیالیسم و کمونیسم، سرمایه داری ازبین خواهد رفت.
مارکس و انگلس «مانیفست حزب کمونیست» را در سال ۱۸۴۸ و در میانه آشفتگیهای انقلابی اروپا به رشته تحریر درآوردند اما این نظریه در سال 1872 مورد توجه قرار گرفت و در قرن بیستم به اصول بنیادین حکومتهای کمونیستی در روسیه و چین تبدیل شد.
هدف نهایی مارکس تسخیر قدرت سیاسی توسط کارگران، لغو مالکیت خصوصی، و تاسیس تدریجی یک جامعه کمونیستی بدون طبقه و بدون دولت بود. بر اساس نظریه ماده گرایی تاریخی مارکس، جوامع از شش مرحله کمونیسم اولیه، جامعه برده داری، فئودالیسم، سرمایهداری، و سوسیالیسم گذشته و در نهایت به کمونیسم جهانی بدون دولت میرسند. در طی جنگ سرد و حتی پس از فروپاشی شوروی،رسانههای غربی به شکلی بی رحمانه علیه نظریات مارکس موضع گیری میکردند.
دلجویی اروپایی از مارکس
ژرمنها در مراسم گرامیداشت مارکس،تلاش کردند از وی به نوعی دلجویی کنند. بنا به گزارش دویچه وله، بسیاری از چهرههای صاحبنام سیاست و اندیشه در مراسم بزرگداشت مارکس حضور یافتند. «ژان کلود یونکر» رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا در سخنرانی خود به مناسبت بزرگداشت یاد کارل مارکس تاکید کرد که خطایی بزرگ خواهد بود هرگاه همه جنایاتی که به نام مارکسیسم در جهان روی داده به حساب کارل مارکس ثبت شود. یونکر افزود که الزامی است «مارکس را در آینه زمان خود ببینیم و دریابیم.» رئیس کمیسیون اتحادیه اروپا در این باره گفته است:«اینکه شماری از هواداران مارکس پس از او، ارزشهایی را که او به میان کشیده بود و کلامی را که او برای بیان این ارزشها به کار گرفته بود همچون سلاحی علیه دیگران به کار گرفتند، موضوعی نیست که ما مارکس را مسئول آن بدانیم.» «فرانک والتر اشتاینمایر» رئیس جمهوری آلمان نیز گفته هرگاه بخواهیم در کوتاهترین جملهی ممکنه مارکس را تعریف کنیم باید بگوییم: «کارل مارکس، بهرغم هم تناقضاتش، بههر روی یک اندیشمند بزرگ آلمان بود.»
رئیس جمهوری آلمان به تواناییهای متفاوت مارکس اشاره کرده و در این خصوص گفته است: «مارکس اقتصاددان، مورخ، جامعهشناس و فیلسوف بود. او خبرنگار و سردبیر بود. یک کنشگر سیاسی، رهبر کارگری و در عین حال آموزگار تعلیم و تربیت بود، پناهنده بود و کسی بود که مورد تعقیب و پیگرد سیاسی قرار داشت. او مفسر و نامهنگار بود و هرگاه امروز بخواهیم صفت دیگری نیز برای بیان او به کار گیریم، باید بگوییم که او کسی بود که میتوانست دیگران را دور خود جمع کند، یک فرد «شبکهساز.»
در میان تعریف و تمجیدها از مارکس، مجسمه 2.5 متری اهدایی چین به این مراسم در آلمان حاشیه ساز شده است. منتقدان بیان میکردند که مارکس به هیچ عنوان موافق سانسور رسانه ها نبوده و چین ناقض آزادی بیان است.
کارل مارکس، همچنان تاثیرگذار
مارکس طرفداران و منتقدان سرسختی دارد اما براساس نظرسنجیها همچنان به شدت مورد توجه است.نکته جالب اینجاست که با فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی،تئورسینهای غربی از مرگ نظریات مارکس سخن میگفتند.حامیان وی چندسالی هست که روی نظریات افرادی مانند «آنتونیو گرامشی»، «رومن رولان» یا «اریش فروم» تکیه میکنند و در جواب منتقدان حکومتهای توتالیتر کمونیسیتی شوروی به خوانشهای لنین،استالین و تسه یونگ ایراد میگیرند.
بسیاری از تحلیل گران قرن بیستم مهمترین کار مارکس را تحلیل مکانیسم سرمایه داری میدانند و دیگر آثار او را در جهت بازشناسی مکانیسم سرمایه داری تحلیل میکنند. حتی مشهورترین اثر او «مانیفست کمونیسم» و شعار جهانی «کارگران جهان متحد شوید» را میتوان ذیل پروژه تحلیل نظام سرمایه داری و چگونگی عبور از آن تحلیل کرد.
نکته جالب اینجاست که در جریان بحران اقتصادی اروپا که یونان را به آتش کشید ، نظریات مارکس به اتحادیه اروپایی فخر میفروخت. «یانیس واروفاکیس» وزیر دارایی پیشین یونان که بر سر بحران اقتصادی یونان با اتحادیه اروپا در افتاده بود، همان زمان گفت: «مارکس بحران فعلی ما و راه خروج از آن را پیشبینی کرده بود.»
خوانشهای امروز از کارل مارکس موضوعی است که میتواند بحرانهای اقتصادی امروز جامعه جهانی و شکافهای طبقاتی کشورهای مختلف را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهد. واقعیت این است که مارکس نسبت به برخی مسائل نگاه درستی داشته است. او درست پیش بینی کرده بود که «گروه کوچکی از افراد فوق ثروتمند دنیا را دست میگیرند، نظام سرمایهداری پایدار نیست و با بحرانهای مالی دورهای ما را تا سر حد مرگ میترساند، و صنعتی شدن روابط انسانی را برای همیشه تغییر داده است.»
تیزبینیهای بینظیر مارکس درباره قدرت رسانه از دیگر مواردی است که باعث شده ایدههایش در قرن ۲۱ هنوز تازه باشند.«وگ ویس» میگوید: «مارکس از نقش تأثیرگذار روزنامهها بر افکار عمومی مطلع بود. این روزها ما درباره اخبار دروغین حرف میزنیم، اما مارکس مدتها قبل این بحث را مطرح کرده بود.»
نکته جالب اینجاست که برخی هم معتقدند،مارکس مخالف سرسخت دین نبوده بلکه مخالف استفاده ابزاری از دین برای مقاصد سیاسی بوده که عمدتا از سوی کلیسای کاتولیک مورد استفاده قرار میگرفته است.
او درباره در مورد «نزدیکی دولت و تجارتهای بزرگ » هشدار داد و گفت «حواسمان به رسانهها باشد» امروز این غولهای رسانهای هستند که به مردم جهان میگویند به چه فکر کنند و به چه فکر نکنند. انتخابات اخیر آمریکا نشان داد رسانهها و شبکههای اجتماعی به ابزار دست قدرت تبدیل شدهاند. بدیهی است آنها عضو شبکههای اجتماعی نبودند اما به گفته والریا وگ ویس، استاد جرمشناسی در دانشگاه بوئنوس آیرس و محقق دانشگاه نیویورک، از اولین کسانی بودند که این خطرها را شناسایی و آن را تجزیه تحلیل کردند: «مارکس و انگلس روی شبکههای همکاری که آن زمان میان دولت، بانکها و شرکتها وجود داشت و همینطور عوامل اصلی استعمار مطالعه دقیقی انجام دادهاند. آنها روی قرون گذشته هم مطالعه کردند و تا قرن ۱۵ هم پیش رفتند.»
روزنامه گاردین در مطلبی مینویسد: «کار سختی است که این عبارت مارکس در صفحات نخست مانیفست کمونیست را بخوانیم و فکر نکنیم که در جهانی زندگی میکنیم که مارکس آن را پیش بینی کرده است: «تحول پیاپی در تولید، بی ثباتی مداوم شرایط اجتماعی، عدم امنیت دائمی و تحرک بی پایان، عصر بورژوازی را از همه اعصار پیشین متمایز میکنند.»
این شاید ادعایی جسورانه به نظر بیاید اما با دقت بیشتر خواهید فهمید که دنیا پیش از آشنایی با سرمایهداری، با مارکسیسم آشنا شده بود. اروپاییها با دلجویی از نظریات کارل مارکس به نوعی میخواهند در مقابل پوپولیستهای ناسیونالیست مقاومت کنند. اگر تا دیروز شبح کمونیسم در اروپا رخ مینمود ، امروز شبح سوسیالیسم است که در کوچه و پس کوچههای قاره سبز مورد توجه قرار گرفته است.
گزارش : علی ودایع
کد مطلب: 86076